احمد طالبی‌نژاد می‌گوید:‌ شهیدثالث تنها فیلم‌ساز ایرانی است که ثابت می‌کند سکوت سرشار از ناگفته‌هاست؛ سکوت‌هایی که گاهی حتی لجوجانه در فیلم او به کار رفته‌اند، اما در نهایت باعث حذف صداهای مزاحم و جنبی شده‌اند.
پایگاه خبری تئاتر: در تازه‌ترین برنامه از کانون فیلم که شامگاه سه‌شنبه، هفتم اسفندماه در سالن سیف‌الله داد خانه سینما برگزار شد، ابتدا «یک اتفاق ساده» ساخته سهراب شهید ثالث به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این فیلم با حضور احمد طالبی‌نژاد برگزار شد. در ابتدای این جلسه، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم با اشاره به تغییر ناگهانی در برنامه‌ی نمایش این هفته، سفر مسعود کیمیایی به خارج از کشور را دلیل جایگزین شدن «یک اتفاق ساده» به جای «خط قرمز» دانست و افزود: «فیلم «یک اتفاق ساده» یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران است که جای نمایش و نقد و بررسی آن در کانون فیلم خالی بود و نمایش نسخه تمیز و تصحیح شده «خط قرمز» هفته آینده در زمان تعیین شده خود انجام خواهد شد. در ادامه طالبی‌نژاد «یک اتفاق ساده» را محصول یک دوران و شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر دهه‌ی ۱۳۵۰ دانست و افزود: «یادمان باشد که این فیلم در زمان اوج سلطنت شاه بر ایران ساخته شده و فیلم‌ساز در بخش‌های مختلف فیلم با اشاره‌ی عامدانه به عکس او روی دیوار مدرسه یا اسکناس‌های رایج آن روزگار می‌کوشد تناقض میان فقر موجود در زندگی آدم‌ها و رونمای جامعه را به نمایش بگذارد. جریانی در دل فرهنگ این مملکت که امروز به‌راحتی می‌توان آن را «هنر اعتراضی» نامید.» این منتقد سینما سپس با اشاره به تحول اقتصادی ایران در اواسط دهه‌ی ۱۳۴۰ که به گفته‌ی او از درآمدهای سرشار و حاصل از صدور گسترده‌ی نفت ناشی شده بود گفت: «این دوران که با ایجاد تغییر در سطح زندگی مردم همراه بود جامعه‌ی ایران را دچار عصیان‌زدگی و تعارضی کرد که جنب و جوش روشنفکران در سال‌های پس از کودتای بیست و هشت مرداد، حاصل آن است.» وی هم‌چنین تولد پدیده‌ی موج نو سینمای ایران را حاصل اجرای نمایش‌های انقلابی‌نما و سیاسی بر صحنه‌ی نمایش‌های آن دوران دانست و افزود: «جامعه‌ی ایران بعد از زمستان سرد و رخوت طولانی مدتی که دچار آن شده بود نیاز داشت تا جنبه‌های اعتراضی را در همه‌ی کارهای هنری (شامل تئاتر، سینما و موسیقی) به نمایش بگذارد و سهراب شهیدثالث محصول چنین شرایطی است. البته مرور کارنامه‌ی فعالیت او که بخش‌هایی از آن در فیلم مستند «سفر سهراب» (امید عبداللهی) مورد بررسی قرار گرفته نشان می‌دهد که ظاهراً او قرار نبوده محصول این شرایط باشد.» وی این فیلم‌ساز قدیمی را «یک اشراف‌زاده با زندگی نابه‌هنجار» توصیف کرد و افزود: «می‌توان گفت او به طبقه‌ی خاندان خود پشت کرد. شهیدثالث فرزند طلاق بود و کم‌توجهی مادر به او در دوران کودکی و نوجوانی، در فیلم «یک اتفاق ساده» و در نمایش ارتباط سرد و بی‌روح شخصیت اصلی فیلم و مادرش نمود داشته است. او در زمان استخدام در وزارتِ فرهنگ و هنرِ وقت که به ساخت چند فیلم مستند و گزارش تصویری منجر شده آدم ناراحتی بوده و به همین دلیل مترصد فرصتی بوده تا اعتراض خود را به شکلی بروز دهد. به همین دلیل بعد از انیمیشن عجیب و فرم‌گرایانه‌ی «سیاه و سفید» به ساخت فیلم «یک اتفاق ساده» رو می‌آورد که در ظاهر بسیار بسیار ساده است اما به شکلی حساب شده به زندگی تکراری و ملال‌آور یک خانواده در بندر شاه سابق (بندر ترکمن فعلی) می‌پردازد.» وی گفت: «شاید هیچ فیلمی را در تاریخ سینمای ایران نتوان پیدا کرد که با این سبک و سیاق ساخته شده باشد. اگرچه ساخت این فیلم و فیلم بعدی شهیدثالث (یعنی «طبیعت بی‌جان») موج تازه‌ای در سینمای ایران به وجود آورد.» طالبی‌نژاد سکانس‌های مدرسه در فیلم‌های «مسافر» و «خانه‌ی دوست کجاست؟» (ساخته‌های عباس کیارستمی) را حاصل تاثیرپذیری این فیلم‌ساز فقید از سهراب شهیدثالث دانست و افزود: «کاربرد نماهای باز و در نهایت، استفاده از مدیوم شات‌ها در سینمای کیارستمی که خیلی شبیه ساختار فیلم‌های شهیدثالث است نیز این فرضیه را قوت می‌بخشد. «طبیعت بی‌جان» (فیلم بعدی شهیدثالث) از نظر فرم‌گرایی رادیکال‌تر از «یک اتفاق ساده» است و در فضای حاکم بر «یک اتفاق ساده» معلم، گویی یک دیکتاتور است که فقط دستور می‌دهد و حرف طرف مقابل چندان برای او مهم نیست.» در این بخش از جلسه، دبیر کانون فیلم، با اشاره به برخی منابع مکتوب که به گفته‌ی او به تاثیرپذیری آشکار کیارستمی از شهیدثالث اشاره دارند گفت: «طبق شواهد موجود، آن‌ها قرار بود همکاری مشترکی هم داشته باشند که بنا به دلایلی به سرانجام نرسید.» ناصر صفاریان گفت: «نگارش فیلم‌نامه‌ای به نام «دیوار» حاصل این همکاری است که البته به دلیل بروز برخی اختلاف‌ها هیچ‌گاه به سرانجام نرسید. اختلاف‌هایی که هیچ‌کس از جزئیات آن خبر ندارد و متأسفانه تا زمان درگذشت سهراب شهیدثالث نیز ادامه داشت.» احمد طالبی‌نژاد نیز ضمن تأیید این نکته گفت: «البته شهیدثالث از نگاه ناتورالیستی به دنیا نگاه می‌کرده و طبعاً به غیر از تیرگی، سیاهی و ناامیدی چیز دیگری نمی‌دیده و این در حالی است که نگاه کیارستمی به عنوان یک فیلم‌ساز واقع‌گرا آمیزه‌ای از تصور ناتورالیستیِ شهیدثالث و نگاه آرمان‌گرایانه‌ی سهراب سپهری بود. همان‌طور که گفتم شهیدثالث یک فیلم‌ساز ناتورالیست بود و اگر نگوییم ناتورالیست‌ها در مقابل واقعیت، مقهور آن می‌شوند باید پذیرفت که آن‌ها در این مواجهه دچار انفعال می‌شوند.» وی در بخش دیگری از جلسه گفت: «شهیدثالث حتی با حکومتی که هزینه‌ی تولید «یک اتفاق ساده» را تأمین کرده بود هم مخالف بود. اما دلیل آنکه وزارت فرهنگ و هنرِ وقت، تحت مدیریت شوهر خواهر شاه سابق، هزینه‌ی ساخت چنین فیلمی را تقبل کرد؛ تقابل او با قطبی، پسرخاله‌ی فرح بود که ریاست وقت تلویزیون را برعهده داشت. در حقیقت می‌توان گفت آن‌ها دعواهای خانوادگی خود را به سطح جامعه آورده بودند و البته خوش‌بختانه این رقابت به نفع سینما تمام شد. چنان که فیلم «آرامش در حضور دیگران» (ناصر تقوایی) در مقابل «گاو» (داریوش مهرجویی) و «مغول‌ها» (پرویز کیمیاوی) در برابر «طبیعت بی‌جان» (سهراب شهیدثالث) تولید شد. این در حالی است که هیچ‌کدام از این فیلم‌ها آثار مطلوب نظام سیاسی حاکم بر آن دوران نبود.» در ادامه‌ی جلسه، دبیر کانون فیلم خانه سینما با اشاره به «تصور منفی شهیدثالث نسبت به موانع موجود بر سر راه فیلم‌سازی‌» گفت: «نگاه شهیدثالث نسبت به نظام سیاسیِ وقت به قدری منفی بوده که حتی وقتی در کشور آلمان یک خانم آلمانی سر راه او قرار می‌گیرد تصور او این بوده که آن زن آلمانی، با ساواک همکاری داشته است!» ناصر صفاریان سپس با اشاره به فعالیت‌های این فیلم‌ساز در هنگام اقامت و فعالیت او در ایران گفت: «حس تلخی که درون او وجود داشته حتی در آلمان هم او را رها نمی‌کند و باعث می‌شود چندبار تا مرز اخراج از این کشور پیش برود که در نهایت به انتخاب چک اسلواکی به عنوان مقصد بعدی اقامت او منجر می‌شود.» وی گفت: «زمانی که سهراب شهیدثالث در ایران بود به دلیل آنکه فیلم‌هایش عامه‌پسند و پرمخاطب نبود هرگز مورد توجه قرار نگرفت. اما تأثیرگذاری او بر نسلی از فیلم‌سازان و خصوصاً فیلم‌سازانی که در آن دوران فیلم‌های هشت میلی‌متری می‌ساختند انکارشدنی نیست.» طالبی‌نژاد هم‌چنین «سکون و سکوت حاکم بر فیلم‌های این فیلم‌ساز» را «ناشی از جامعه‌ی لَخت و مرده‌ی ایران» دانست و افزود: «در چنین فضایی گرفتن نماهای باز و طولانی توجیه دارد و حس درونی جامعه‌ی ایران آن روزگار را نیز بازتاب می‌دهد.» وی در بخش پایانی این جلسه‌ی نقد و بررسی «سکوت» را صدای غالب در فیلم‌های سهراب شهیدثالث برشمرد و گفت: «او برای ایجاد ضرباهنگ حتی می‌توانسته از موسیقی استفاده کند اما عمداً از این تمهید صرف‌نظر کرده. در حقیقت می‌توان گفت شهیدثالث تنها فیلم‌ساز ایرانی است که ثابت می‌کند سکوت سرشار از ناگفته‌هاست. سکوت‌هایی که گاهی حتی لجوجانه در فیلم او به کار رفته‌اند اما در نهایت باعث حذف صداهای مزاحم و جنبی شده‌اند.»