مایش « اقلیت» روایتی سهل و ممتنع را ارائه می دهد؛ به این معنی که در نهایت چیزی جز ارائه تصویری از مناسبات زیست انسان‌ها در جوامع امروز، بدون قضاوت یا جانبداری از هیچ‌یک از اجزای آن نیست. نمایش حتی چندان به قضاوت های تماشاگرش راه نمی دهد و به جز لحظه هایی از جمله حضور مرد عرب بر صحنه موفق می شود نوعی یکدستی در ارزش گذاری شخصیت ها را حفظ کند.
پایگاه خبری تئاتر: نمایش «اقلیت» کوچکترین واحد اجتماعی ممکن را در مقیاسی به اندازه جهان وسعت می دهد تا تصویری اگرچه کلی‌گو ولی تمام‌نما از آنچه پیچیدگی های جوامع انسانی امروز را شکل داده ترسیم کند. نمایش از این جهت اثری جالب توجه به نظر می آید که با وجود ارائه تصویری کاریکاتوری و اغراق آمیز، قابل لمس و البته جهان شمول به نظر می رسد. مصداق این ملموس بودن را باید در واکنش های تماشاگران دید که در پس ابراز هیجان و خنده هایشان در مواجهه با این تصویر کاریکاتوری توانسته اند ارتباطی میان آنچه در صحنه این نمایش می گذرد، با اجتماعی که در آن زندگی می کنند یا دست کم با دریافتی که از مناسبات جهان امروز دارند، برقرار کنند. به این ترتیب می شود گفت مخاطب نمایش این موقعیت را تا اندازه ای آشنا با آنچه از دنیای بیرون از نمایش می شناسد، یافته است. نمایش « اقلیت» روایتی سهل و ممتنع را ارائه می دهد؛ به این معنی که در نهایت چیزی جز ارائه تصویری از مناسبات زیست انسان‌ها در جوامع امروز، بدون قضاوت یا جانبداری از هیچ‌یک از اجزای آن نیست. نمایش حتی چندان به قضاوت های تماشاگرش راه نمی دهد و به جز لحظه هایی از جمله حضور مرد عرب بر صحنه موفق می شود نوعی یکدستی در ارزش گذاری شخصیت ها را حفظ کند. با وجود این ها و علیرغم آسان گیر بودن در روایت، نمایش «اقلیت» چند چالش جدی را در خود می پروراند. غیبت موقعیت های دراماتیک قدرتمند در معنای کلاسیک آن یکی از این‌ها چالش‌ها است که روایت این اثر را فارغ از فراز و فرودهای برانگیزاننده ای که در اشکال کلاسیک درام نویسی می شود از آن ها سراغ گرفت، می نمایاند. از این منظر نمایش «اقلیت» علیرغم لحن اغراق‌آمیز و کاریکاتورگونه اش تا اندازه زیادی از این فراز و فرودها فاصله می گیرد و به این ترتیب همان‌طور که به نظر می‌رسد مقصود نویسنده این متن بوده بیشتر و بیشتر به واقعیت عریان و روزمره نزدیک می شود. البته از این بابت نباید دچار این سوءتفاهم شد که نمایش «اقلیت» اثری بازنمایانه و واقع گرا است؛ چرا که همانطور که گفته شد این نمایش نه تنها با واقع گرایی نسبتی ندارد بلکه تا اندازه زیادی از این خصلت تهی است. با این وجود آنچه این اثر را به نوعی در نسبت با واقعیت قرار می دهد، بیش از هر چیز در ضرباهنگی تجلی پیدا می کند که با ریتم پرشتاب زندگی امروز شباهت پیدا می کند. صحنه این نمایش عرصه رخدادهایی روزمره و گذرا است که هر روزه در کوچه ها و خیابان های هر شهری می توان دید یا از کنار آن گذشت. واضح است که اتخاذ چنین رویکردی همچنان در مسیر نوعی روایت گریزی و استقرار مشاهده گری در صحنه این نمایش رخ می دهد، بی آنکه فراز و فرودها به نتیجه یا فرجامی خاص متمرکز شود. به زعم کارگردان نمایش این تصویری حقیقی جهانی است که شتاب رخدادهایش آنچنان است که اجازه هیچ‌گونه تامل و تمرکزی را نمی دهد و به همین ترتیب سرانجام آن ها خیلی بیش از آنچه ممکن است تصور کنیم خارج از دسترس و کنترل ما است. سوءتفاهم های ارتباطی و منازعات میان انسان ها در جوامع امروزی در نمایش « اقلیت» چالش دیگری را شکل داده که این بار شکلی استعاری به خود می گیرد. صحنه نمایش محل رفت و آمد شهروندانی از فرهنگ های مختلف جهان است و به طرزی شوخ طبعانه کلکسیونی از ملیت های مختلف را در خود جای داده است. شهروندانی که هر یک به زبانی سخن می گویند، پوشش هایی خاص خود دارند و به گونه ای متفاوت از هم رفتار می کنند، بی آنکه از علت ها و انگیزه های رفتاری دیگری دریافت درستی داشته باشند. چنین سوءتفاهم هایی اما برای تماشاگر نمایش دوچندان به نظر خواهد رسید چرا که در حقیقت هیچ‌یک از شخصیت های نمایش بر خلاف آنچه وانمود می کنند، به زبان قابل فهم تماشاگر سخن نمی گویند. به این ترتیب همه آنچه تماشاگر نمایش از زبان شخصیت ها می شنود، چیزی جز اصواتی ناآشنا نیست که به طرزی مضحک و باز هم کاریکاتورگونه، نه معنای مشخصی را انتقال می دهند و نه به آنچه میان آدم ها می گذرد ارتباطی دارند. به این ترتیب شاید بتوان عصاره محتوای نمایش « اقلیت» را در همین استعاره خلاصه کرد؛ یعنی همزیستی انسان ها در عین ناتوانی از درک ریشه ها و خصلت های فرهنگی یکدیگر.