ايتاليا را كشور دوم خود ميدانم. ١٨ ساله بودم كه به ايتاليا رفتم و تحصيلاتم را آنجا و زيرنظر اساتيد بزرگ سينماي ايتاليا انجام دادم. من شاگرد روبرتولوسيني، پدر سينماي ايتاليا بودهام. مسلم است كه فرهنگ ايتاليا و آموزشهايي كه در اين كشور ديدم بيشترين تاثير را روي فيلمسازي من گذاشته است.
كامران شيردل بيشتر از همه با فيلمهاي مستندِ صنعتياش شناخته ميشود، هدف از ساخت چنين فيلمهايي چيست؟
فيلمهايي كه در فضاي توليد و صنعت است براي من عاشقانه و همراه با خوشبختي است، مانند مضموني از آدم صنعتي كه در حال پيشرفت است. در حين ساخت فيلم سعي ميكنم كار را به خوبي حس كنم، سختي و مشكلات آن را به جان بخرم و يك يادگاري از خودم به جا بگذارم. دوست دارم فيلمهايي صنعتي مانند نفت، فولاد و پلياكريل آموزشي براي جوانان باشد تا با فيلمهاي مستندِ صنعتي مسير و روش ثبت تكنولوژي را به جوانان ارايه دهيم.
از ميان فيلمهاي مستندِ صنعتي شما برخي مثل «پيكان» و «گاز، آتش، باد» شهرت زيادي دارد، از دلايل ساخت اين دو فيلم بگوييد.
فيلم پيكان به سفارش برادران خيامي براي تبليغ ماشين پيكان در سال ١٣٤٨ ساخته شد، زمان آن ٢٢ دقيقه است و به صورت رنگي عرضه شد. مستند پيكان يك آغاز هجوم صنعتي به ايران سنتي است. پيكان اولين فيلم صنعتي بود كه ساختم چون بيكار بودم و احتياج به درآمد داشتم. فيلم پيكان روي يك شرطبندي ساخته شد و در نهايت روش فيلمسازي من در اين فيلم باب ميل برادران خيامي واقع نشد. براي ساخت مستند «گاز، آتش، باد» و طرح گناوه هم در سال ١٣٦٣ دعوت شدم. جريان ساخت فيلم مستند «گاز، آتش، باد» براي من روبهرو شدن با يك خيانت را نيز به همراه داشت. در حين انجام اين پروژه آموزشهايي ديدم و اطلاعاتي به دست آوردم كه من را متوجه واقعيتهايي كرد و آن هم اين بود كه در مسير كشف ميدانهاي نفتي و استخراج آن، انگليسيها چه خيانتهايي به ملت ما كردهاند.
نظر شما در مورد فيلمهاي فيلمسازان بزرگ ايراني همدوره خودتان مانند ابراهيم گلستان چيست؟
براي همه گذشتگان احترام قائل هستم. اما من از سينما متنفرم و ٤٠ سال است كه فيلم نميبينم. يك بار با يكي از دوستان ايتاليايي خودم بودم كه با ابراهيم گلستان روبهرو شدم، آدم خوش برخورد و فهيمي بود اما من از او خوشم نميآيد. گلستان در سينماي ايران تاثير داشته است ولي فحاش است و در كنارش هنرمند. فيلمهاي زيادي از ابراهيم گلستان نديدهام و هيچوقت نخواستم كارهاي او را ببينم.
همزمان با دوره فعاليت شما فروغ فرخزاد هم وارد فضاي فيلمسازي شده بود، كارهاي او را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
فروغ فرخزاد شاگرد تمام عيارِ ابراهيم گلستان بود و هميشه از اين استاد پيروي كرد. مونتاژهاي فروغ فرخزاد جلوهاي از ابراهيم گلستان را در خود دارد.
اگر بعد از چند دهه نظر شما را در مورد فيلمهاي اجتماعي كه ساختهايد بپرسند، چه ميگوييد؟
فكر ميكردم با سينماي مستند اجتماعي ميتوانم دنيا را عوض كنم، اما اين حرف بسيار احمقانه است. من معتقدم جنگ جهاني سوم در راه است و در ادامه يك نظام حيواني بر جهان حكمفرما خواهد شد. اعتقاد دارم تمام كارهاي ما بيارزش است و هيچ چيز در جهان بهتر نميشود. من روزگاري فيلم ميساختم كه فرياد بزنم اما هيچ تاثيري نداشت.
اين جنگ جهاني كه صحبتش را ميكنيد چه زماني رخ خواهد داد؟
متاسفانه، اعتقادم اين است كه اين اتفاق در دوران نسل ما خواهد افتاد و ما به چشم خود جنگ جهاني سوم را خواهيم ديد.
چه پيشنهادي داريد براي كساني كه ميخواهند فيلم مستند اجتماعي بسازند؟
كساني كه فيلم مستند اجتماعي ميسازند بايد بدانند، دروغ گفتن حق آنهاست. براي رسيدن به حقيقت، بايد دروغ گفت. ما كارگردانهايي در جهان داشتهايم كه براي گفتن حقيقت تا چوبهدار رفتهاند.
شما پيش از انقلاب چندين همكاري نزديك با حكومت پهلوي داشتهايد، شاه ايران چه ديدگاهي از شما و ساخت فيلمهاي مستند شما داشت؟
شاه به من خيلي لطف داشت، چون ميخواست من را در دام سينماي خودش بيندازد. در دوران شاه كل وزارت فرهنگ و تجهيزات آن در خدمت تبليغات شاه بود. تا شاه عطسه ميكرد دوربينها در اختيار اين اتفاق بود. من از وزارت فرهنگ حكومت پهلوي چندين سفارش كار گرفتم اما بعد از ساخت فيلم «اون شب كه بارون اومد» از وزارت فرهنگ اخراج شدم و به خاطر ميآورم كه پس از اخراج وقتي كه از پلههاي وزارت پايين ميآمدم ٧ مدال افتخار روي سينه خودم ميديدم، به خاطر ٧ فيلم من كه توسط حكومت توقيف و ضبط شد. همان روز پايين پلههاي وزارت فرهنگ داريوش مهرجويي را ديدم كه آماده ساختن فيلم «گاو» ميشد.
بارها توسط ساواك يا همان سازمان اطلاعات حكومت پهلوي بازجويي شديد، در اين بازجوييها چه ميگذشت؟
جلسات جالبي با بازجوهاي ساواك داشتم. گاهي اتفاق ميافتاد كه با حرفهايم قانعشان ميكردم. گاهي اوقات هم آدمهاي باهوش و باشرفي در بين بازجوهاي ساواك بودند كه با انسانيت از حرفهاي من قانع ميشدند و حق را به من ميدادند، چون كارهايم را به سفارش دولت ساخته بودم و جايي براي گلايه و بهانه وجود نداشت.
در اين حرفه و هنر چه قوانيني بايد رعايت شود تا كسي به موفقيت برسد؟
قوانين بايد شكسته شود، براي پيش رفتن بايد شكست و رفت. رعايت هيچ قانوني الزامي نيست. به طور مثال پيكاسو گاونرِ پيشاني سفيد هنر است. پيكاسو كسي بود كه قوانين را شكست و به جلو رفت، او با هنركلاسيك شروع كرد آن را به پايان رساند و تمام كرد و در نهايت در مسير خود رو به جلو و پيشرفت حركت كرد.
در پايان بهترين فيلمي كه ساختهايد كدام است؟
هنوز بهترين فيلمم را نساختهام.