سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر مانند سالاد فصلی است که تا این روزهای جشنواره همهنوع فیلمی در آن میتوان دید، بدون اینکه ارزشهای هنری همسانی داشته باشند؛ مجموعهای از فیلم بد، خوب و زشت.
پایگاه خبری تئاتر: بدونشک اعتبار هر جشنوارهای، عیار فیلمهای آن است. اصولا هر جشنواره هنریای، عصاره فرهیختگی هر کشوری است که متولیانش باید پاسدار آن باشند. اگر در افتتاحیه همین جشنواره بانوی هنرمندی مانند فاطمه معتمدآریا از روی دلسوزی نکتهای و تحلیلی را بیان میکند و از او تجلیل میشود، این جشنواره است که وزنش سنگین میشود و اگر رسانهای بهجای نقد حرفهای او، هویت و آفرینش او را مورد هدف میگیرد تا به خیال خودش عیار این هنرمند را کم کند! زهی خیال باطل! وگرنه بهکاربردن لفظ «پیرزن» نهتنها بد نیست، بلکه آرزوی هر کسی است که به پیری برسد؛ چه پیرزن و چه پیرمرد. پیری در نکتهسنجی است و درک جهان هستی و مملو از صلح و آرامش. اما بدا به حال کسانی که به لحاظ تقویمی در مرحله احتضار هستند، اما در معرفت همچنان در دوران نوزادی بهسر میبرند. بگذریم! یکی از فیلمهای درخور توجه این دوره، فیلم «شبی که ماه کامل شد»، به کارگردانی نرگس آبیار است. فیلم یکی از مهمترین مسائل روز کشور ما و منطقه خاورمیانه را نشانه رفته بود؛ گروهک تروریستی عبدالمالک ریگی. تصویر زندگی واقعی مردی که از عشق به ایدئولوژی میرسد. شستوشوی مغزی در روایت فیلمساز با جزئیات به شکل متهورانهای به نمایش درآمد. یکی از سکانسهای کلیدی فیلم، کشتارگاه بود که تنههای سلاخیشده گاو و گوسفند بهسیخکشیده با خون و بوی مهوع عجین شده بودند.
فضاسازی این صحنه درواقع کانسپت فیلم را بهیکباره به نمایش گذاشت. جایی که فقط مردان اشتغال دارند و در غیاب زنان، زندگی را در منحوطترین شکلش سپری میکنند. فیلم داستان زندگی مردم شریف اما محروم بلوچستان است که در شرقیترین بخش کشور ناچارند دم فروبندند، درحالیکه مملو از فرهنگ و زیبایی هستند. جالب است که فیلمساز عامدانه جنگ را به بیرون کشور- پاکستان– برد. دلش نمیخواست حتی در قاب تصویر در زمین ایران خون و خونریزی شکل بگیرد. تصاویر ویرانگر کشتوکشتار و سبعیت گروهک تروریستی، تنها در تلویزیون نشان داده میشدند. انصافا نگاه زن حتی به جنگ از جنس صلح و دوستی است... حال این فیلم را در کنار «رد خون»، به کارگردانی محمدحسین مهدویان بگذارید که عملیات مرصاد را روایت میکند. عدهای قلیل، میخواستند عقدههای برخاسته از قدرتطلبی را به نام ملت و به کام خودشان به مردم مظلوم حقنه کنند! فیلمی که اشکالات فیلمهای قبلی فیلمساز را ندارد. دوربین مهدویان به مثابه ابزار مأمور وزارت اطلاعات (جواد عزتی) تمام جریانات را رصد میکند. تصاویر تکاندهنده جنازههای منافقین روی زمین که هیچکسی نسبت به آنها همذاتپنداری نمیکند، عصاره فرجام تفکری ایدئولوژیک محض است که فقط به قدرت فکر میکند و بس! سکانس پایانی فیلم برگ برنده «رد خون» است. صادق (جواد عزتی) که همه را رصد میکرد، در پایان هم خودش جزئی از قابی میشود که از بالا او را رصد میکنند! چون وقتی که نام «وطن» و تمامیت ارضی مطرح میشود، همه ما در قاب قضاوت قرار میگیریم.
جالب است که هیچکدام از مأموران زن برگشته از اردوگاه اشرف را نمیکشند. نمیدانم چرا چنین نگاهی من را وصل کرد به فیلم «آشغالهای دوستداشتنی»! آنجا هم چنین نگاهی وجود دارد ... فیلمسازان همچنان به صلح فکر میکنند و چه چیزی بهتر از این کلمه! هر دو فیلم «شبی که ماه کامل شد» و «رد خون» هجمههای علیه کشورمان را به وضوح به نمایش گذاشتند؛ یکی از آنسوی شرق و دیگری از آنسوی غرب! حالا در این وانفسا به تنها کسی که تاخته میشود، هنرمند زنی در درون کشور است که از قضا بازی او در فیلم «گیلانه» در نقش مادر شهید، هوش از سر ملتی برد! حالا شما قضاوت کنید که آیا سینمای ایران رسالت خود را به درستی به انجام رسانده یا دیگران؟
https://teater.ir/news/17652