بايد به اين نكته توجه داشت كه تا چه زماني قرار است هر سال همان كارگردان‌هاي قديمي و پيشكسوت دعوت به كار بشوند؟ به نظرم حالا ديگر بايد كارگردان‌هاي جوان روي كار بيايند و ايده‌هاي نو و جديدشان را به نمايش بگذارند.

 پایگاه خبری تئاتر: سي‌ودومين جشنواره بين‌المللي تئاتر فجر را بايد بي‌شك يكي از متفاوت‌ترين و پرحاشيه‌ترين جشنواره‌هاي چند سال اخير دانست. در اين دوره از جشنواره، تنوع آثار انتخابي داخلي و خارجي به ويژه كيفيت اغلب كارهاي ايراني ـ نه همه آنها ـ زبانزد علاقه‌مندان به تئاتر و مخاطبان جشنواره بود. ضمن اينكه به دليل حضور بسياري از گروه‌ها و كارگردانان جوان، جوانگرايي در جشنواره امسال و بهادادن به نسل تازه تئاتر ايران مورد توجه قرار گرفت. طي روزهايي كه از آغاز جشنواره تاكنون گذشته است، نمايش‌هايي از كارگردانان جوان كشور به اجرا درآمده كه با استقبال چشمگير مخاطبان مواجه شده‌اند. يكي از آنها نمايشي بود به نام «خانه آقاي كرمي» به نويسندگي و كارگرداني «امير اخوين» از شهرستان شاهرود. اين اثر نمايشي به دليل شيوه اجرايي و روايت داستان متفاوت، با اقبال عمومي در اجراهاي خود روبه‌رو شد. به اين بهانه پاي حرف‌هاي اخوين نشستيم.

پيش از هر چيز مي‌خواهيم بدانيم ايده نوشتن نمايشنامه «خانه آقاي كرمي» از كجا آمد.

ايده اين متن به يك موضوع شخصي برمي‌گردد اما بايد اول به اين نكته اشاره كنم كه سال پيش متن ديگري در جشنواره داشتم كه نمي‌دانم به چه دليلي از حضور در جشنواره باز ماند. شايد چون از شهرستان آمده بودم و فضاي نمايشم كمي روشنفكري بود. بعد هم كه همان كار در جشنواره دانشجويي پذيرفته نشد و من كلا نااميد شدم. در نهايت به اين نتيجه رسيدم كه پيداكردن سوژه براي تئاتر خيلي راحت است. اگر به اطراف‌مان نگاه كنيم، همه‌چيز و همه جا ايده و سوژه است. من هم به اطرافم و بيشتر فضايي كه در آن بزرگ شده بودم، نگاه كردم و اين ايده به ذهنم خطور كرد و فورا نوشتم. البته شيوه كار من اين گونه است كه وقتي يك طرح خيلي كلي و پايه به ذهنم مي‌رسد، با نوشتن ديالوگ‌ها كار پيشرفت نمايشنامه را شروع مي‌كنم.

آيا خط اصلي داستان در نمايش از ابتدا، مساله همين خانواده بود يا قرار بود آن بچه نارس موضوع اصلي باشد؟

زماني كه اين متن را مي‌نوشتم تا نيمه‌هاي كار حتي خودم نمي‌دانستم كه آن بچه ناقص است يا نه. تا پرده سوم هنوز چيزي درباره بچه مشخص نبود. در نگارش اين نمايشنامه بيشتر قصد داشتم روابط بين اعضاي يك خانواده و اخلاق در خانواده را نشان بدهم اما براي اينكه به لحاظ دراماتيك، نمايش نقطه اوج و فرود داشته باشد، موضوع بچه را اضافه كردم.

در تركيب بازيگران و عوامل نمايش‌تان، چند نام مهم و معتبر به چشم مي‌خورد. از جمله محمد چرمشير (دراماتورژ)، جابر رمضاني (مشاور كارگردان و طراح صحنه)، مريم نورمحمدي (بازيگر و طراح لباس) . با اين افراد چطور وارد همكاري و تعامل شديد؟

من دانشجوي دانشگاه سوره هستم. در دانشگاه با استاد چرمشير آشنايي بيشتري پيدا كردم و ايشان به من لطف داشتند و يكي از نمايشنامه‌هايم را به نام «بومي مخصوص خونه‌ما» در مجله تخصصي نمايشنامه چاپ كردند. بعد هم با جابر رمضاني آشنا شدم كه متن را دادم به هر دو خواندند و نظرات مثبتي راجع به آن داشتند. با راهنمايي اين عزيزان متن را به جشنواره فرستادم كه پذيرفته شد.

حضور جابر رمضاني به عنوان مشاور كارگردان، چقدر در روند توليد نمايش شما تاثير داشت؟ معمولا چه ايده‌هايي در راستاي بهتر شدن كار مي‌داد؟

من چندان دوست نداشتم كه كسي وارد قضيه توليد اين نمايش بشود. مي‌خواستم بيشتر خودم روي كارگرداني متمركز باشم. جابر رمضاني هم در واقع پس از بازبيني‌مان براي حضور در فجر به ما پيوست يا استاد چرمشير بعد از اعلام نتايج در تمرين‌هاي ما حاضر شد. كمك‌هاي جابر بيشتر جنبه معنوي و توليدي داشت. مثلا در انتخاب بازيگر خيلي كمكم كرد، يا در برخورد من با بازيگران و عوامل راهنمايي مي‌كرد. همچنين چون در نمايش، كات نوري نداشتيم، در تقطيع صحنه‌ها با راهنمايي استاد چرمشير يك جابه‌جايي صحنه هم داشتيم. ايشان گفتند بيا يك صحنه را عقب بندازيم تا كات‌ها و فاصله‌هاي صحنه‌ها مشخص بشود.

در جشنواره تئاتر فجر امسال، گويا قرار بود ما بخشي به نام تئاتر مستند و اجتماعي داشته باشيم. همان‌طور كه مي‌دانيد، تعريف اين گونه‌هاي نمايشي با تئاتر رئاليستي فرق دارد اما فرم رئاليستي نمايش شما آنقدر در فضا و ساختار كلي اثر، درست و دقيق جا افتاده كه مي‌توان به نمايش‌تان برچسب مستند زد. با اين ديدگاه موافقيد؟

تا حدودي بله اما من مي‌خواستم به نحوي از اين قضيه فرار كنم، مثلا با استفاده از طراحي صحنه نمايش. شما كار محمد مساوات را ببينيد، كاملا يك صحنه ناتوراليستي است ولي من در نمايشم يك قاب مشخص بستم كه يعني ما داريم يك نمايش مي‌بينيم.

در واقع اصرار داشتيد كه بگوييد در نهايت اين يك تئاتر است، نه يك زندگي واقعي.

بله، تئاتر است. اين درست است كه كار ما رئال است اما در فرم نمايشنامه آن را رئال نمي‌بينيم. وقتي بدون كات نوري، زمان مي‌گذرد، اين رئال نيست. ضمن اينكه من با واژه مستند كمي مشكل دارم. شما وقتي يك فيلم مستند هم مي‌سازيد، مي‌توانيد بيست‌وچهار دوربين را يك جا بكاريد و هر چقدر دوست داريد نما بگيريد. مهم اين است كه بالاخره شما يك كادر انتخاب كرده‌ايد. درباره «خانه...» هم بايد بگويم شايد در پايه كار مستنداتي وجود داشته باشد ولي نمي‌توانم به اين كار مستند بگويم.

درباره آنكه گفتيد سعي كرديد از مستند بودن كار فرار كنيد، اين مساله سبب مي‌شود براي اينكه اثرتان به طرف تئاتري‌شدن برود، نقش قصه را پررنگ‌تر مي‌كند ولي در برخي صحنه‌هاي نمايش شما، قصه از بين مي‌رفت، يعني رابطه بين آدم‌ها آنقدر پررنگ مي‌شد كه رابطه بين آدم‌ها يك جايي قطع مي‌شد و به تبع آن نيز مخاطب كنار مي‌رفت. اين قضيه تماشاگر را كمي اذيت مي‌كرد و اثرتان را از حالت نمايش‌بودن جدا مي‌كرد. مي‌خواهم بگويم اثرتان كمي سردرگم بود.

درست است چون نمايش «خانه...» نخستين تجربه حرفه‌يي من در كارگرداني است، دقيقا به اين نتايج رسيده‌ام ولي واكنش‌هاي تماشاگران نسبت به نمايش خيلي خوب بود. من اصلا فكر نمي‌كردم از شاهرود بيايم به تهران و اينجا اجرا بروم. با اين حال، فكر مي‌كنم درست مي‌گوييد. من در نمايشم به آن بچه اداي دين نكرده‌ام. هدف من روابط بين آدم‌ها بوده اما اگر اين هدف بر قصه غلبه كرده، حتما اشتباه از من است. من وقتي اجرايم را در جشنواره ديدم، متوجه اين نكته شدم چون تا قبل از اجراي اصلي، در پلاتو هستيم و بدون آكسسوار تمرين مي‌كنيم. از طرفي ديگر، جشنواره فجر يك ويترين است. ما يك يا دو اجرا در جشنواره مي‌رويم، بعد براي اجراي عمومي، نمايش‌مان را رتوش مي‌كنيم. من تا دو روز قبل از اجرا نمي‌دانستم مي‌خواهم چه كار كنم اما الان دقيقا مي‌دانم در نمايشم بايد چه فاكتورهايي داشته باشم. «خانه...» يك كمدي تراژدي است. در اجراي جشنواره، تراژدي از دست رفت، ولي قصدم اين است كه در اجراي عمومي، تراژدي را پررنگ‌تر كنم.

چنين نمايش‌هايي كه تا حد زيادي به زندگي واقعي و دنياي رئاليستي گرايش دارند، كمترين خطر تيپ‌سازي را در بازي‌هاي بازيگران دارند. در نمايش «خانه...» با آنكه همه بازي‌ها خوب هستند، بايد گفت هر چقدر بازي بچه‌هاي خانواده خوب است، بازي ايفاگران نقش‌هاي پدر و مادر به سمت تيپ رفته. انگار به هر طريقي تلاش مي‌كردند توجه تماشاگر را به خود جلب كنند .

قبل از پاسخ شما بايد از همه بازيگرانم تشكر كنم كه به من اعتماد كردند و در اين نمايش، حاضر شدند. من براي يكدستي و كيفيت بازي‌ها تمام تلاشم را كردم. خود بازيگران هم از تلاش دريغ نمي‌كردند. روز اولي كه بهرام افشاري سر كار ما آمد، به من گفت تمام ويژگي‌هاي اين نقش را به من بگو. گفتم «نمي‌دانم چه ويژگي‌هايي دارد. بيا در پلاتو و آنجا به اين نقش برسيم». ما با بيل و كلنگ و عرق ريختن به اين نقش‌ها رسيديم.

يعني بازي بازيگران به صورت كارگاهي بسته شد.

بله، گفتم برويم جلو تا ببينيم چه پيش مي‌آيد. به جرات مي‌توانم بگويم من اصلا به بچه‌ها ميزانسن ندادم اما من اگر بخواهم «مده‌آ» را كار كنم، اين‌گونه پيش نمي‌روم، چون مده‌آ احتياج به ميزانسن دارد وگرنه بازيگر در صحنه سردرگم مي‌شود. روزي كه صحنه نمايش «خانه...» آماده شد و ما براي آخرين تمرين‌مان به صحنه آمديم، يك چيزهايي تغيير كرد. درباره بازي‌ها هم، «تبسم هاشمي حائري» در نقش مادر، روز اول گفت «من خيلي از اين نقش دورم» ولي به او نگفتم چه كارهايي بكند. خودش خيلي تلاش كرد. البته من هم كمك‌هايي كردم. مثلا از مادربزرگم براي او تعريف مي‌كردم كه چگونه مي‌نشيند و چاي مي‌خورد. براي ايشان خاطره تعريف مي‌كردم و او از خاطرات من ايده مي‌گرفت. درباره پدر خانواده قبول ندارم كه بازي عليرضا استادي تيپ شده است. آنها تلاش خود را در راستاي شخصيت‌پردازي نقش‌ها كرده‌اند اما اگر چنين اتفاقي افتاده، مقصر من هستم و سعي مي‌كنم در اجراي عمومي آن را اصلاح كنم.

اين نخستين حضور شما در جشنواره تئاتر فجر به عنوان كارگردان است. نظرتان درباره بخش «نسل نو» چيست و چطور به اين بخش راه يافتيد؟

سال گذشته بخشي بود به نام «نگاهي تازه» كه ما در آن شركت داشتيم و يكسري كارها در آن شركت داشتند كه اصلا متعلق به نسل نو نبودند. نمي‌گويم كار من خوب بود و بايد انتخاب مي‌شد. خوشبختانه امسال رقابت‌ها خيلي خوب بود. كارگردان‌ها همه جوان و زير 30 سال بودند. اينكه ببينيد همه كارگردان‌ها از دوستان جوان و هم‌دانشگاهي‌هاي شما هستند، خيلي لذتبخش است و به دل آدم مي‌نشيند. پارسال همخانه خودم- ابوالفضل كاهاني- هم نمايش داشت كه متاسفانه در مرحله آخر رد شد.

درباره جشنواره امسال شنيده مي‌شود كه با جشنواره‌يي جوان روبه‌روييم.گويا برگزاركنندگان جشنواره سي‌ودوم تئاتر فجر به جوان‌گرايي در انتخاب آثار بها داده‌اند. موافقيد؟

بله، دقيقا. خب بايد به اين نكته توجه داشت كه تا چه زماني قرار است هر سال همان كارگردان‌هاي قديمي و پيشكسوت دعوت به كار بشوند؟ به نظرم حالا ديگر بايد كارگردان‌هاي جوان روي كار بيايند و ايده‌هاي نو و جديدشان را به نمايش بگذارند. گرچه ما هم در نهايت به كارگردان‌هايي مثل همين هنرمندان قديمي بدل مي‌شويم و اين چرخ بايد بچرخد اما مهم‌ترين ويژگي جشنواره امسال اين است كه به جوانگرايي رو آورده است. مثلا جابر رمضاني يكي از آينده‌هاي تئاتر ايران است يا همين‌طور سيدمحمد مساوات، پوريا كاكاوند، ابوالفضل كاهاني كه واقعا نابغه است. امروز اين آدم‌ها بايد بيايند روي كار و تئاتر را زنده نگه دارند


منبع: روزنامه اعتماد