پایگاه خبری تئاتر: «بازیگوشیخوانی»، تجربههای اخیر«نرگس زاهد» در تماشاخانه ایرانشهر در یک تکاجرا به نمایش درآمد. این اجرا یکی از حلقههای مفقوده تئاتر کشور را در کانون توجه قرار میدهد، یک نمایش، یک رویداد یکبار برای همیشه نیست، بلکه فرآیندی پیشرونده است که یک نمایشنامه را گامبهگام به اجرا نزدیک میکند و حتی بسیاری از اجراها در حضور تماشاگر تلاشی است که نمایش به کاملبودن نزدیک شود و این فرآیند مدتهاست در صحنه تئاتر کشور جدی گرفته نمیشود و اجراها بهسرعت روی صحنه میروند و بعد هم از حافظه جمعی مخاطبان ناپدید میشوند و اتفاقی در ذهن دستاندرکاران ایجاد نمیکنند تا بتوانند با بهرهگرفتن از این تجربه گامهایی از خود فراتر نهند.
در سالهای اخیر کافههای حوالی خیابان انقلاب محل نمایشخوانیهای بیوقفه است و در همین کافههاست که استعدادهای بینظیر ظهور میکنند ولی بهخاطر بیتوجهی نهادهای مسوول و هنرمندان تثبیتشده که در چرخههای عادتهایشان منجمد شدهاند پیشرس غروب میکنند، نمایشخوانی ذهن مخاطب را تحریک و امکانات اجرایی هر نمایشی را در معرض انکشاف قرار میدهد و همین انکشاف است که راههای بدیلی را خلق میکند که هنر را متنوع، متفاوت و خلاق میسازد.
اجرای بازیگوشانه اما بر متنی سوار شده است که تن به بازیگوشی نمیدهد، نمایش یک حلقه فروبسته را به تماشا میگذارد که در آن آینده همیشه همان است که امروز بوده است، تداوم نسلها تنها انتظاری عبث را ممکن میکند که هر نسلی گرفتار آن است، ماجرا در فضایی انتزاعی، بسته و دورافتاده میگذرد و گویی واقعیت به عقب رانده شده است، ولی در همان دیالوگها هم سلطه واقعیت را میتوان دید، خوشبختی فردی وجود ندارد و تنها جامعه یگانه بهدور از تنشها و جنگهای جداافتاده میتواند به آینده انسان معنا بدهد و این همان نکتهای است که کاراکترهای نمایش درنمییابند و مبدل به کاریکاتور میشوند و در دست زمخت واقعیت تنها در مرگ مفر مییابند.
کاری که نرگس زاهد در بازیگوشیاش انجام میدهد گامی این نمایشنامهخوانی را جلو میبرد و با بازیگوشی یک متن را شکل اجرایی میدهد، در این بازیگوشی امکانات اجرایی یکی از اشکال خود را به مخاطب پیشنهاد میدهد و با سنجش عکسالعمل مخاطب میتواند این اجرا را به مرور تکمیل و به مرزهای نهاییاش نزدیک کند و اگر این تجربه را جدی بگیریم میتوانیم هنر تئاتر را از بیخونی موجود نجات دهیم.در انتخاب هر نمایش باید ظرفیت نمایش را سنجید و در عمل دید آیا این شکل اجرا جواب میدهد، ساختار دراماتیک نمایش در تمرکزی که به خود میدهد زندگی چرخه تکراری میداند که هر نسلی به افق فردا چشم میدوزد تا زندگی دیگری را تجربه کند، ولی شوخی و شنگی اجرا این پیشنهاد متن را از جدیت میاندازد، در اینجاست که اگر کارگردان به خود فرصت دهد و از نو هم ساختار متن و هم شاکله اجرا را فرمی تازه بدهد میتوانیم حدس بزنیم که در یک سال بعد این گروه میتواند به اجرای بینقصی برسد که آن را تبدیل به یک تئاتر جدی کند.
نرگس زاهد اولین تجربه خود را پشتسر گذراند و نشان داد اگر هنر را جدی بگیرد، سر به اعماق بکشد و برای اجرایش سالن مناسبتری انتخاب کند بیتردید خواهد توانست خود را در واقعیت تئاتر تثبیت کند، رسیدن به این مرحله زمانبر است ولی همین راه سپردن است که همه معنای زندگی هنرمندانه را میسازد.
منبع: روزنامه شرق