پایگاه خبری تئاتر: این روزها نمایش «دیکتاتور عاشق» به نویسندگی و کارگردانی اصغر خلیلی در تئاتر مستقل تهران روی صحنه رفته است. بازیگرانی مانند سوسن پرور، غزاله جزایری، حمیدرضا کاظمی پور، حامد نظامی اصل، لیلا حقانی و ... در این نمایش بازی میکنند.
کمدی مانند قدم زدن روی لبه تیغ است. چه شد به سمت اجرا در ژانر کمدی سیاسی رفتید؟
از سالهای دور دنبالهروی تئاتر سیاسی بودهام. برنامهریزی چند سالهای داشتهام که از اجرای نمایشهای تاریخی به نمایشهایی با توجه به مسائل روزگار معاصر برسم. دغدغه ذهنی من در سالهای اخیر حضور داعش در جهان است. دراینباره تحقیقات گستردهای داشتم و نمایشنامه کمدیای را هم در این زمینه نوشتم. اما رگههای مذهبی و دینی و خط قرمزهای فراوانی در این پدیده وجود دارد. در ابتدا دست به خودسانسوری زدم ولی دیدم که فایدهای ندارد. سانسور به این نمایش امان نمیدهد. در تاریخ گشتی زدم و به قصه آدولف هیتلر رسیدم. بسیاری از مردم تصورات غلطی از هیتلر دارند. او هنرمند بوده و به شدت به موسیقی و نقاشی علاقه داشته است. با تمام این تفاسیر حضور هیتلر در جنگ جهانی بهگونه دیگری رقم میخورد. بنابراین از نوشتن و اجرای نمایشهایی مانند «دولت ضعیفه» و «مصدق» به «دیکتاتور عاشق» رسیدم. در حوزه تئاتر سیاسی مقالههای فراوانی هم نوشتهام. در سال گذشته، رسالهای در کشور صربستان ارائه دادم. به نظرم تئاتر سیاسی آینه تمام قد جامعه است. باید به سمت اجراهای بیشتر چنین آثاری برویم. بر اساس نظریههای معاصر، فردی که در این روزها جلوی مجلس میرود و پلاکاردی در دستانش میگیرد و در سکوت اعتراض میکند، در حال اجرای یک «پرفورمنس» است. تئاتر سیاسی و پرفورمنسهایی این گونه میتوانند مرزها را بشکنند. شرایط امروز هم شکلی از فکاهی دارد. در ایران، هر اتفاق سیاسی بیفتد به سرعت جک و تصاویر فکاهی آن در شبکههای اجتماعی منتشر میشود. مردم برای بالا رفتن قیمت دلار هم جک میسازند! مقالههای جدی و عقلانی هم در همین رابطه نوشته و منتشر میشود ولی کسی آنها را مورد مداقه قرار نمیدهد ولی مردم جکهای سیاسی را به سرعت دنبال میکنند.
به نظر میرسد که برخی از نویسندهها و منتقدهای تئاتری به پیشینه تئاتر وارداتی ایران آشنایی ندارند و کمتر به ریشههای تئاتر سیاسی در ایران توجه میکنند. تئاتر در همان ابتدا که وارد ایران شد با فضایی سیاسی و در بستری کمدی روی صحنه رفت. اما این روزها تئاترهای کمدی را تخطئه میکنند و آنها را سبک و مبتذل میدانند. حتی کار شما را هم که تماشاگر فراوانی دارد نقد منفی میکنند. نظرتان چیست؟
باید در نظر بگیریم که تئاتر ایران و حتی هنرهای دیگر پیشینهای مشخص و تاریخی دارند. این پیشینه از ایستگاه یک شروع میشود و مثلا به ایستگاه چهارم رسیده است. هنرهای وارداتی مانند تئاتر که در تاریخ معاصر وارد ایران میشوند تاریخ گستردهای در غرب دارند؛ ولی بدون در نظر گرفتن این تاریخ در ایران اجرا میشوند. این معضل اصلی هنر وارداتی است. شبکههای مجازی و رسانهای هم این مسیر را طی کردهاند. متاسفانه توجهی به ریشههای تاریخی رسانه هم نداریم. افرادی که مدعی هستند تئاتر کمدی بد و مبتذل است و یا تئاتر کمدی این چیزی نیست که اصغر خلیلی اجرا میکند باید از آنها پرسید که به کدام دلایل عقلانی و تاریخی استناد میکند؟! در حال حاضر شاهد نقدهای غیر کارشناسانهای در تئاتر ایران هستیم. اگر در یک اثر نمایشی یک سلبریتی باشد، آن نمایش را یک اثر روشنفکرانه درست میدانند؛ ولی اگر یک گروه تئاتری حرفهای بدون وجود یک سلبریتی اجرا برود کار آنها را مبتذل میدانند. جامعه ما نیازمند انواع نمایش است. نباید بگوییم که یک نمایش مبتذل و دیگری روشنفکرانه است. در ایران هم تماشاگر آثار سنتی و هم آثار مدرن وجود دارد. نمایشهای کلاسیک و خیابانی هم بیننده دارند. باید برای مردم احترام قائل باشیم تا آنها انتخابشان را بکنند. مشکل اساسی این است که بستههای فرهنگی ما مشخص نیست. سالنهای نمایشی هویت ندارند. مرزبندی ژانرها هم مشخص نیست. در حال حاضر، به تعداد هر تماشاگر یک منتقد داریم.
در نمایش «دیکتاتور عاشق» رگههایی از شیوههای مختلف ژانر کمدی مانند شیوه تئاتر سیاسی داریو فو، کمدیا دلآرته، نمایش روحوضی و غیره را میبینیم. چطور از تمام این شیوهها بهره گرفتید؟
خیلی خوشحال هستم که نمایش «دیکتاتور عاشق» را موشکافانه بررسی کردید. تئوری میگوید که شما نمیتوانید از ساز سنتور به خوبی در ارکستر سمفونی بهره بگیرید. به زعم من، تماشاگر باید نمایش را باور کند. اگر سازی در ارکستر خود استفاده میکنید که با دیگر سازها هارمونی ندشته باشد، تماشاگر هم با اجرا ارتباطی نمیگیرد. اینگونه است که شما میبازید. هیچگاه نمیتوانید بگویید که یک نمایش خوشساخت یا بد ساخت است. تئاتر از تمام هنرها و شیوهها بهره میگیرد و این روزها این هنر «مالتیمدیا» شده است.
تئاتر خصوصی را چگونه بررسی میکنید؟
به اعتقاد من خیلی خوب شد که تئاتر دولتی به سمت تئاتر خصوصی رفت. اما مشکل اساسی این است که دولت به طور کامل از تئاتر کنار رفت. آنها نباید تنها حمایتهای مالی از تئاتر بکنند بلکه باید حمایتهای دیگری هم داشته باشند. تئاتر خصوصی صرفا بر اساس گیشه پیش میرود؛ ولی در ایران مارکتینگ تئاتر شکل نگرفته است. مرکز هنرهای نمایشی خودش را با تئاتر خصوصی هماهنگ نکرده است. شورای نظارت بر نمایش نیروی کافی برای بررسی کارها ندارد. سرعت تئاتر خصوصی بالاتر از آنهاست. در زمانی تنها چند سالن دولتی محدود بود، ۲۰ کارشناس هم در شورای نظارت بر نمایش بود. مشکل این است که هنوز هم همان ۲۰ نفر هستند. در صورتی که این روزها شبی بالای ۸۰ تئاتر را شاهد هستیم. شعار آنها حمایت از تئاتر خصوصی است ولی ضد آن عمل میکنند. البته به صورت آگاهانه این کار را نمیکنند. این روزها باید برای کلیپهای شبکه مجازی هم مجوز بگیرید. این کلیپها برای تبلیغات هستند. پیک ترافیک بازدیدکننده شبکه مجازی در ساعات ۱۰ شب است. آیا در این زمان میتوانید مجوزی را بگیرید؟ اگر بخواهید در چهارشنبه شب کلیپی را منتشر کنید باید تا شنبه صبح کارتان را متوقف کنید. تئاتر خصوصی پر از خلا است. آنها باید افراد شورای نظارت را افزایش بدهند. تبلیغات اصل اساسی تئاتر خصوصی است. توجه داشته باشید که در تئاتر ایران مافیای عجیب و غریبی وجود دارد. این مافیا بیشتر در تبلیغات تئاتر وجود دارد.
میشل فوکو در کتاب «نظم گفتار» مینویسد که مسائل سیاسی و جنسی خانههای سیاه جدول تولید آثار فرهنگی هستند که دچار بیشترین سانسور هم میشوند. ژانر کمدی هم دقیقا با همین دو مقوله سر و کار دارد. تیغ سانسور دشمن اصلی تئاترهای کمدی است. چگونه میشود با توجه به سانسور گسترده دست به تولید آثار کمدی موفق زد؟
به زعم من، سطح شعور و درک جامعه ما تغییر کرده است. برای اجرای نمایشهایی که با مشکل مواجه میشوند باید اعلام کنید که افراد بالای ۱۸ سال به دیدن نمایش بیایند. البته که الآن جوانهای زیر ۱۸ سال هم اطلاعات بالایی دارند. در کل، بر اساس اخلاق هنری باید گروه سنی مشخصی را تعیین کنید. نمایش «دیکتاتور عاشق» هم بالای ۱۸ سال است. مسائل سیاسی و جنسی در هم تنیده شدهاند. در ابتدا قصد داشتم به مسئله «نکاح ملی» در گروه داعش بپردازم. اما به علت خطوط قرمز فراوان از آن گذشتم. من به خطوط قرمز و سانسورها آگاهی دارم. اغلب هنرمندها هم این خطوط را میشناسند.