پایگاه خبری تئاتر: "شبی که ماه کامل شد" تجربهتازهای از نرگس آبیار است. با نگاه به سابقه فیلمسازی آبیار میتوان فهمید که او هیچگاه خود را محدود به یک شیوه خاص سینماگری نمیکند و نمیتوان او را در یک شکل فیلمسازی محدود کرد اما آنچه مسلم است هیچوقت از نگاهزنانهاش به فیلم و موضوع فیلم دور نمی شود.
شاید تنها وجه مشترک فیلمهای آبیار نگاهزنانهاش به فیلم باشد و بتوان این نگاه را در تمام آثار ساخته شده از او دید اما این نگاه زنانه به رویدادها هم متنوع است. آبیار در این فیلم به سراغ یک قربانی رفته است و ماجرا عبدالمالک ریگی را از دریچه یک زن قربانی روایت میکند. اولین نکتهای که باید به آن اشاره کرد انتخاب زاویه نگاه روایت برای پرداخت به یک موضوع ملی و بینالمللی است.
روایتگری یک موضوع حساس مانند موضوع فیلم شبی که ماه کامل شد میتواند سرنوشت فیلم را مشخص کند اگر آبیار به سراغ اصل ماجرا میرفت، باید منتظر یک فیلم اکشن و مستند گونه میبودیم اما نگاه زنانه او «فائزه» را برای روایتگری انتخاب کرد، زنی که قربانی تغییر رویکرد اعتقادی همسرش میشود اما این استحاله به یکباره اتفاق نمیافتد و نیاز به مقدمه دارد مقدمهای که شاید دلیل اصلی طولانی شدن زمان فیلم باشد اما این طولانی شدن با ریتم تند و تعدد موضوعات در فیلم به چشم نمیآید.
فیلم از بازارهای شلوغ سیستان و بلوچستان شروع میشود، نگاهی عاشقانه از پسری که برادر عبدالمالک ریگی است و ماجراهای عشق او به فائزه، اما از همان ابتدا کاراکتری در فیلم شکل میگیرد که نقطه اتصال دو وجهه متفاوت فیلم می شود. مادر برادران ریگی با بازی متفاوت و خوب فرشته صدرعرفایی محور اتصال رویدادها است و میتوان او را چه در زمان صلح و زندگی عادی عبدالحمید و فائزه و چه در زمان گیر افتادن فائزه در پاکستان دید. تمام کاراکترها به نحوی در فیلم انتخاب شده اند که بخشی از محتوا را با خود همراه داشته باشند.
موضوع دیگری که به جذابیت فیلم اضافه میکند فضای روایی فیلم است لوکیشنهای انتخابی که شاید کمتر در فیلمهای آپارتمانی رایج در سینمای معاصر میتوان آنها را یافت، سیستان و بلوچستان به عنوان یکی از استانهای محروم کشور حالا لوکیشن اصلی فیلم آبیار میشود و گروه ساخت هم با تمام مشکلات کار آنجا را برای فیلمبرداری انتخاب میکنند، البته بخشهایی از فیلم در پاکستان فیلمبرداری شده ولی انتخابات پاکستان مانع از فیلمبرداری سایر صحنهها میشود.
تنها لوکیشنها نیستند که فضای فیلم را به فضای اصلی روایت نزدیک میکنند بلکه تحقیق درباره فرهنگ بومی و تمرکز بازیگران بر لهجه و زبان محلی بر باورپذیری آن بیتأثیر نیست. هوتن شکیبا در نقش عبدالحمید به خوبی نقش را با گویش و زبان محلی بازی میکند.
اما فیلم در عین روایت عادی موضوعات نیاز به بحران و نقاط عطف متعدد دارد تا بتواند از مرحلهای به مرحله بعد پیش برود. زندگی عادی و زیبای فائزه و عبدالحمید با حضورشان در خانه مادر عبدالحمید و کشف اسلحههای مخفی شده در حیاط وارد فاز جدیدی میشود، سفر به پاکستان، تغییر نگرش عبدالحمید، کشتهشدن برادر فائزه که در ذهن مخاطب باقی میماند، تمام این رویدادها به موقع خود برای عبور از یک فاز به فاز بعدی اتفاق می افتد.
شکل قاببندیها، حرکت دوربین، ریتم تند و زاویه دوربین همه ویژگیهای خاص خودش را دارد و همه در خدمت اهداف فیلم هستند. اما صحنههایی هم هستند که به عنوان مقدمه بحران آورده شده اما آن کاربردی که باید را ندارند مانند صحنهای که فائزه در حیاط خانه ریگی در حال بازی با فرزندش هست و ناگهان وارد خانه میشوند و در مواردی هم فیلم به شعار نزدیک میشود، مانند صحنه دیالوگهای دوطرفه فائزه و عبدالحمید.
در نهایت آنچه می توان درباره فیلم «شبی که ماه کامل شد» آبیار گفت تنوع موضوع، کاراکتر و فضای روایی است که همه اینها علیرغم طولانی بودن زمان فیلم جذابیت خود را دارد و همچنان نگاه زنانه روایت مانند آثار قبلی او در کلیت فیلم دیده میشود.