پایگاه خبری تئاتر: محمدعلي باشهآهنگر را ميتوان از كارگردانان دغدغهمند سينماي جبهه و جنگ دانست كه در اكثر ساختههايش، جنگ پيرنگ اصلي فيلمش را تشكيل داده و داستانش را حول و حوش همين موضوع روايت ميكند. با اين تفاوت كه سعي اين كارگردان بر اين است از دريچه ديگري به موضوع جنگ بپردازد و زواياي ناگفته آن را بررسي كند. با شيوهاي متمايز از آنچه تاكنون درباره جنگ شنيدهايم باشهآهنگر فيلمهايش را براي مخاطب روايت ميكند تا براي نسل امروز ملموستر باشد.
فيلم جديد اين فيلمساز «سرو زير آب» هم با تاثيرپذيري از همين فضا به موضوع شهداي گمنام ميپردازد اما اين بار شهيد گمنامي در كانون توجه قرار ميگيرد كه جزو اقليتهاي مذهبي به شمار ميرود. همچنين اتفاقي نادري كه در سازمان معراج شهدا براي شناسايي شهدا رخ ميدهد خط اصلي داستان اين فيلم را تشكيل ميدهد.
«سرو زير آب» را ميتوان نمونه بارز يك فيلم ارگاني دانست (حوزه هنري، بنياد سينمايي فارابي و شهرداري تهران) كه سازندگان در جشنواره فيلم فجر جايزه دريافت كردهاند و حالا در زمان نمايش فيلم، دغدغهاي براي چگونگي اكران اين فيلم را ندارند. فيلمي كه سيمرغ بلورين از نگاه ملي را دريافت كرده با كمترين تبليغات و بعد از گذشت سه هفته از اكران به گيشهاي معادل ۵۸۰ ميليون تومان رسيده است. فيلمهايي كه بهنظر ميرسد دغدغهاي غير از فيلمسازي دارند حال چه تماشاگر اين فيلم را ببيند چه نبيند.
با محمدعلي باشهآهنگر، كارگردان اين فيلم گفتوگويي انجام داديم كه از نظر ميگذرانيد.
آقاي باشهآهنگر پارسال با آقاي زريندست مصاحبهاي داشتم؛ ايشان ضمن توضيحاتي كه پيرامون فيلم ارايه داده بودند به اين نكته اشاره داشتند كه براي فيلم «سرو زير آب» نزديك به 10 كيلو يا شايد هم بيشتر وزن كم كرده. ميخواهم بدانم چه اتفاقاتي در طول ساخت اين فيلم افتاده كه به لحاظ جسماني و فيزيكي عوامل فيلم را تحت تاثير قرار داد؟
اگر به تصاوير و محلهاي فيلمبرداري نگاه دقيقي بيندازيد حتما متوجه سختي كار خواهيد شد. اين تصاوير در سرماي 8 الي 10 درجه زير صفر و در گرماي بالاي 42 درجه فيلمبرداري شدهاند. ضمن اينكه ما هشت جابهجايي در طول و عرض كشور پهناورمان داشتهايم. از كوير زيباي يزد، زارچ، مزرعه كلانتر، ميبد، روستاي چم، تا كوههاي پر از برف لرستان و درههاي سرسبز تله زنگ، چم سنگر، سپيددشت و همچنين اهواز، دزفول، جاده دهلران و پشت سد دز و كرخه و ورامين و تهران. تغيير آب و هوا، اقليم و جغرافيا و غذا در مناطق مختلف گاهي روي جسم تاثيرات مثبت و منفي دارد. سختي كار و حجم هنروران و بازيگران بنام نيز مزيد علت ميشود و البته عدم امكانات كاري موجب سختي بيش از نياز ميشود. شما تصور كنيد قرار است سرو 15 متري را درون رودخانه در حال حركت ببريد و آن را بيرون بياوريد. همين يك نمونه، گزارش كاملي از سختي كار را در پي دارد؛ البته فكر كنم كم كردن وزن براي همه ما مفيد بوده و استادم جناب آقاي عليرضاي عزيز سود بيشتري بردند چرا كه وزن بيشتري هم كم كردند. (ميخندد)
اينكه در چند مقطع مختلف فيلمبرداري صورت گرفته باعث عدم تمركز شما نميشد؟
نه به هيچوجه؛ كار كاملا حرفهاي و با گروه حرفهاي ساخته شده است. تمركز من را فشارهاي پشت پرده بر هم ميزد.
به نكته جالبي اشاره كرديد. آنچه از صحبتهاي عوامل دريافت كردم گويا يك نوع از خودگذشتگي در ساخت اين فيلم از سوي كليه عوامل حاصل شده. چه به لحاظ مالي و چه به لحاظ دشواري و سختي كار؛ درست است؟
بله، اكثر دوستان با فيلمنامه، موضوع و كار همدل بودند و تا توان داشتند خالصانه كار كردند؛ البته بودند كساني كه توان ادامه همكاري نداشتند و كار به لحاظ حرفهاي از توان آنها بالاتر بود. ولي همانها هم هر چه داشتند در كار خرج كردند و من از آنها هم سپاسگزارم.
البته كه تداوم شخص شما براي ساخت فيلمهاي دفاع مقدس تحسين برانگيز است. خيلي از همكارهاي شما حتي درباره سينماي جنگ حاضر به مصاحبه نيستند. اما شما در ميان آنها دوام آورديد. خودتان چه نظري داريد؟ و همچنان بر اين مسير پايبند خواهيد ماند؟
تو را به خدا سوال سخت نپرسيد. اين پرسشي است كه ذهن همه و خاصه خودم و خانوادهام را درگير كرده است. دقيقا نميدانم. شرايط روز به روز و ساعت به ساعت براي ساخت اين گونه فيلمها ناممكن ميشود. شخصا فكر ميكنم ديگر نميتوان اين مسير را به خوبي انجام داد.
داستان فيلم سرو زير آب متفاوت انتخاب شده؛ مثل ديگر سوژههاي فيلمتان. ما در اين فيلم از زاويه ديگري با جنگ روبهرو ميشويم كمي راجع به انتخاب سوژه توضيح ميدهيد؟ اينكه از چه زماني فكر شما را مشغول كرد؟
آغاز جنگ هشت ساله در آبادان اتفاقاتي افتاد كه در هيچ كدام از شهرها حتي شهري مثل خرمشهر، مهران، سرپل ذهاب، گيلانغرب، سوسنگرد و بستان و هويزه رخ نداد. بسياري از اين شهرها به سرعت اشغال شدند و جمعيت و شهريت كمتري نسبت به آبادان آن زمان داشتند. آبادان شهري بندري، صنعتي، مدرن، داراي شيلات و كشاورزي بود. وسعت شهر و تنوع اديان و قوميتها در آن مثالزدني بود. من در محلهاي در مركز شهر زندگي ميكردم كه ارامنه، كليميها، مسلمانان شيعه و سني زندگي ميكردند. با بسياري از اين هموطنان رفاقت داشته و در كنار هم زندگي مسالمتانگيزي داشتيم. معراج شهداي كوچك و مظلوم آبادان واقع در يك كارخانه بستنيسازي در سه راه جاده فرودگاه آبادان را چند روزي يكبار ميديدم. از شهدا عكس و فيلم تهيه ميكرديم و در تدفين و تشييع و خادمي خانواده آنها سهيم بوده و شركت ميكرديم. همه اينها براي ايجاد يك ايده كافي است. اما طرح اصلي سال 89 و 90 پخته شد و به مدد ستاد ايثارگران مركز پژوهش آغاز و فيلمنامه در 92 نوشته شد.
به اقليتهايي كه آرمانهايي در جهت منافع ملي دارند كمتر در فيلمها نگاه شده است. اين روايت را از قبل از جايي شنيده بوديد؟
ببينيد! اين را به صحبتهايم اضافه كنم كه كليساي پروتستانهاي آبادان كه ديوار به ديوار مسجد بهبهانيها (موسي بن جعفر) واقع است مركز بسيج آبادان و محل اسلحهخانه و آموزش نيروها بود. هم مسجد موسي بن جعفر سنگر بود و هم كليساي پروتستانها. اين شايد بهترين پاسخ باشد.
وقتي فيلمنامه را مينوشتيد ميدانستيد با مسير دشوار تضاد فكري مواجه ميشويد؟ همان نگاه قومي قبيلهاي؟
بله، اما نه به اين شدت؛ البته نگاه قومي و قبيلهاي نبود. نگاه عجيب و غريب كه نميدانم پشتش چه چيزي نهفته است. شدت آن آنقدر زياد و زيادتر شد كه در وقت اكران ضربه كاري خودش را زده است. شاهديد كه نه تبليغات درستي ميشود و نه شهرداري بيلبوردي ميدهد. نه تيزرهايش ادامه دارد و نه سانس و سينماهاي كافي و البته درست به فيلم اختصاص يافته است. جالب است بدانيد شهرداري يكي از سرمايهگذاران است كه بيلبورد نداد و نميدهد. حدود 50 درصد سانسها، سانسهاي بيرمق و مرده است. مثلا 9 صبح يا 12 ظهر، 2 ظهر اينها براي هيچ فيلمي كاركرد ندارد.
در مصاحبهاي خواندم كه اشاره شده فيلمنامه اين فيلم 16 بار بازنويسي شده است. اين بازنويسيهاي مكرر تاثيري بر آنچه ميخواستيد بگوييد، داشته است؟ وقتي كسي سوژه بكري انتخاب ميكند قطعا قدرت پردازش آن را هم دارد.
بله، حتما تاثير داشته است. ولي اين بازنويسيها بيش از آنكه مفيد باشد، مضر بود. هر چند من و حامد باشهآهنگر تلاش كرديم محتوا لاغر نشود اما ما را فرسوده كرد.
بازيگران فيلم براي رسيدن به چنين نقشي تمرين و دورخواني زيادي داشتند؟ مهتاب نصيرپور، شهرام حقيقتدوست و...
بله، ما جلسات روخواني يا دورخواني به بياني داشتيم. اگر حرف و مطلبي بود در همين دورهميها مطرح ميشد و الحمدالله مشكل خاصي پيش نيامد و بازيگران فيلم همه حرفهاي و پيشينه بازي در نمايش داشتند و به درستي همكاري كردند.
آقاي باشهآهنگر تجربه بازي هم در اين فيلم داشتيد. بازي در اين فيلم پيشنهاد كسي بود؟
نه، نقش دريس را قرار بود دوستي به نام بهزاد شاكري كه به زبان عربي مسلط بود از آبادان بيايد و بازي كند. متاسفانه هنگام فيلمبرداري دچار مشكلي شد كه صبح روز فيلمبرداري مطمئن شديم نخواهد آمد و من مجبور شدم براي آنكه كار نخوابد نقش دريس را بازي كنم.
به نظر ميآيد توانايي بازيگري هم داشته باشيد.
ديگر نميدانم خوب شده يا نه.
حال كه بحث بازيگري شد اين سوال را بپرسم زماني كه فيلمنامه را مينوشتيد به بازيگر خاصي فكر ميكرديد جناب باشهآهنگر؟ چون تركيب بازيگران تركيب جالبي بود. شهرام حقيقتدوست، ستاره اسكندري و... در كنار مينا ساداتي و...
راستش براي برخي نقشها خود به خود چهرههايي در ذهن تصويري ميشدند اما وقتي ميخواستيم انتخاب كنيم اكثر بازيگران در حال كار بودند. در ايران براي هر نقش چند كانديدا بيشتر وجود ندارد و اين كار را مشكل ميكند. برخي بازيگران به دليل اينكه فيلم در گونه جنگ ساخته ميشد حاضر به همكاري نبودند و برخي هم به دليل اينكه چند كار را همزمان بازي ميكردند، حاضر نشدند به شهرستان سفر كنند. برخي هم دستمزدهاي نجومي طلب ميكردند و اين دوستان كه در فيلم بازي كردند فارغ از مسائلي كه گفته شد با تمام وجود حاضر به همكاري شدند و من از همه آنها سپاسگزارم.
پوشش ستاره اسكندري در فيلم كمي عجيب نيست يا اينكه چنين لباسي مختص زنان آن منطقه بود؟
نه، پوشش او درست از همان منطقه گرفته شده بود. بسياري در موقع فيلمبرداري با همان پوشش سر صحنه ميآمدند. سربند سياه و رنگي و لباس بلند خاص زنان آن محل است. آقاي لطفي كه نقش كدخدا را بازي ميكند اهل همان محل است و لباسها هم از بازار خرمآباد خريداري شد. بيش از نيمي از مغازهها در يك راسته همينها را ميفروختند. استاد لطفي مسووليت حفظ يكدستي لهجه و گويش لري را هم به همراه آقاي مسعود رايگان به عهده داشتند؛ البته آقاي رايگان همكاري مفيدي در اين حوزه هم داشتند و تسلط ايشان به اين گويش مثالزدني است.
انتقادي كه به «سرو زير آب» وارد است اينكه فيلم ريتم كندي دارد؛ نكتهاي كه تقريبا اكثر منتقدان به آن اشاره دارند. تمام نكات فيلمنامه در فيلم لحاظ شد؟ يا بخشهايي كم شد؟
زياد نبايد به اين اشتباه مصطلح اعتنا كرد. ريتم فيلم ربطي به تدوين ندارد. ريتم كشنده فيلم از فيلمنامه آغاز ميشود. قصه سخت و پيچيدهاي است و نياز به تمركز جدي دارد. بسياري از دوستان كه فرموديد به دليل مشغله كاري در جشنواره و ديدن چندين فيلم در روز و بحث و كارشناسي كردن فيلمها انرژي ديدن فيلم پيچيده را از دست ميدهند. ريتم تند است ممكن است بگوييم طولاني است ولي ريتم به نظرم تند است.
فكر نميكنيد اكران فيلمي كه بخشي از مهمترين تاريخ كشور ما را روايت ميكند، چراغ خاموش پيش ميرود؟ (سوت و كور)
بله موافقم، بسياري تلاش كردند فيلمنامه به نتيجه نرسد. همانها تلاش كردند سرمايه جور نشود، همانها كوشيدند ساخته نشود و همانها تمام ابزار تبليغاتي را دريغ كردند تا فيلم رسانهاي نشود. فكر كنم در آخري تا حدي موفق شدند. من ابزار تبليغاتي و رسانهاي فيلمهاي اينچنيني كه امسال از ابتداي سال تا پيش از سرو زير آب در اكران بودند ندارم. نه بيلبورد نه تيزر نه شبكههاي مويرگي رسانهاي و نه...
من فكر ميكنم اينكه ميگويند مسوولان و متوليان دغدغه اكران فيلمهايي كه توليد ميكنند را ندارند، كاملا به جا و درست است. فقط حرف از توليد فيلمهاي با موضوع جبهه و جنگ ميزنند. موافقيد؟
صددرصد موافقم.
البته مشي ضدجنگي كه فيلم دارد را هم دليلي بر عدم حمايت اين فيلم ميتوانيم بدانيم؟
با شما موافق نيستم. فكر ميكنم فيلم ضدجنگ نيست. باور كنيد خودم هم نميدانم چه كار بايد بكنم.
اگر اجازه بدهيد من يك نكته اشاره كنم. سالها بود كه بحث عدم مخاطب فيلمهاي جنگي مطرح بود و من در گزارشهاي مفصل به اين كمبود و رنج در روزنامه پرداختم. اما نمايش فيلم «تنگه ابوقريب» اين معادلات را به هم زد. ميزان استقبال از اين فيلم نشان داد چنين فيلمهايي ميتواند با مخاطب مواجه شود. دوست دارم تحليل شما را بدانم؟
بله، براي فيلمي كه نام برديد سنگ تمام گذاشتند. شما كه رسانهاي هستيد اين موضوع را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ من خوشحالم كه فيلم يادشده خوب اكران شده است. بحث ما شيوه اكران است. در ايران اگر بخواهند فيلمي زمين بخورد راهكارش را بلدند و اگر بخواهند فيلمي فروش كند آن را هم بلدند. قرار بود «سرو زير آب» مثل «ملكه» «بيداري روياها» و «فرزند خاك» خوب اكران نشود.
از همكاري با عليرضا زريندست رفيق ديرينه خود برايمان بگوييد. ايشان از همان شيوه فيلمبرداري گذشته پيروي ميكردند يا ديدگاههاي جديد فيلمبرداري را هم لحاظ ميكرديد؟
آقاي زريندست نقش ارزندهاي در اين فيلم فارغ از فيلمبرداري دارد. او يار و دوستي دلسوز و مهربان و باوفا است. بسياري از فشارهاي روي من را او تقليل ميداد و به نوعي ضربهگير بود. عليرضا زريندست بينظير است.
قطعا يكي از نكات مهم فيلم تصويرسازي درست فيلم است. انطباق تصوير با حرفي كه ميخواهد بگويد.
موافقم. از اركان فيلم خوب انطباق تصاوير با محتوا است. براي اين كار برنامهريزي دقيقي شده بود. انتخاب مكانها و لباسها و دكور و نور و فضاسازي از اركان فيلم و مخصوصا «سرو زير آب» و «ملكه» است.
راجع به اين موضوع هم صحبت كنيم؛ آقاي باشهآهنگر بيني و بينالله جشنواره فيلم مقاومت در طول سالها برگزاري خود (كه امسال هم به فيلم شما جايزه داد) چقدر توانسته كاركرد قابل قبول داشته باشد؟ چقدر باعث هيجان در مخاطبان شده؟ چقدر جوانان را با جبهه و جنگ آشنا كرده؟
اگر پاي درددل دبير جشنواره بنشينيد خواهيد ديد كه مشكلات لاينحلي دارند كه در جاي خود قابل بحث و بررسي است. جشنواره بايد جريانساز باشد. اين مهمترين دليل برگزاري يك جشنواره است. وقتي بسياري از فيلمها قبلا در ايران اكران شدهاند از قوت جشنواره ميكاهد. ولي حضور فيلمسازان ديگر كشورها ميتواند باعث تبادل و تعامل فرهنگي شود. اضافه بر آن حضور فيلمهاي ايراني در كشورهاي ديگر نيز ميتواند آرامآرام راه را براي ورود به بازارهاي اين گونه كشورها باز كند. از نظر اقتصادي هم ما الان با چند كشور منطقه مثل عراق، تركيه، سوريه، لبنان و آسياي ميانه روابط بهتري داريم. براي فيلم هم از همين مسيري كه انتخاب شده بايد به نحو احسن استفاده كرد ولي مشكلاتي وجود دارد كه دبير جشنواره بهتر ميتواند آنها را پاسخ دهد و روشنگري كند.