مرگ و پنگوئن، نمایشی است که سعی دارد دنیای خاکستری خودباختگی انسانی را در سیطره هولناک قدرت سیاسی تبهکار، که در آن زندگی از مرگ و کشتن ضرورت میسازد، با طراحی شاعرانهای روایت کند.
نمایشنامه بازخوانی رمان مرگ و پنگوئن آندری کورکف، رماننویس شهیر اوکراینی است.
پایگاه خبری تئاتر: ویکتور، نویسنده واخوردهای است که در نوشتن رمان یا داستان کوتاه موفق نبوده اما به واسطه استعدادش در موجزنویسی به عنوان سوگنامهنویس افرادی که هنوز نمردهاند، با دستمزد قابل توجهی با روزنامهای همکاری میکند و بدین ترتیب ناخودآگاه و بدون اینکه مرتکب جنایتی شده باشد وارد جریان پیچیدهای از تبهکاری جنایی سیاسی میشود که اقدام به قتل برخی از سرشناسان مینماید و سرانجام هم آمران و طراحان پشت پرده این عملیات تصفیه اجتماعی! در سیستم اطلاعاتی امنیتی تصمیم میگیرند ویکتور با خودکشی ساختگی به قتل برسد و او را به عنوان عامل اصلی قتلها معرفی کنند. ویکتور آدم تنهایی است و از باغوحش فقیر شهر پنگوئن امپراتوری را برای نگه داری به آپارتمانش آورده است.رمان کورکف تریلری اگزیستانسیالیستی با طنز سیاسی گزندهای است و در آن به جهان تیره و پرهرج و مرج کییف پس از فروپاشی جماهیر شوروی میپردازد. روایتی از جرم و جنایت، پاکسازیها و قتلهای سیاسی، حرص و آز، فقر و البته زندگی مدرن و لوکس با دلارهای آمریکایی و همه اینها با شاخصههایی از سورئالیسم و ابزوردی سرخوشانه و نگاه شیرین کودکانه در هم تنیده شده است.در نمایش پیام دهکردی، ویژگیها و مضامین چندگانه و گاه متباینی که رمان را به اثری یگانه بدل کرده، حذف شده است. طنز تلخ، شیرینی امیدبخش کودکانه که گاهی در تقابل رهاییبخش با سندرم افسردگی و غمگینی فضاها قرار میگیرد، بازیگوشی با واقعیت سیاه، دروننگری وجودشناختی فلسفی رمان در این نمایش جای خود را به روایتی مسطح، یکسرهنگر، عبوس، بیرونی، واکنشی و ارعابگر میدهد که البته با شاعرانگی نابسنده طراحی صحنه و نور، قاب گرفته شدهاست.گفته شده، میشای پنگوئن معروفترین شخصیت در میان شخصیتهای نوزده رمان آندری کورکف، است. این حیوان به طور نمادین وجه دیگر ویکتور، قهرمان اصلی مرگ و پنگوئن را دلالت میکند. جدا افتاده، مغموم، ناامید... ویکتور، پنگوئن تنها را به خانهاش آورده و در واقع میشای پنگوئن هم تنهایی خودش را به فضای ویکتور بار میکند. «حالا دو تنهایی مکمل هم بود و تاثیری را ایجاد میکرد که بیش از نوعی تفاهم و رفاقت متقابل بود.» حضور دیگران مثل سونیا و پدرش، پلیس منطقه و سردبیر روزنامه و... تاثیری بر تنهایی عمیق ویکتور نداشت. میشای پنگوئن وابستگی اصلی ویکتور در زندگی است. در نمایش دهکردی، امکانات زیباییشناسی و اجرایی ناشی از موقعیتهای جذاب، مفهومی و سرخوشانه حضور پنگوئن عروسکی بر صحنه به کارگرفته نشده است و به حضور آیینی و تزئینی آن محدود مانده که به صورت ترجیعبندی در لابهلای صحنههایی حضور مییابد. برخلاف این طراحی شاعرانه و البته ناکافی برای کلیت نمایش، متن و سایر طراحیها مستقیمگو و غیراستعاری عمل میکنند و در تقابل با طراحی نور و صحنه قرار میگیرند. مشخصا طراحی صوتی و تکرار پخش آژیر قرمز و اصرار بر القاء آمبیانس اضطراب و وحشت یا طراحی حضور دائمی مامور پلیس در سکوی بالایی مشرف بر صحنه به عنوان نمادی رو از ناظر دائمی حریم خصوصی و برهم زننده امنیت فردی، به طور زمختی مستقیم و سیاستزده مینماید.جدای از ضرورت موجزکردن رمان دویست و هشتاد و چهارصفحهای برای اجرای صحنهای، تغییرات در شخصیتها و شالوده رمان بعضا ماهیتی است و به دگرگونی کیفی آن در کلیت اثر منجر شده است. سرگئی، افسر پلیس منطقه که در رمان دوست ویکتور است و به او کمک میکند در نمایش به نیروی قهریه ناظر دائمی و منشاء اضطراب و تشویش بدل شدهاست. نینا برادرزاده سرگئی که به عنوان پرستاربچه توسط او به ویکتور معرفی شده و به عنوان زن زندگی ویکتور (و البته نه عشق او) وارد ماجرا میشود اما در نمایشنامه حذف و در قالب سونیا، دختر جوانی حضور مییابد که در اصل دختربچه چهارساله دوست تازه ویکتور است که به واسطه درگیری با ماجراهای مافیایی کشته شده و وظیفه نگهداری فرزندش بر عهده ویکتور میافتد. حذف مناسبات شخصیتی نینا در نمایش مساله تلاطم ذهنی ویکتور، بین مفهوم زندگی بهسامان و معمول خانوادگی و شرایطی که منجر به فروپاشی کامل چنین تخیلی میشود را نادیده میانگارد. در واقع این تغییرات، روند تحولات درونی و روحی ویکتور را بازتاب نمیدهد و شخصیت مسطح باقی مانده است این موضوع در بازی عباس جمالی، در نقش ویکتور مشهود است. تمهید پخش صدای ذهنی و درونی ویکتور هم در انتقال شرایط روحی و هستیشناختیاش کمک زیادی نمیکند.استراتژی نمایشنامهنویس در شیوه صرفا روایی-حادثهای و شتابزدهی ماجراها که نهایتا در ورود و خروجهای هیجانی سردبیر و یا راننده در انتقال محمولههای نوشتاری منتهی به مرگ یک انسان اجرایی میشود خلاصه شده و اساسا تلاطمهای روحی و اندیشگی شخصیتی و تعمق هستیشناختی، وجودی و حتی انتقادی اثر کمتر بروز یافته است. زندگی ویکتور ملالانگیز است. زندگی بی بو و خاصیت، عاری از رنگ، عواطف و خوشی و... که به طور مغمومانهای به آن عادت کرده است و حضور سوفیا و شغل جدیدش تغییرات جزئی را در آن رقم میزند که به طور ملموسی برای تماشاگر قابل دریافت نیست.از طرفی موضع نمایشنامه، نسبت به مسئولیت اخلاقی انتخاب قهرمان اصلی بازشناسی نمیشود. ویکتور به پیشنهاد عجیب اما پرمنفعت سردبیر بابت نوشتن یادبوددنامه برای آدمهایی که هنوز نمردهاند، پاسخ مثبت میدهد و پس از اینکه متوجه میشود آگهیهای ترحیم افراد زنده که تراوش قلم او بودند، به سفارشهایی برای مرگهای آتی بدل میشوند، بدون دغدغه اخلاقی یا عذاب وجدان از تبعات نوشتنش باز هم به کار خود ادامه میدهد. ویکور، تاحدودی فقدان استعدادش برای خلق ادبیات ناب را به طور جاهطلبانهای در چاپ متنهایش در روزنامه هرچند به صورت ناشناس جبران میکند و در کنار آن درآمدی هم کسب مینماید. در رمان وی بابت بیتفاوتیاش توجیهی دارد، «در این جهان کثیف، کار کثیف معنایی ندارد.» کورکوف درباره وضعیت رفتاری آدمها پس از فروپاشی شوروی میگوید:«مردم اوکراین انعطافپذیر هستند، قواعد جدید را میپذیرند و با پرسشهای اخلاقی زندگی نمیگذرانند. هرکسی هرکاری میکند مردم فقط تماشا میکنند و میکوشند راه خودشان را برای فریب دیگران پیدا کنند تا برای خودشان و بقایشان پول دربیاورند. »در نمایش مرگ و پنگوئن، مساله مواجهه مسئولیت اخلاقی یک نویسنده قربانی گیرافتاده در چرخدندههای تبهکاری قدرت سیاسی فاسد، برجسته نمیشود. در عوض به مضمون اعمال زور و دخالت مستقیم نیروی قهریه قدرت در زندگی فردی او و ارعاب و ناامنی تاکید ویژهای شده است. مرگ و پنگوئن کورکف، در تلاش است شرایطی را توصیف کند که عشق دیگر در آن از میان فهرست وظایف انسانی خط خورده است و موقعیتهایی میسازد که فایدهگرایی مقهور سرمایهداری و قدرت جایی برای ایدهآلگرایی امیدوار و شاد نمیبیند. انسانیت کم کم رخت برمیبندد و جایش را انتفاع شخصی و آز مطلق میپوشاند.کورکف، بخشهایی از تجربههای زیست شده سیاسیاش را در رمان منتقل کرده، دو نفر از دوستانش، یکی تهیهکننده سینما و دیگری که در انتشارات فعال بود، ترور شدند. وی اوکراین را کشوری بسیار مناسب برای خوراکدهی به طنزپردازان سیاسی میداند:«ما در کشور منحصر به فردی زندگی میکنیم، جایی که ۱۸۴ حزب سیاسی در وزارت دادگستری ثبت شده و اگر بخواهید این امکان به راحتی فراهم است که یک حزب کوچک بخرید و با آن به انتخابات محلی بروید و برنده شوید.»مفسران زیادی، وضعیت وخیم اجتماعی و سیاسی اوکراین پس از فروپاشی را ناشی از سیاستهای رژیم کمونیستی شوروی میدانند و حالا دو دهه پس از فروپاشی، مشکلات و پیچیدگیهای جوامع با ایدئولوژی مخوف دیگری ذیل شعار همه چیز برای فروش! باعث بحرانهای فراگیرتر و وخیمتری در جهان انسانی کنونی شده است. بحران بی تفاوتی و خودخواهی، بحران کالایی شدن زندگی که ذیل سازوکارهای به ظاهر دموکراتیکتر اما مافیایی و سوداگرانه به تبهکاریهای مرگبارشان ادامه میدهند.*آپارتمان و در واقع میزکار ویکتور روی شنبرفهای یخی قرار دارد که برهوت منجمد قطب جنوب (سرزمین مادری پنگوئنها) را تداعی میکند و البته به نوعی حضور میشا روی آن نقض غرض شاعرانهای است از دورافتادگی پنگوئن از سرزمین موعودش.. پنگوئنها حیوانات جمعی هستند که وقتی تنها و تک میافتند بسیار آسیب میبینند. آنها در گروههای بزرگی با هم زندگی میکنند. یکدیگر را دنبال میکنند. و جداماندگی و گمگشتگی برایشان مرگبار است. کورکوف معتقد است:«این اتفاقی بود که برای مردم اتحاد جماهیر شوروی افتاد. آنها به عنوان موجودات جمعی در گذشته به یکدیگر کمک میکردند و ناگهان با فروپاشی، خودشان را تنها یافتند. موقعیتی که همچنان هم قابل درک نیست. »قهرمان مرگ و پنگوئن، در کشوری ناتو و زندگیای ناتو فروافتاده که اصلا دلش نمیخواست به معناهایش فکر کند، تنها چیزی که میخواست تحمل کردن بود.در انتهای نمایش میشای پنگوئن و سونیا میمیرند و اگر ویکتور خطر مرگ را به طور جدی در کنارش احساس نمیکرد به روند البته منفعتطلبانه همیشگیاش در بیتفاوتی، بیانگیزگی و... ادامه میداد. او خود را پنگوئن بیمارش که حالا مرده، جا میزند و مسافر راه قطب جنوب میشود تا کاملا به شکل واقعگرایانهای از مرگ برهد. آیا به سرزمین موعودش خواهد رسید؟ آیا رهایی خواهد یافت؟شاید بهتر است بگوییم این نمایش هجویهی تنهایی انسان خودخواه خودباخته را عصبانی، شتابزده و حتی سیاستزده طرح میکند، بیآنکه نقد جدیتر نسبت به آنچه در رمان کورکف، در رابطه با اثرات سیاست تبهکار مخوف و پنهان واردشده، ابراز دارد.منابع:۱- آندری کورکوف، مرگ و پنگوئن، ترجمه شهریار وقفیپور،انتشارات روزنه ۱۳۸۶۲- مصاحبه jake kerridge با آندری کورکف، www.telegraph.co.ukآگوست۲۰۱۳ ۳- مصاحبه پیام دهکری با آوای تیوال۴- Amelia Gentleman ، apenguin so adds to a funeral، www.theguardian.comآوریل۲۰۰۱ ۵- ایسنا، ایرانتئاتر
https://teater.ir/news/14908