نمایش «وحشی» محصول تئاتر دانشگاهی است و شوربختانه در زمان خودش امکان اجرای عمومی نیافت و بعد از سال‌ها به‌حاشیه‌رفتن و فراموشی، اکنون این فرصت را یافته که در سالن «کاخ هنر» به مرحله اجرا برسد تا روایت ملموس اما شگفت‌انگیزش از زندگی جوانان نسل امروزی را به مخاطبان خویش عرضه کند.
چارسو پرس: نمایش «وحشی» محصول تئاتر دانشگاهی است و شوربختانه در زمان خودش امکان اجرای عمومی نیافت و  بعد از سال‌ها به‌حاشیه‌رفتن و فراموشی، اکنون این فرصت را یافته که در سالن «کاخ هنر» به مرحله اجرا برسد تا روایت ملموس اما شگفت‌انگیزش از زندگی جوانان نسل امروزی را به مخاطبان خویش عرضه کند.

قصه نمایش در رابطه با چند جوان عاشق فوتبال است که این روزها توپ استانداردی برای بازی ندارند و به‌اجبار و با استفاده از کله بریده‌شده حیواناتی چون گوسفند، گربه و سگ، پا به میدان مبارزه گذاشته و از جان و دل، فوتبال بازی می‌کنند. اما بدبختانه مدتی است که یافتن حیواناتی چون سگ و گربه برای شکار کردن دشوار شده و درنتیجه بازی فوتبال به امری محال بدل شده است.

بنابراین برای شکار گربه‌ها باید تمهیداتی تازه اندیشه ‌شود همچون استفاده از ماهی به‌عنوان طعمه و عملیات فریب گربه‌ها، اما مسئله اینجاست که در این منطقه از جغرافیای شهر، گربه چندانی باقی نمانده و راهکاری چون طعمه گذاشتن هم چندان که باید کاری از پیش نمی‌برد. اینجاست که واقعیت موجود به‌مثابه امری تغییرناپذیر، خودنمایی کرده و پناه بردن به فضای فانتزی برای این چند جوان عاصی عاشق فوتبال، به‌مثابه یک بدیل مهم در عبور از بحران پدیدار می‌شود.

پس جای تعجب نخواهد بود که ناگهان سروکله راهکارهای ماورایی پیدا شده و یکی از شخصیت‌های نمایش با بازی خوب ابراهیم نائیح، در عوالم خواب و بیداری، این پیام بهت‌آفرین را دریافت کند که بهترین راه برای شکار گربه‌ها، تغییر ماهیت انسانی و بدل شدن‌ به موجودی چون «سگ» است. تقلا و تمنایی که بعد از این دستورالعمل متافیزیکی مشاهده می‌شود به‌واقع تماشایی و بصیرت‌افزاست.

این افراد به تغییراتی شگرف تن می‌دهند که قبل از این، باورناپذیر بود. تغییراتی چون استخدام یک مربی زن برای آموزش سگ‌شدگی، همچنین مشارکت در فرآیند دشوار اجتماعی‌شدن و تمرین مدنیت. بی‌شک یکی از درخشان‌ترین صحنه‌های نابهنگام این اجرا، ورود باشکوه مربی زن به اجتماع خشمگین و مستاصل این افراد است. زنی شیک‌پوش که ژست‌هایش یادآور زنان سلطه‌جویی است که می‌تواند هر اجتماع مردانه‌ای را بحرانی ‌کند.

بیشتر بخوانید:  نقد نمایش‌های روی صحنه


مربی زن، سوار بر اتومبیلی غرق در نور و مه، پا به عرصه گذاشته و در باب برنامه‌های آتی آموزشی، سخن‌رانی‌های شنیدنی ایراد می‌کند. بعد از این ملاقات نابهنگام با مربی است که جوانان خشمگین یاد می‌گیرند باادب باشند، زبان فرانسه بیاموزند و برای کسب مهارت در شکار گربه‌ها از هیچ کوششی مضایقه نکنند.  سیاوش حیدری در جایگاه یک نمایشنامه‌نویس به خوبی توانسته فضای جفنگ این جماعت مستاصل را ترسیم کند. درواقع در حاشیه‌های شهر، وقتی کاری برای انجام دادن نیست، تشکیل تیم دادن و با کمترین امکانات فوتبال بازی کردن، می‌تواند راه گریزی درخور باشد.


اما تجربه ثابت کرده، زندگی روزمره جوانان در حاشیه‌های شهر، اغلب ناپایدار بوده و حداقل امکانات هم اغلب از کف می‌رود و بدبختی با تمام قوایش به دلخوشی‌های اندک افراد هجوم می‌آورد. حتی آموزش دیدن، اجتماعی شدن و فرانسه آموختن هم گره‌ای از کار این جماعت مفلوک و خشمگین باز نمی‌کند و در انتها آن چیزی که باقی می‌ماند، مصیبت است و انتخاب مابین بد و بدتر. به‌عبارت‌دیگر وقتی هیچ‌کدام از این جماعت مستاصل که مهارت سگ‌شدگی را کم‌وبیش کسب کرده‌اند حاضر نمی‌شوند موجودات دوست‌داشتنی چون گربه‌ها را شکار کنند، این مربی زن است که بار دیگر با لبخندی بر چهره مرموز خویش به مهلکه ورود کرده و پیشنهاد جذابی می‌دهد که به‌راحتی نمی‌توان ردش کرد.

بیشتر بخوانید: مطالب مربوط به تئاتر ایران


زن توضیح می‌دهد که می‌توان به‌جای کله گربه، از سر جدا شده انسان استفاده کرد که شباهت بیشتری به ساختار توپ واقعی فوتبال دارد. حال می‌توان با قرعه‌کشی، یکی را از میان خود انتخاب کرد و با جدا کردن سرش، چیزی شبیه توپ فوتبال ساخت و بازی را از سر گرفت. اما نکته اینجاست که ترکیب عددی تیم‌ها، نامتوزان شده و با قربانی‌کردن یکی از افراد، دو تیم به‌لحاظ تعداد بازیکنان، برابر نخواهند بود و این دلیل محکمی است که نمی‌توان به مانند قبل روبه‌روی هم صف کشید و با فراغ بال به بازی فوتبال مشغول شد. نمایش «وحشی» به‌مانند فیلم‌های لینچ عمل می‌کند؛ حتی در فانتزی و رویا هم نمی‌توان از بدبختی رها شد و رستگار گشت.

منبع: روزنامه هم‌میهن
نویسنده: محمدحسن خدایی