فیلم تازه آروه دسپلشن، «دو پیانو»، با بازی فرانسوا سیویل و شارلوت رمپلینگ، داستانی پرهیجان و احساسی درباره هنر، خیانت و عشق همهجانبه ارائه میدهد.
چارسو پرس: در همان دقایق ابتدایی «دو پیانو»، دو عاشق پیشین پس از سالها دوری، به طور غیرمنتظرهای در لابی تنگ یک ساختمان قدیمی در لیون با هم برخورد میکنند. در دنیای واقعی، این اتفاق شاید به گفتوگویی کوتاه و دستوپا شکسته یا حتی نگاه سردی ختم شود، اما در جهان آروه دسپلشن، همه چیز بسیار پرحرارتتر است: مرد بیهوش میشود و سرش را به در آسانسور میزند و زن با هیجان از صحنه فرار میکند، گویی از صحنه یک جنایت گریخته باشد. ملودرام فیلم از همان ابتدا با شدت آغاز میشود، اما داستان پرشور و پرتنش هنر، غم، خیانت و عشق در «دو پیانو» همچنان مخاطب را با پیچشهای عجیب و هیجانانگیز غافلگیر میکند.
عواطف شدید و روایت بلندپروازانه همواره ویژگی آثار دسپلشن بوده است؛ از اوج خلاقیتش در «پادشاه و ملکه» (۲۰۰۴) و «داستان کریسمس» (۲۰۰۸) گرفته تا آثار اخیرش. آخرین فیلم داستانی او، «برادر و خواهر»، با تم رقابت برادرانه و مضامین تابوآلود، از همان ابتدا پرتنش و اغراقآمیز بود. «دو پیانو» تقریباً همان فضای اغراقآمیز و داستانی عجیب را دارد، اما بیشتر مخاطب را به جهان نمایشی خود دعوت میکند و حضور شارلوت رمپلینگ، با اقتدار و خونسردی بیمانندش، تعادل احساسی فیلم را برقرار میسازد و آشفتگی شخصیتهای جوانتر را مهار میکند. این ترکیب احتمالاً باعث دیده شدن فیلم در سطح بینالمللی بیش از آثار اخیر دسپلشن خواهد شد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم «بیگانگان فصل دوم»؛ آیا دلهره نوآوری را پوشانده است؟
فرانسوا سیویل، تازه نامزد جایزه سزار برای فیلم «ضربان قلبها» (۲۰۲۴)، نقش ماتیا، پیانیست نابغهای که سالها در توکیو تدریس کرده و همزمان دل خود را از عشق بسته، بازی میکند. بازگشت او به شهر زادگاهش، لیون، با دعوت استاد سابقش، النا (رمپلینگ)، که خود نوازنده مشهور پیانو است، برای اجرای کنسرتهای پایانیاش، آغاز میشود.
با یک نگاه به چهره خشن و لبان تیز النا، واضح است که ماتیا هیچ راهی برای امتناع ندارد. رمپلینگ با زبان بدن مستحکم و کلمات کوتاه و گزنده، شخصیتش را چنان مقتدر و بیرحم نمایش میدهد که هیچکس را یارای مقاومت نیست. با این حال، در پشت نگاه نافذ او، آسیبپذیری و حس فوریت زمان زندگی دیده میشود و باعث میشود از اینکه شاگرد سابقش سالهای طلاییاش را هدر داده، عصبانی شود. «دو پیانو» بیشترین تأثیر را وقتی دارد که بر ظرافتهای رابطه پیچیده استاد و شاگرد متمرکز میشود.
اما داستان فقط به این رابطه محدود نمیشود. ملاقات اولیه ماتیا با زن مرموز بلوند کلود (نادیا ترشکویچ، یادآور مارین کوتیار جوان) در لابی آغازگر جریانهای پیچیدهای است. طبق فیلمنامه دسپلشن و کامن ولکوفسکی، کلود عاشق قدیمی ماتیا و اکنون همسر بهترین دوست سابق او، پیر، است.
پس از این آشکارسازی، داستان با سرعتی سرسامآور تغییر جهت میدهد و کلود بار دیگر وارد میدان عاشقانه میشود؛ و ماتیا، که از قبل تحت فشار است، با پسربچهای در پارک روبهرو میشود که شباهت عجیب و غریبی به خود دوران کودکی او دارد؛ کشفی که ابتدا نوید یک تغییر ماورایی سبک شایمالانی را میدهد، اما در نهایت توضیح منطقی دارد.
«دو پیانو» دنیایی کمابیش دیوانهوار دارد که هیچ تصمیم شتابزدهای بدون نتیجه باقی نمیماند و جمعیت لیون به نظر به دوازده نفر محدود شده است. بازیگران، از جمله ترشکویچ، با تمام توان خود در خدمت این دنیای پرهیاهو هستند.
از نظر فنی، فیلم نیز چشمگیر است: فیلمبردار پل گیلوم از تکنیک دستی قبلی خود در «امیلیا پرز» استفاده میکند و رنگبندی عاشقانه و پاییزی فیلم را تقویت میکند. موسیقی گرگوار هتزل نیز با ارکستراسیون پرشور، حس کلاسیک با الهام از باخ و شوپن را همراهی میکند. تنها نقطه ضعف فیلم، پایان نسبتاً آرام آن است که از جریان پرانرژی اثر کمی فاصله میگیرد. «دو پیانو» زمانی بیشترین تأثیر را دارد که با تمام توان و با شتاب زیاد روایت میشود.
منبع: variety
نویسنده: نسرین پورمند
https://teater.ir/news/73044