پایگاه خبری تئاتر:فيلم مستند «در جستوجوي فريده» از موضوع پيچيدهاي برخوردار نيست، با تلفيق مستند و درام روايت خود را براي مخاطب تعريف ميكند اما سرنوشت غمانگيزي را پيش روي مخاطب قرار ميدهد. داستان دختري كه در آغاز دهه 40 زندگي به دنبال خانواده اش ميرود و هويت خود را جستوجو مي كند. مستند «در جستوجوي فريده» بيش از هر چيز اين نكته را ثابت ميكند كه ميشود از پتانسيل اكران فيلم مستند استفاده كرد، چنين فيلمهايي را بر پرده سينما تماشا كرد و برايش بليت خريد و از ديدن آن لذت برد. مساله مهمي كه بسياري از فيلمهاي مستند به واسطه عدم حمايت از آن رنج ميبرند و در چرخه اكران مهجور ميمانند.
به واسطه اكران اين فيلم در گروه هنر و تجربه با آزاده موسوي و كوروش عطائي دو كارگردان اين فيلم گفتوگويي انجام داديم كه از نظر ميگذرانيد:
اگر موافق باشيد باب گفتوگویمان را از چگونگي همكاري مشترك شما آغاز كنيم. ساخت فيلمي توسط دو كارگردان با دو جهان و ديدگاه مختلف از يك نقطه اشتراك سرچشمه میگیرد كه قطعا در ماحصل كار تاثير بسزايي دارد. نمونههای مشابه آن را در اغلب كارهاي تيمي میبینیم كه اگر نگوييم هميشه اما اغلب نتیجههای موفقي در پي داشته است.
كوروش عطائي: ما تجربه همكاري از قبل با هم داشتيم و از آنجا که سلیقههایمان به هم نزديك بود اين همكاري ادامه پيدا كرد.
آزاده موسوي: من و آقاي عطائي از زمان تحصيل در دانشکده سينما تئاتر و وقتی که هر دو دانشجوي كارگرداني سينما بوديم، فعاليت مشتركمان را آغاز كرديم و با هم هشتمين دوره جشنواره دانشجويي فيلم كوتاه نهال را كه در دانشگاه هنر برگزار میشد، مديريت كرديم. من به عنوان دبير اين جشنواره و آقای عطائي مدير اجرايي آن. برگزاري اين جشنواره همكاري خيلي خوشايند و راضیکنندهای براي هر دوی ما بود. بعد از آن با هم فيلم كوتاه ساختيم و اولين فيلم جدي ما مستند «از ايران يك جدايي» بود.
انتخاب موضوع مورد نظر براي ساخت فيلم آن هم در ايران با چالش و اما و اگر همراه است. در انتخاب اين سوژه با هم تفاهم كامل داشتيد؟ گويا موضوع فيلم از آگهي روزنامه دريافت شده است.
عطائي: خيلي اتفاقي از طريق آگهي و گزارش مندرج در روزنامه خراسان با فريده آشنا شديم و قصه این شخصيت به نظرمان برای ساخت یک فیلم جالب آمد.
موسوي: فريده در هلند زندگي میکرد و در جستوجوي خانوادهاش بود. او 40 سال پيش در حرم امام رضا رها شده و توسط زوج هلندي از ايران به فرزندي گرفته میشود و در اين 40 سال از خانواده اصلي خود چيزي نمیداند. او در ايران وكيل گرفته بود و دورادور موضوع پيدا كردن خانواده خود را پيگيري میکرد.
و پيگير ماجرا شديد؟
عطائي: بله و به دنبال ارتباط با فريده بوديم.
موسوي: ابتدا با يكي از دوستانمان در تهران كه خبرنگار هلندي است، تماس گرفتيم. خوشبختانه او فريده را خوب میشناخت. فريده مدتي بود كه در وبلاگي كه راهاندازی كرده بود، مینوشت. وبلاگ او را خوانديم، متوجه شديم نه تنها كاراكتر فريده گيرايي خاصي دارد كه نوشتههایش هم جذابيت خوبي دارد. اشعار مولانا در ميان نوشتههایش وجود داشت. به همين جهت با او قرار اسكايپ گذاشتيم.
عطائي: فريده در همان تماس اول به نظرمان كاراكتر جذابي آمد. مطمئن شديم كه بايد اين فيلم را بسازيم و او شخصيت خوبي براي فيلم خواهد شد. او هم مشتاق و خوشحال بود كه توسط دو كارگردان ايراني فيلمش ساخته میشود و به واسطه اين فيلم براي اولين بار به ايران سفر ميكند.
موسوي: هنگام اسكايپ با او ما شاهد شوق عجیبی در او بوديم. بدنش میلرزید و گريه میکرد و خوشحال بود از اينكه اين فيلم ساخته میشود و خيلي هم علاقهمند بود اين فيلم ساخته شود چون اين فيلم كمكش میکرد خانوادهاش را پيدا كند و در راهی كه در نظر داشت، میتوانست موفق شود.
با توجه به اينكه شخصيت اصلي در هلند زندگي میکرد كمي انتخاب اين سوژه ريسك به حساب میآمد، موافقيد؟ ممكن بود سرانجامي براي فيلم متصور نشويد و هر لحظه از فيلم متوقف شود. با توجه به برآورد هزينه بالا نگراني از اين بابت نداشتيد؟
عطائي: من معتقدم ريسك كردن بخشي از ساخت يك فيلم مستند است. فيلم مستند بدون ريسك هیچوقت جذاب نميشود و بايد سراغ سوژهاي رفت كه قابليت ريسك را داشته باشد كه اگر اتفاق به خوبی بيفتد قطعا فيلم قابلقبول و خوبي خواهد شد. البته که در این فیلم ما سعی کردیم که همه شرایط و حالات مختلفی که ممکن بود برای قصه پیش بیاید را در نظر بگیریم و با برنامهریزی دقیق کار را پیش ببریم.
موسوي: كاراكتر ما در هلند زندگي ميكرد و از ما دور بود همين مساله دشواري ساخت اين فيلم را براي ما دوچندان ميكرد. اين نكته هم هزينه فيلم را بالا میبرد و هم طبیعتا ارتباط با كاراكتر غير همزبان دشوارتر از كاراكتر همزبان است؛ اما براي ما جالب بود آن چیزی كه فريده میخواست از كشور خودش بداند و ما فکر میکردیم دنبال کردن نگاه و قصه او میتواند پل ارتباطي خوبي بين غرب و شرق باشد. فريده در تمام اين سالها دوست داشته به ايران سفر كند اما ترس عجيبي از طرف خانواده و اخبار به او منتقل شده كه ايران جاي خطرناكی است و سفر به ايران كار عادي نيست و ترس از سفر به ايران در او وجود داشت و این طور فكر ميكرديم كه احتمالا اين ترس در غربنشينان زيادي وجود دارد كه هيچ تصوري از ايران ندارند. در اين فيلم تلاش کردیم تصوير درستي از ايران ارائه دهيم.
عطائي: اين فیلم پروژه سختي بود و به همين علت ساخت آن 4 سال طول كشيد. بخشي از سختي ماجرا به پروسه توليد فيلم مربوط ميشد كه فیلمبرداری فيلم باید در هلند و ايران(تهران و مشهد) انجام میشد. تامين هزينه و مهیا کردن شرايط توليد به زمان زيادي احتياج داشت. از وقتیکه با فريده صحبت كرديم دو سال طول كشيد تا شرايط را براي فیلمبرداری و شروع کار فراهم كنيم. از یک طرف پايان قصه مشخص نبود که البته این از جذابيتهای فيلم مستند است. براي حالتهاي مختلفي كه ممكن بود براي فيلم پيش بيايد از قبل پيشبيني داشتيم. اساسا فیلمنامه را از قبل بر اساس اتفاقها نوشته بوديم و اين البته مستلزم ريسك بود.
در ميان ایرانیها هم چنین رخدادها و سرنوشتهایی فراوان وجود دارد چرا از ميان ایرانیها شخصيت اصلي داستان را انتخاب نكرديد؟
موسوي: جذابيت اين داستان در اين بود كه فريده فقط دنبال پدر و مادر خود نبود او احساس ميكرد كه وجه شرقي دارد كه اين وجه را نميشناسد والان 40 سالش است و از سرزمين شرقي كه در آنجا متولد شده چيزي نميداند به همين جهت اين فيلم ابعاد ديگري هم ميتوانست داشته باشد.
عطائي: از منظر ديگر بايد بگويم كه ما دنبال اين موضوع نرفتیم كه بين ايراني و هلندي بودن آن تصميم بگيريم. اين موضوع بود كه سراغ ما آمد و ما جذب ساخت آن شديم. هدف ما ساخت فيلم راجع به فرزندخواندگي نبود، ما با قصه فريده روبهرو شديم كه قصه جذابي بود و مساله فرزندخواندگی هم در دلش لحاظ شده بود؛ اما مساله ديگر این است که در ايران از نظر فرهنگي ماجراي فرزندخواندگی هنوز جا نيفتاده و تابو به حساب ميآيد، همان طور كه بچهها نميگويند، فرزندخوانده هستند و دوست ندارند راجع به آن حرف زده شود. سراغ اين سوژه رفتن در ايران كار سختي است. در هلند اين مساله طبيعي و روشن است و از بچگي به بچهها گفته ميشود كه فرزندخوانده هستيد و ما والدین خونی تو نیستیم اما در ايران اینگونه نيست.
فيلم در جستوجوي فريده سواي از اينكه ساختار مستند خوبي دارد، نگاه سينمايي در آن لحاظ شده، از ابتدا چه تصميمي بر چگونگي ساختار اين فيلم گرفته بودید؟
موسوي: اساس وجه مشترك من و آقاي عطايي و دليل اينكه علاقهمندیم با هم کار کنیم به جنبه سينمايي برميگردد اينكه ما دوست داريم، مستندي كه ميسازيم نكات سينمايي در آن لحاظ شده باشد. فیلمنامه داشته باشد از فرم و روايت درست برخوردار باشد و مهمتر اينكه بتواند در سينما اكران شود و مردم آن را دوست داشته باشند. ما دوست داريم فيلم مستندي بسازيم كه مردم براي تماشاي آن به سینما بیایند. تنها فرق اين نوع فیلمها با ديگر فيلمهاي سينمايي اين است كه باید مخاطب بداند با داستان واقعي مواجه است و وقتي در طول زمان اين مساله جا بیفتد چه بسا ممكن است اين مدل مستند از سينماي داستاني پيشي بگيرد و بيننده بداند در فيلم مستند با درام و داستاني مواجه است كه واقعي است و از طرفي جذابیتهای دراماتيك و حسي هم برايش دارد.
بر اساس فيلمنامهای مشخص و از قبل نوشته شده صحنهها را ضبط میکردید؟
موسوي: از همان اول و وقتي طرح را پياده كرديم، فيلمنامه را نوشتيم و سكانسبندي كرديم و ميدانستيم نقاط مختلف داستان ما كجاست. در عین حال كه همه چیز را ميدانستيم اما هیچ چیز هم قطعي هم نبود. چون همه چیز مستند بود و ما پایان داستان را نميدانستيم. در واقع ما با دو فيلمنامه مواجه بوديم كه دو پايان داشت كه يكي از آنها اتفاق ميافتاد.
عطائي: در طول يكي دو سالی كه با فريده در ارتباط بوديم طرح و فيلمنامه را بر اساس اتفاقاتي كه براي فريده در طول زندگیاش افتاده بود و اتفاقاتي كه در طول سفر قرار بود بیفتد، نوشتیم... به نظر ما قصه قابليت دراماتيك خوبي داشت چون شخصيت داستان بعد از 40 سال به ايران ميآيد و با خانوادههايي مواجه میشود كه مدعي هستند كه پدر و مادر اصلي اویند؛ سعي كرديم تعليق موجود در داستان را سينمايي كنيم اما در عین حال مستند بودن هم در بستر فيلم جاري باشد. سعي كرديم به لحاظ ساختاري سينمايي باشد اما قصهگو و با سينماي داستاني تفاوت نداشته باشد.
فيلم وقتي بين خانوادههای فريده روايت میشود كمي براي مخاطب خستهکننده میشود. روند فيلم از نيمه كمي كند میشود. نظر شما چيست؟
موسوي: نه با شما موافق نيستم و اين حرف را باور ندارم.
عطائي: من هم موافق نیستم، شايد منظورتان اين باشد كه وقتي خانوادهها هر کدام قصه اينكه چگونه كودك خود را در حرم امام رضا(ع) رها کردهاند را توضيح ميدهند، تکرار شونده است اما قصه و حال و هوای هر کدام از خانوادهها با دیگری متفاوت است و ما در بازخوردهايي كه گرفتيم، خستهكننده بودن مطرح نبوده. اتفاقا از نيمه داستان قصه و تعدد كاراكترها بيشتر ميشود و بر جذابيت فیلم افزوده میشود و مخاطب را بیشتر با خود درگير ميكند.
موسوي: من هم معتقدم در ايران و بين خانوادههاي ايراني چون با تعدد كاراكترها مواجه هستيم، جذابيت براي مخاطب زياد است چون ما براي آنها قصه تعريف ميكنيم و بيننده دنبال درام و كاراكترهاست. در هلند هم مخاطب علاوه بر قصه با زيبايي بصري مواجه است. به اين نكته توجه كنيد كه براي خارجيها بخش ايران و روايت خانوادهها از چگونگي رها كردن فرزندشان جذابتر است. ما به بيننده داخلي و خارجي توامان فكر كرديم.
فيلم شما دربرگیرنده مفاهيم انساني و اخلاقي فلسفي زيادي است. اينكه به وجه انسان بودن تاكيد داريد. مهمترین نکتهای كه در لایههای فيلم مستتر است، هويت را در انسان بودن بايد جست.
عطائي: يكي از دلايلي كه اين سوژه را براي ساخت انتخاب كرديم همين زيرلایههای فراواني بود كه در داستان وجود داشت. شخصيتي قبل از انقلاب در ايران به دنيا آمده اما دو سال بعد از ايران میرود و در فرهنگی كاملا متفاوت بزرگ ميشود. اساسا خود عمل فرزندخواندگی كنشی انساني است. ما به صورت مستقيم به اين وجوه تاكيد مستقيم نداشتيم و در دل قصه فريده وجود داشت و همين شاید باعث طبیعی بودن آن شد و مخاطب آن را درك كرده.
آشنايي فريده با فرهنگهای مختلف خانوادههای ايراني از ویژگیهای مهم اين فيلم است.
عطائي: تفاوت فرهنگها هم يكي از نكاتي بود كه ما در اين فيلم مدنظر داشتيم که در دل این قصه دیده شود.
اغلب صحنههای فيلم به صورت واقعي فیلمبرداری میشد يا اينكه برداشت مجدد هم داشتيد؟
موسوي: همه صحنهها و تصاوير به صورت کاملا مستند فیلمبرداری شدهاند.
عطائي: هيچ بازسازي و برداشت مجددی صورت نگرفته و همه ماجرا به صورت زنده ثبت شده است.
موسوي: البته اين را هم بگويم كه در هلند فرصت فیلمبرداری بيشتري داشتيم چون ما با يك كاراكتر مواجه بوديم اما در ایران همه چیز زنده مقابل دوربين ميرفت و برداشت مجددي نداشتيم.
فريده و خانوادههای پيرامون او با دوربين و مقابل دوربين بودن مشكلي نداشتند؟
موسوي: به غیر از پلان اول كه فريده كمي استرس داشت اما در بقيه صحنهها ديگر دوربين را نميديد. در مورد خانوادهها از قبل با آنها نزديك شده بوديم و گفتوگو كرده بودیم و با آنها دوست شده بوديم و از وقتي فريده به زندگي آنها ورود پيدا كرد به فريده توجه ميكردند و رابطه فريده و حضور فريده برايشان مهم بود و به دوربين اصلا توجه نميكردند. خانوادهها آنقدر عطش اين را داشتند كه فريده دخترشان باشد به ما توجه نميكردند و ما را به عنوان رابط فریده ميدانستند.
عطائي: دقيقا همین طور است، حضور فريده آنقدر برايشان برجسته بود كه اصلا به ما توجه نميكردند؛ اما براي فريده روزهاي اول سخت بود به مرور بخش باز شد.
فيلم فضاي واقعي را به خوبی براي مخاطب ترسيم میکند و با تعلیقهایی همراه است كه حس سينماي داستاني دارد. كدام بخشها تمركز خانم موسوي و كدام مطابق نظر آقاي عطائي بود؟
موسوي: راستش را بخواهيد تقسیمکار بر اساس تواناييهاي ما صورت ميگيرد و اصلا مرزبندي مشخصی ندارد. نميتوانم تفكيك قائل شوم كه كدام بخش كار من و كدام بخش كار آقاي عطائي است. ما قبل از اينكه فیلمبرداری هر صحنه را شروع كنيم، تصميمات خودمان را ميگيريم و هنگام فیلمبرداری همه چیز بر اساس صحبتهای انجامشده لحاظ میشود و گاهي ممكن است حين فیلمبرداری در لحظه هم تصميمي اخذ شود.
عطائي: دقيقا همین طور است. تقسیمکار جدي وجود ندارد بر اساس تواناييهايي كه هر کدام داريم و همین طور شرايطي كه آن لحظه در صحنه تعريف ميشود با هم تعامل داريم و بخشي از كار را به دوش ميگيريم. اين را هم بگويم قبل از فیلمبرداری و هنگام رسيدن به شكل روايي فيلم و نگارش فيلمنامه با هم حسابي بحث ميكنيم و اختلافنظرها را گاهي با ساعتها صحبت كردن به نقطه اشتراك میرسانیم.
سوالي كه دوست داشتم اينجا بپرسم چرا ما از خانواده فريده در آمستردام چيزي نمیبینیم و معرفي آنها در حد چند عكس و چند نريشن كه روي فيلم قرار دارد، خلاصه میشود؟
عطائي: حقیقتش این است که رابطه فریده با خانواده هلندیاش خیلی زیاد نیست و گاهي یکدیگر را میبینند و از طرفی هم دوست نداشتند که بحثهای شخصی خانوادگیشان را مقابل دوربین مطرح کنند. به همین خاطر ما به روایت گذشته و نمایش سردی ارتباط آنها با یکدیگر بسنده کردیم.
به جهت اينكه فريده مقيم آمستردام بود و آنجا رشد كرده و بزرگ شده بود از جهت پوشش و حجاب براي فيلم مشكلي وجود نداشت اما آن چیزی كه در فضاي مستند اين سالها توجه را به خود جلب كرده اينكه نسبت به گذشته فضا بازتر شده و فیلمسازان امكان بيشتري دارند براي نشان دادن جنبههای شخصیتر كاراكتر. موافقيد؟
موسوي: بله فضاي مستند در سالهاي اخير بازتر و بهتر شده؛ اما انتظار داريم خيلي بيشتر از این دست فیلمسازان مستند باز شود و معتقدم براي اينكه وارد اشل بینالمللی شويم هنوز خيلي عقبيم. براي اينكه بتوانيم در عرصه بینالمللی رقابت كنيم خيلي بيشتر از سينماي داستاني بايد نگرش بازتري داشته باشم تا بتوانيم به كاراكترها نزديک شويم و زندگی واقعي را تصوير كنيم. اگر در مستند هنوز نتوانستيم راه درستي را پيدا كنيم، بخش عمدهاي از آن به این خاطر است که به علت محدودیتها نمیتوانیم خیلی به سوژهها نزدیک شویم.
عطائي: من هم با خانم موسوي موافقم. ما براي ساخت فيلم مستند خيلي محدوديت داريم و من فكر میکنم خيلي بیشتر از ايني كه شاهديم فضا براي مستندسازان بايد فراهم باشد. ما مستندسازان با انبوه سوژههايي مواجه هستيم كه به هزاران دليل نمیتوانیم کار کنیم.
براي پخش جهاني اين فيلم هم تدبيري داريد؟ «در جستوجوي فريده» از پتانسيل نمايش بینالمللی خوبي برخوردار است و تصوير مناسبي هم از ايران نشان میدهد.
موسوي: با شما موافقم. از وقتي فيلمنامه مینوشتیم به اين فكر میکردیم كه اين فيلم به جهت تصوير درستي كه از ايران ارائه میدهد، قابليت نمايش در كشورهاي مختلف را دارد و در اين زمينه هم پخشکننده فيلم تلاشهایی انجام میدهد.
عطائي: اميدواريم اتفاقهای خوبي در خارج از ايران در انتظار فيلم باشد.
فيلم در جستوجوي فريده قابليت نمايش در گروههای سينمايي را داشت. آيا تمايل به اكران عمومي نداشتيد؟
موسوي: به خاطر بازخوردهای خوبي كه از نتيجه كار گرفتيم و تشویقهای زياد تصميم گرفتيم فيلم را به صورت عمومي اكران كنيم. همه معتقد بودند اين فيلم به خاطر درامي كه دارد، بینندههای زيادي را به خود جذب میکند. خيلي هم تلاش كرديم اما در ادامه با سختي زيادي همراه شديم و به همين جهت تصميم گرفتيم در گروه هنر و تجربه فيلم نمايش داشته باشد.
عطائي: چند ماه تلاش كرديم. متاسفانه به دليل فضاي تاسفباري كه اين روزها در سينما حاكم است، پخشکنندهها حاضر نيستند فیلمهای خارج از بدنه و جريان اصلي سينما را اكران كنند هر چند اکثرشان معتقد بودند که فیلم ظرفیت ارتباط با مخاطب را دارد. همینکه اسم فيلم مستند مطرح میشود، حاضر به اكران فيلم نيستند. ما خيلي دوست داشتيم اما همكاري لازم با ما صورت نگرفت. در نهایت تلاش كرديم از حداكثر فرصتي كه در گروه هنر و تجربه در اختيار اين فيلم قرار داده ميشود، نهايت استفاده را بكنيم.