قطبالدین صادقی میگوید: «متاسفانه در تئاتر ما مدت زیادی است انسان ایرانی، زندگی ایرانی و هنر ایرانی به طور کلی فراموش شده است و بسیاری از هنرمندان ما دست به خلق آثاری میزنند که نشانی از انسان و زندگی ایرانی ندارند. اما این آثار اکبر رادی هستند که روح ایرانی بودن شخصیتها و داستانهای نمایشنامههایش قدرتمند است و این یکی دیگر از مشخصههای فنی آثار این نویسنده در حوزه نمایشنامهنویسی است.»
پایگاه خبری تئاتر: همانطور که فردوسی، فردوسی ایران است و نه هومر ایران؛ اکبر رادی هم رادی ایران است نه چخوف ایران. نگاهی که هنر، زبان، فرهنگ و آثار هنری ایران را متاثر از غرب میداند نگاهی «غربزده» است؛ البته شاید این ایده کمی رادیکال باشد ولی چندان دور از واقعیت هم نیست. ایدهای که ما داریم نزدیک به نظریات پسااستعماری است. مطالعات پسااستعماری در جهتگیری نظری کنونیاش با انتشار کتاب «شرقشناسی» منتقد آمریکایی فلسطینیتبار، یعنی ادوارد سعید، در سال ۱۹۷۸ شروع میشود. پژوهش سعید که مبتنی بر دیدگاههای میشل فوکو و تا حدودی آنتونیو گرامشی است، به طور کامل دستور کار مطالعه فرهنگها و ادبیات غیر غربی را تغییر داد و آن را به سمت آنچه امروز مطالعات پسااستعماری خوانده میشود سوق داد.
شرقشناسی به نقد شیوه معرفی شرق و به خصوص خاورمیانه اسلامی در متون غربی در طول تاریخ، به خصوص در قرن نوزدهم یعنی دوران اوج گسترش امپریالیسم میپردازد.» رولان بارت در ۱۹۷۰ درباره خواندن گفته است: «این من که به سراغ متن میرود خود از قبل مجموعهای متکثر از متنهای دیگر است، مجموعهای از رمزگانهایی که پایانی ندارند، و یا به بیان دقیقتر گم شدهاند (منشا آنها گم شده است.)» یا ژاک دریدا نشان میدهد که چگونه مرکزها شکل گرفتهاند و چگونه برخی واقعیات، دیدگاهها یا نگرشهای متضاد حذف، به کنار رانده شده یا «حاشیهای» شدهاند.
با چنین روشهایی دریدا میتواند مواضع ما را نامرکز سازد و به نحو مستدلی بگوید که آدمیان خود، ساختارهایی نامرکزند.» فرانتس فانون میگوید: «تعصب نژادی بورژوازی غربی در مورد سیاه و عرب نوعی نژادپرستی تحقیرآمیز است که هر چه را از آن متنفر است کوچک میشمارد. به علاوه ایدئولوژی بورژوا که [در حکم] اعلامیه برابری ذاتی ابنای بشر است، با دعوت از شبه انسانها برای انسان شدن و اتخاذ الگوی انسانیت غربی، چنان که در بورژوازی غربی مجسم است سعی بر آن دارد که خود را امری منطقی و کلی جلوه دهد.» فریدریش نیچه اصطلاح «پوچانگاری» را برای تشریح احساس خلاء و بیهودگیای به کار میبرد که گریبانگیر مردم شده، مردمی که دیگر ایمانی به معیارها و ارزشهایی که زندگی روزمره ایشان را سامان داده نداشته، اما این توان را هم نداشتند تا راهی برای ایجاد ارزشهای تازه بیابند.
رادی برای رهایی از پوچانگاری سراغ دغدغههای انسانی و اجتماعی میرود. متاسفانه تئاتر ایران این روزها دچار استراژی بورژوازی شده است. این استراژی برای سال ۲۰۰۰ [به بعد] لذتها و تفریحات اجباری، یعنی «حاکمیت جادوئی و هذیانی سرگرمی» است. لویی آلتوسر اعتقاد دارد: «این استراتژی با اشاره به طرحهای «پارک دیزنی لند» و همچنین طرحهای ساختمانی حبابهای غول آسا، توصیف میشود و درون این حبابها بهشتهایی تصنعی را بازتولید میکند که بودلر تصور آنها را هم نمیکرد.» رادی را باید مانند یک نمایشنامهنویس ایرانی خواند که مدام در پی تجربهگرایی در زبان ایرانی، انسان ایرانی و ساختار دراماتیک ایرانی بوده است.
حالا خواندن آثار رادی را با چه نمایشنامهای آغاز کنیم؟ حمیده بانو عنقا - همسر رادی- در گفتوگو با نگارنده، نمایشنامه «از پشت شیشهها» را برای آشنایی با رادی معرفی میکند. او میگوید: «روی نمایشنامه «از پشت شیشهها» تعصب دارم. رکنالدین خسروی این نمایشنامه را به نحو شایستهای اجرا کرده است. رادی از چند اجرای کارش به شدت راضی بود. کارهایی که رکنالدین خسروی اجرا کرد، از نظر او عالی بود؛ مثلا «لبخند با شکوه آقای گیل». من هم اجراهای رکنالدین خسروی را بسیار دوست داشتم. انتخابهای درستی داشت. بازیگرهای مناسبی داشت». رادی در کنار غلامحسین ساعدی و بهرام بیضایی سه راس مهمترین درامنویسان ایرانی را تشکیل میدهد.
https://teater.ir/news/17103