جشنواره سی و هفتم تئاتر فجر در حالی به پایان رسیده است که میتوان با کمی فاصله گرفتن از آن مزایا و معایبش را برشمرد.
پایگاه خبری تئاتر: جشنواره تئاتر فجر در مرحله 37 خود با حضور یک هنرمند در مقام دبیری به ظاهر به پایان رسیده است و این پایان ظاهری میتواند فرصتی را برشمرد تا معایب و مزایای این دوره را برشمریم. هر چند حواشی این دوره به مراتب کمتر از دوره 36 جشنواره فجر به دبیری فرهاد مهندسپور؛ اما شکل برگزاری آن در دلش آبستن حوادثی بود و شد که کمتر رسانهای گشته است. حوادثی که میتوان آن را به فال نیک گرفت و از آنها با عنوان امتیازات نادر برهانی مرند یاد کرد و برخی حوادث که شرایط را برای تئاتر فجر سختتر خواهد کرد.
برشمردن این وقایع و حوادث میتواند شرایط را برای نادر برهانی مرند در صورت ماندن در این جایگاه و شاید دبیر بعدی بهبود ببخشد و دریچهای باشد برای آنچه در آینده پیشرویش نهاده میشود. پس در اولین گام بهتر است از نیکیهای جشنواره تئاتر فجر سخن گوییم و این نیکی را از زمان انتخاب برهانی مرند بیاغازیم.
نخست در نشست خبری جشنواره تئاتر فجر، نادر برهانی مرند اشتباهات دبیرخانه تحت نظارت خود را در چینش آثار در بخش بینالملل و ایران پذیرفت؛ اما آن را محصول آزادی دادن به هنرمند در انتخاب و گزینش یکی از سه بخش جشنواره برشمرد. این رویه برهانیمرند در سرند نکردن آثار رسیده به جشنواره منجر به اتفاقی میشود که نتیجه آن کمرمق بودن بخش ایران دو یا همان جایی میشود که قرار است حرفهایها با یکدیگر رقابت کنند. جدول ایران دو تهی از چهرههای شاخص تئاتر ایران میشود و در تسخیر گروههای از هنرمندان شهرستانی درمیآید. آنان در تلاشند در این وانفسا جایزهای ببرند و دست پر تهران را ترک بگویند. دریغ از آنکه آنان نه با مناسبات شهر خویش که با مناسبات تهران آثاری روی صحنه میبرند.
در نتیجه یا نمایشی روی صحنه میرود که متأثر از رضا ثروتی است یا چند نمایش با توجه به موفقیت پیام لاریان در دو سال اخیر، متکی بر متن این هنرمند ساکن تهران است. وضعیت به نوعی رقم میخورد که رضا صابری با اثری موفق به درو کردن جوایز میشود. کافی است به نمایش صابری نظر کنیم تا دریابیم چگونه نمایشی آماده شده برای فروش در گیشه و البته برآمده از شکل کاریکاتوری باله، موفق به کسب جوایز فجر میشود. نمایشی بیدروپیکر در متن - که از قضا نامزد جایزه نمایشنامهنویسی هم میشود - تصویری پارودیک از باله و موسیقی چایکوفسکی ارائه میدهد که نه از سر اراده کارگردان؛ بلکه محصول ندانستن مدیوم است.
با اینکه منتقدان در طول جشنواره اثر صابری را فاقد ارزشهای حضور در جشنواره برمیشمرند؛ اما ترکیب داوران نظری متفاوت دارند. رویداد شکل گرفته نشان میدهد از دید داوران صابری هیچ رقیبی ندارد؛ چون اساساً بخش ایران دو عاری از کارهای درخور توجه است. نمایشهایی که تکلیفشان با خودشان هم مشخص نیست - چرا که عنان کارشان دست خودشان بوده، نه جشنواره - نمیتوانند جولانگاهی هنری بیابند و از همه چیز بازمیمانند.
نادر برهانی مرند در همان نشست همچنین اشتباه برخلاف آییننامه فراخوان را که به جای تخصیص پنج سهمیه بخش مهمان در بخشهای رقابتی، این عدد به 13 رسیده است. پذیرفت و گفت که کاری از دستش برنمیآید. هر چند او بعدتر نمایش «زندگی در تئاتر» را به دلیل تکراری بودنش در فجر حذف کرد؛ اما دیگر آثار را مدنظر قرار نداد. رویه به سمتی میرود که بخش بینالملل بیش از آنکه ارزشهای بینالمللی داشته باشد، بیشتر به وجوه ایران دو را دارد. گواه این مسئله همانا نامزدهای بخشهای مختلف، تنها به پنج اثر شاخص محدود میشوند. دیگر نمایشها عملاً لحاظ نمیشود. میتوان آثاری چون طناب، موی سیاه خرس زخمی، خورشید از حلب طلوع میکند و ... را در این دسته قرار داد. نمایشهایی که صرفاً تجربههایی برای ایران به حساب میآیند.
به عبارتی بخش بینالملل گلچین آثار شاخصی میشود که میبایست در ایران دو حاضر میشدند. نمایشهایی که میتوانستند رقابت را سختتر و کام صابری و مشهدیها را تلخ کنند. اما چنین نمیشود.
دوم در روز نشست خبری نادر برهانی مرند از سوی خبرنگاران متهم میشود در انتخاب داوران فجر امتیازات فراوانی به حلقه مدیریتی خانه تئاتر داده است. برهانی مرند که خود عضو هیئت مدیره خانه تئاتر است، چنین اتهامی را نمیپذیرد. بخش ایران دو اما در انقیاد چهار شخصیت مطرح خانه تئاتر در کنار امیر جعفری است که روزگاری گفته بود ما دیگر تئاتری نداریم. انتخابهای نادر برهانی مرند در این بخش محصول نوعی یکدستی بود. یکدستی که در بخشهای دیگر جشنواره فجر رخ نمیدهد. نتیجه کار میشود آرای یکسانی که به نام و کام یک نمایش است.
اشتباهی که نمیتوان با هیچ استنباطی پذیرفتش شاید منجر به نادیده گرفته شدن بخشی از نمایشها میشود. میتوان دریافت چگونه سلیقه جمعی میشود محصول آرا و میتوان درک کرد آرا چندان براساس نگاههای علمی نیست. حتی شاید این نامها بودهاند که هیئت داوران را مجاب به انتخابها کرده است.
سوم نادر برهانی مرند همانند دیگر دبیران فجر چندان از پس تلویزیون برنیامد. تلویزیون نگاهش به تئاتر، نگاهی عجیب است. از دید تلویزیون، تئاتر هنری است محتاج به او که میتواند به راحتی نادیدهاش بگیرد و هر گاه به نفعش بوده، بدان بتازد. برخلاف فیلم فجر، در جشنواره تئاتر فجر خبری از پاویونهای تلویزیونی و تلاش برای گرفتن کارت ویژه رسانهها نیست.
تلاش دبیرخانهها در این سالها هم راه به جایی نبرده است. تلویزیون با جشنواره تئاتر فجر همراه نشده است و نمونهاش مراسم پایانی است که تلویزیون عموم مردم را از دیدنش محروم میکند. کل ماجرا هم میشود گفتگو با چند هنرمند جایزه گرفته و منها کردن هنرمندان جایزه نگرفته. به عبارتی برای تلویزیون شرط دیدن هم جایزه گرفتن است.
این وضعیت درباره شهرداری و بسترهای تبلیغاتیش نیز تکرار میشود. در حالی که شهرداری در ایام جشنواره فیلم یا نمایشگاه بینالمللی کتاب و حتی جشنوارههای موسمی انار فضای تبلیغاتی عظیمی فراهم میکند، در مورد تئاتر این نهاد عقبنشینی میکند. هر چند ایرانشهر در اختیار جشنواره فجر قرار میگیرد؛ اما آن همه فرصت موجود شهری مورد عنایت قرار نمیگیرد. در نهایت همه چیز به مترو خلاصه میشود که آن هم به چشم نمیآید.
نمونه واضح عدمهمکاری نهادها با فجر دستفروشان چهارراه ولیعصر است. در حالی که از ماهها پیش از شروع جشنواره خبرهایی مبنی بر همکاری شهرداری و دبیرخانه منتشر میشود؛ اما نتیجه بلبشوترین پیادهراهها ولیعصر در سالهای اخیر است. درست یک روز پس از جشنواره دستفروشان با همکاری نیروی انتظامی صحنه را ترک میکنند تا رورانسی جذاب برای پایان جشنواره رقم زنند.
این وضعیت نشان میدهد دبیران فجر قدرت و اتوریتهای برای جذب سازمانها و نهادهای مختلف ندارند و نادر برهانی مرند هم از آن مستثنی نیست. او خودش اعتراف کرد که در حوزه چهل سالگی نهادهای موظف به همکاری، همکاری نکردهاند. همه چیز هم ختم میشود به یک جایزه آن هم برای «خنکای ختم خاطره»، نمایشی که روزی مغضوب همان نهادها بود.
چهارم اگر بخواهیم رشته این عدم موفقیت در جذب نهادها را بیابیم، شاید بهترین سرنخ در محافظهکاری حاکم بر جشنواره باشد. دبیر و دیگر اعضای دبیرخانه تلاش میکنند فضای جشنواره را در یک فقدان حاشیه پیش برند. آنان برای رسیدنبه یک جشنواره بیسروصدا همه چیز را مهیا میکنند. نمایشهای دردسرساز را کنار میگذارند و در برخی موارد نمایشها را مجاب میکنند تغییراتی در اثر خود ایجاد کنند.
فضای حراستی فجر امسال قابل رویت بود. جایی که برخی دلخوریها برای گروههای اجرای و حتی اصحاب رسانه را موجب میشود. وزیر هم سعی میکند آثاری را تماشا کند که کمترین حاشیه را برایش داشته باشد و البته بازدهی معنوی هم به همراه داشته باشد.
نتیجه کار مشخص است. کافی است به سخنرانی دو حسین توجه داشته باشیم، در نشست چهارم تاریخ شفاهی تئاتر ایران، جایی که پاکدل و پارسایی از اشباح میگویند و معتقدند این ضعف مدیریتی است که پای دیگران را به تئاتر باز میکند. این سخنان شخصیتهایی است که در طول چند سال گذشته نقشهای نظارتی و گزینشی در تئاتر داشتهاند.
https://teater.ir/news/18154