كاهاني در اجراي اين روزهايش در مجموعه نوفل لوشاتو، با بداعت در فرم و استفاده خلاقانه از بازيگران و همچنين تقسيم فضا به دو قسمت، بازنمايي زندگي روزمره يك خانواده ايراني را دچار وقفه كرده است. روايت هفتاد دقيقه‌اي «تحت تاثير» اگر با فرمي متعارف اجرا مي‌شد، چيزي بود شبيه انبوه داستان‌هايي كه اين روزها در تئاتر، تلويزيون و سينماي كشور عرضه و مصرف مي‌شود. تجربه‌گرايي كاهاني مبتني است بر آزمون و خطا و لاجرم شكست و فتح، اما شكست بزرگ‌تر همانا تن دادن به منطق حاكم زمانه است تحت انواع رئاليسم اجتماعي منقاد.

پایگاه خبری تئاتر: همچنان خانواده ايراني و بازنمايي آن، مساله روزگار ماست. رويكردهاي رئاليستي به روايت، چندان بخت آن را نمي‌يابند كه بحران‌هاي جامعه را كانوني كنند و نوري بر آن بتابانند. مي‌توان اغلب آثار توليد شده در اين واقعيت‌گرايي فزاينده را بازتوليد همان نظام زيباشناسي حاكم دانست كه خود از دلايل ادامه يافتن وضعيت موجود است. اين البته براي تماشاگر ساده‌پسند اين روزهاي ما امر مباركي است كه به تماشاي آثاري بنشيند كه روايتي سرراست دارند و بازتاب دقيقي باشند از اجتماع و آن‌چنان تلاش توان‌افزايي از براي فهم را طلب نكنند. از قضا در همين مصالحه با نظم زيباشناسانه حاكم است كه مقاومت چنداني شكل نمي‌يابد و مناسبات ناعادلانه به روال هميشگي خود ادامه يافته و مدام بازتوليد مي‌شود. رسول كاهاني يكي از آن كارگردان‌هاي تجربه‌گراست كه به استناد آثارش به اين فضا واكنش نشان مي‌دهد و مدام در پي يافتن راه‌هاي گريز در مواجهه با انسداد زمانه است. كاهاني در اجراي اين روزهايش در مجموعه نوفل لوشاتو، با بداعت در فرم و استفاده خلاقانه از بازيگران و همچنين تقسيم فضا به دو قسمت، بازنمايي زندگي روزمره يك خانواده ايراني را دچار وقفه كرده است. روايت هفتاد دقيقه‌اي «تحت تاثير» اگر با فرمي متعارف اجرا مي‌شد، چيزي بود شبيه انبوه داستان‌هايي كه اين روزها در تئاتر، تلويزيون و سينماي كشور عرضه و مصرف مي‌شود. تجربه‌گرايي كاهاني مبتني است بر آزمون و خطا و لاجرم شكست و فتح، اما شكست بزرگ‌تر همانا تن دادن به منطق حاكم زمانه است تحت انواع رئاليسم اجتماعي منقاد.

كاهاني با رويكردي تجربي، صحنه را به دو فضاي مجزا اما مرتبط تقسيم كرده و سرگذشت چهار نفر از اعضاي يك خانواده سبزواري مهاجرت كرده به تهران را با هشت بازيگر به روايت نشسته است. هر نقش را دو بازيگر اجرا مي‌كند، يك بازيگر در داخل آپارتمان و يك بازيگر در لابي آپارتمان. صحنه به دو نيم تقسيم شده تا فضاي خصوصي داخل آپارتمان با فضاي عمومي لابي، در يك زمان براي تماشاگران رويت‌پذير شود. رويكردي تازه در تقابل امر خصوصي با فضاهاي عمومي. همنشيني فضاها، آن‌گاه معناي تازه مي‌يابد كه اعضاي خانواده بار ديگر بنابر مصائب مشترك، گرد هم آمده و در پي چاره‌جويي براي حل مشكلات‌ هستند. بي‌شك سررسيدن فرزند ارشد خانواده از سبزوار به تهران، بر اين تمايززدايي فضاي خصوصي از عرصه عمومي نقش حياتي دارد. مهدي شخصيتي است اقتدارگرا كه در غياب پدر، سوداي آن دارد كه به وضعيت دشوار خانواده سامان بخشد. مهدي يك سنت‌گراي متعصب است كه در مقابل تغييرات ايستادگي مي‌كند و هر آنچه به‌نظرش دچار فساد و فلاكت شده را مي‌خواهد كه به وضعيت متعارف آن برگرداند. يك مرد خشمگين و احساسي كه فكر مي‌كند بايد به نجات جهان بشتابد و با چاقويي كه در دست گرفته و فريادهايي كه لامحاله بر سر خانواده مي‌كشد، مسووليت خود را در قبال زمانه‌اش ايفا كند. در اين تلاش بي‌وقفه مي‌توان انبوهي مسائل ريز و درشت را مشاهده كرد: از خالكوبي بيژن و تعمير لامپ‌ هوشمند لابي ساختمان گرفته تا طلاق آزاده و فروپاشي خانواده.

تركيب خانواده خود امري است قابل اعتنا. مرور نام‌هايي چون مهدي، فاطي، بيژن و پريسا نشانه‌اي است از تعليق ميان سنت و نوگرايي. تركيب متناقض اسامي، اشاره‌اي است هوشمندانه به تغييرات فرهنگي جامعه ايراني در سال‌هاي اخير كه حتي به شهرهاي پيراموني چون سبزوار هم تسري يافته.

به لحاظ اجرايي، صحنه از نور عمومي خالي است. كارگردان نمايش، نشسته ميان تماشاگران با چراغ قوه‌اي در دست، نور بر صحنه مي‌تاباند و تعيين مي‌كند كه چه نقاطي از فضا، رويت‌پذير شود. رويكردي كه اقتدار كارگردان را شدت مي‌بخشد و مشاركت بيشتر تماشاگران را طلب مي‌كند. گاه البته اين بازيگران هستند كه با كنش‌هاي خود مديريت نور را تعيين مي‌كنند، اما مي‌شود از شكل اجرا و هماهنگي بازيگران با كارگردان نمايش بر اين نكته تاكيد كرد كه «تحت تاثير» محصول تمرين‌هاي فشرده و ممارست طولاني است. حتي كوچك‌ترين ميزانسن‌ها هم فكر شده و از قبل طراحي شده است. در طراحي صحنه، رسول كاهاني تسامح بيشتري از خود نشان داده و في‌المثل در چيدن جعبه‌هايي كه نشاني از جهيزيه «آزاده» است، تغييرات گسترده‌اي را در طول اجراهاي مختلف، اعمال مي‌كند. شايد بتوان آن را پيراستن فضا از اشيا و بي‌چيز كردن اجرا از متعلقات دانست. اما هر چه هست رويكردي است در جهت گشودن فضاي بيشتر براي بازيگران و امكان مضاعفي براي بازيگوشي‌هاي فرمي با نور و تاريكي. غياب نور عمومي، تاريكي فراگير فضا و فقدان رنگ، نمايش «تحت تاثير» را همچون نشانه‌اي از زندگي بدون اميد و چشم‌انداز كرده است. فضايي فشرده كه تنها اتاق آن به «آزاده» اختصاص يافته كه در آستانه طلاق است و اصلي‌ترين دليل جمع شدن دوباره خانواده در كنار هم. بي‌آنكه گشايشي در وضعيت ايجاد شود، اين گردهمايي موجب آشكار شدن رازي مهم‌تر مي‌شود كه همان علت مرگ مادر است. رسول كاهاني بر اين نكته تاكيد دارد كه همه‌چيز در اين جهان، تحت تاثير اتفاقاتي است اجتناب‌ناپذير. نوعي تقديرگرايي كه گريزي از آن نيست. حتي اگر به مانند مهدي، مدام با چاقويي در دست، جهان و متعلقاتش را تهديد كنيم و به يك اندازه به طلاق خواهر و لامپ هوشمند لابي، توجه نشان دهيم.

نمايشِ همزمانِ آپارتمان و لابي ساختمان، به رسول كاهاني اين امكان را داده كه سياست‌هاي جنسيتي متفاوتي را به‌كار بندد. نقش فاطي و پريسا را در لابي، دو بازيگر مرد ايفا مي‌كنند و نقش مهدي و بيژن را دو بازيگر زن. با اين تمهيد خلاق، با اجرايي سرخوشانه روبه‌رو هستيم كه فضايي زنانه‌ را بازنمايي مي‌كند كه در حالت عادي، چندان بخت آن را نمي‌يابد كه رويت‌پذير شود. از اين منظر كاهاني توانسته با طنازي از اجرايي عبوس و درمانده، عبور كند و سياست‌هاي جنسيتي خودش را هم به‌كار اندازد. اين جابه‌جايي جنسيتي، به هر حال به محدوديت‌هايي اشاره دارد كه توليد مادي تئاتر در ايران با آن روبه‌روست و مي‌شود به اجراهايي چون «تحت تاثير» به مثابه مواجهه‌اي خلاقانه رجوع كرد.

در نهايت رسول كاهاني به فقدان اقتدار در خانواده ايراني اشاره دارد. جهاني كه مناسبات قديم آن دير‌زماني است از سامان دادن به زمانه تازه باز مانده و رو به سراشيبي و زوال است. «تحت تاثير» هم به نوعي روايت فروپاشي است و اضمحلال. اما هيچگاه مقهور انسداد و مهابت فاجعه نشده و تلاش دارد با بداعت فرمال و البته بازيگوشي‌هاي اجرايي، راهي به رهايي بگشايد و وقوع فاجعه را به تاخير اندازد.