عصار در میان خوانندگان نسل یک یا همان نسل طلایی موسیقی پاپ پس از انقلاب یک معیار به حساب می‌آمد، چون در طول سال‌ها فعالیت نه از کیفیت کارش کاسته شده بود و نه مخاطبان همیشگی‌اش را از کف رفته می‌دید. شاهد ماجرا هم تعداد بسیار بالای کنسرت و همین‌طور تعداد مخاطبان بسیار زیاد در بیدادگاه موسیقی ایران است که مشخص می‌کرد کیفیت و کمیت لزوما متضاد یکدیگر نیستند و می‌توانند حتی در مانایی و پایستگی یک هنرمند به داد هم نیز برسند.
چارسو پرس: موسیقی عامه‌پسند یا همان پاپ، از سال ۱۳۵۷ با وقفه‌ای بیش از یک دهه روبه‌رو شد و موزیسین‌ها، خواننده‌ها و حتی نوازنده‌ها عملا صحنه را ترک کردند و این بخش از موسیقی ایرانی در داخل کشور با یک خلأ نسبی مواجه شد. در آن‌ سال‌ها فقط تعدادی از آهنگسازان توانستند در ایران به فعالیت در حوزه موسیقی بپردازند که مهم‌ترین‌شان بابک بیات، ناصر چشم‌آذر (پس از حضور دوباره در ایران) و فریدون شهبازیان بودند. وضع موسیقی تا سال‌های میانی دهه 70 چندان تعریفی نداشت و جز موسیقی سنتی، بازار دیگر ژانرها به اغما رفته بود. در میانه دهه 70 بود که با تغییر معیارهای کیفی و حتی دگرگونی مواجهه مدیران فرهنگی با مساله موسیقی، درهای بسته، اندکی گشوده شد و هنرمندان از زیر زمین به روی زمین آمدند و توانستند فعالیت‌های خود را به‌شکل رسمی آغاز کنند و خاطره جمعی نسل‌ خود را به زلف صدای‌شان گره بزنند.

روزگار نو شده بود و مردم شنیدن صدای نو را در ضبط‌های کاست خانگی و ماشین‌های‌شان طلب می‌کردند؛ موسیقی ایرانیان لس‌آنجلس در اوج به کارش ادامه می‌داد و داخل تشنه آمدن صدا یا صداهایی جدید بود. خوانندگان و آهنگ‌سازان جوان با همراهی استخوان‌خردکرده‌های این عرصه به‌هم پیوستند و عنان زمانه را در دست گرفتند. حامی، نیما مسیحا، مانی رهنما، شادمهر عقیلی، خشایار اعتمادی، حسین زمان و علیرضا عصار چهره‌های جدیدی بودند که در این میان میخ خود را محکم‌تر از دیگران بر صحنه موسیقی کوبیدند و تا سال‌ها در صدر مجلس موسیقی عامه‌پسند ایران به حضور خود ادامه دادند.

علیرضا عصار در میان خوانندگان نسل اول موسیقی پاپ بعد از انقلاب دارای ویژگی‌هایی در ظاهر و صدایش بود که وی را از دیگران جدا می‌کرد و در دسته‌ای دیگر قرارش می‌داد. فیزیک علیرضا عصار قرابتی با تمنای مخاطب از یک آرتیست پاپ نداشت؛ وزن بالا و قد متوسط عصار در میان انبوهی از ریش و مو از وی هیبتی مردانه ساخته بود که همانندی وی با دیگری را عملا غیرممکن می‌کرد. حتی جنس صدای صاف و بدون تحریرش نیز متعلق به خودش بود و کسی یارای مقابله با آن را نداشت؛ به همین دلیل عصار در مقایسه با هم‌نسلانش در موسیقی کشور بدل به یک اسم خاص شده بود و کیفیت کارش نیز این مدعا را رد نمی‌‌کرد.

از پیروزی در شیکاگو تا پرواز با قدسیان آسمان
علیرضا عصار حضور در صحنه را با نواختن پیانو در نمایش «پیروزی در شیکاگو» به‌کارگردانی داوود رشیدی در سال ۱۳۷۱ آغاز کرد و رفته‌رفته به آرزوی خود برای ورود به جریان موسیقی رسمی کشور جامه عمل پوشاند؛ نمایش پرفروش شد و عصار در راه معروفیت گام محکمی برداشت. حال زمان مطرح شدن بیشتر فرا رسیده بود و زمان باید به کام عصار شیرین می‌شد. موانع قانونی و حتی فراقانونی برداشته شده بودند و موسیقی راهش را برای نفوذ به خانه‌ها و میهمانی‌های مردم پیدا کرده بود. عصار از همان ابتدا زلف هنر خود را به اشعار بزرگان شعر و ادب پارسی گره زده بود و در اول مسیر نیز این مساله را از دید مخاطبانش پنهان نکرد. عصار با استعانت از مولانا، «عیدانه» را برای صداوسیما خواند و توانست اسمش را در میان مردم جا بیندازد و مخاطبان هدفش را منتظر آثار آینده‌اش نگه دارد.

عصار در گام مهم دیگری به سراغ «قدسیان آسمان» رفت و برای یک مرتبه دیگر به‌اصطلاح امروزی‌ها اسم خود را وایرال کرد. این خواننده- هنرمند در ابتدای مسیر حرفه‌ای‌اش قرار داشت ولی آنقدر نسبت به زوایای مختلف کارش آگاه بود که توانست خیلی زود در میان اجتماعی که سال‌ها با چیزی به اسم موسیقی پاپ در ایران بیگانه بودند، مطرح شود و حتی یک گام هم در این زمینه عقب ننشیند. او در همین سال‌ها گفته بود که نسبت به ممیزی در حوزه محتوای ترانه گارد ندارد و اگر این کار با ساختار فرهنگی جامعه همسو باشد حتی طرفدار آن نیز هست. او گفته بود که به‌دلیل فرهنگ حاکم بر جامعه اساسا نمی‌توان هر چیزی را خواند و این کار بسیار پسندیده‌ای است. او نوگرایی را تبلیغ می‌کرد و در کارش نیز از جنبه‌های مختلف به پی گرفتن آن اصرار می‌ورزید. ما عادت کرده بودیم که اشعار کلاسیک پارسی را با موسیقی سنتی در منازل، خودروها یا حتی میهمانی‌ها گوش کنیم اما عصار به این عادت مرسوم چندان اعتقادی نداشت و از اشعار شعرای قدمایی ما به‌گونه‌ای مدرن بهره می‌برد تا ترانه‌ها به گوش طیف وسیع‌تری از مردم برسند.

خیال نکن نباشی بدون تو می‌میرم
فواد حجازی، آهنگساز خوش‌قریحه‌ای که موسیقی را از دوران کودکی و نوجوانی با نواختن ساز پیانو آغاز کرده بود با عصار در همان دوران شروع فعالیت هم‌مسیر شد. این دو نزدیک به 23 سال با هم کار کردند و یکی از دیرپاترین زوج‌های هنری در موسیقی پاپ ایران بودند که آلبوم‌ها و اجراهای صحنه‌ای زیادی را در کنار یکدیگر تجربه کردند؛ اسم عصار و حجازی به‌قدری درهم تنیده شده بود که کسی نمی‌توانست هر یک از این دو تن را بدون حضور دیگری تصور کند. اما همیشه در روی یک پاشنه نمی‌چرخد و گذر ایام هم نشان داده است که لزوما دو پادشاه در یک اقلیم نمی‌توانند به سلطانی خود ادامه دهند و مزاحمتی برای دیگری به‌وجود نیاورند. عصار و حجازی حرف یکدیگر را می‌فهمیدند و به همین دلیل هم بود که توانستند نظرات متقابل هم در زمینه موسیقی را تاب بیاورند. فواد حجازی در تنظیم ترانه‌ها، ساخت ملودی‌ها و حتی رهبری ارکستر برای علیرضا عصار بیش از هر دوره کاری با دیگر هنرمندان و خواننده‌ها از خود مایه گذاشت و بهترین دوران هنری‌اش را با این خواننده قدر گذراند.

ترانه‌هایی نظیر «وطن»، «اشتباه بود»، «عشق الهی» «خیال نکن»، «حال من بی‌تو» و... مربوط به این دوران پرفتوح از کارنامه هنری عصار هستند که ایام هنوز نتوانسته مهر باطل بر آنها بزند و این ترانه‌ها را از خیال مخاطبان پاک کند؛ اما هر آغازی را پایانی‌ است و اختلافات هم از اولین تَرَک‌ها این پایان را شکل می‌دهند. علیرضا عصار و فواد حجازی با وجود اختلافات تا سال ۱۳۸۸ با یکدیگر کار می‌کنند و به راهشان ادامه می‌دهند اما حضور محمود احمدی‌نژاد در یکی از کنسرت‌های عصار تقریبا همه‌چیز را تغییر می‌دهد و رابطه کاری و هنری این دو نفر را به نقطه پایان خود نزدیک می‌کند.

طعم شیرین خیال با شهرداد روحانی
در میانه همکاری عصار با حجازی، این خواننده طعم شراکت با شهرداد روحانی را نیز در خلق آثار تازه چشید و در این راه دست به یک ریسک مالی پرخطر زد. عصار برای ساخت و تنظیم قطعات آلبوم «نهان مکن» به لندن رفت و در همراهی با شهرداد روحانی و ارکستر سمفونیک لندن کار تهیه آلبوم را به سرانجام رساند. اما این همه ماجرا نبود و خیلی زود طعم شیرین خیال به کام عصار زهر شد، چون این آلبوم چندان نتوانست همچون گذشته وی را از نظر مالی به نقطه مطلوبی برساند و رضایت سابق را برایش به‌همراه داشته باشد. اما کیفیت قطعات خلق شده نشان می‌داد اگر مخاطب حوصله به خرج دهد، می‌تواند با آنها خو بگیرد و سطح سلیقه‌اش را تا حد زیادی ارتقا دهد. او پیش‌تر آلبوم «مولای عشق» را نیز در ارمنستان ضبط کرده بود، آلبومی که مخاطبان خود را به‌خوبی پیدا کرد و به‌خاطر مضمون عاشورایی‌اش در میان طیف مذهبی‌تر طرفدار عصار خیلی خوب شنیده شد، اما قصه آلبوم نهان مکن متفاوت بود و عصار این‌بار در لندن نتوانست به روند صعودی خود در زمینه اقتصادی کارش ادامه دهد و با اقبالی که انتظارش را داشت روبه‌رو نشد.

از عصار خبری نیست
علیرضا عصار پس از ضبط آلبوم نهان مکن در استودیو اَبی‌رُد لندن به ایران بازگشت و همکاری‌هایش با فواد حجازی را در قالب دو آلبوم «محتسب» و «بازی عوض شده» از سر گرفت. عصار هنرمندی بود و کماکان هست که توجه زیادی به ملیت و مذهب در ترانه‌هایش دارد و در این مسیر بارها به این مضامین با روی خوش پرداخته است. در آلبوم بازی عوض شده نیز این هنرمند تا توانسته به مقوله ملیت و پیوند مانای آن با مذهب ما پرداخته است. در این آلبوم ترانه‌ای که بیش از بقیه ترانه‌ها شنیده شد «خرمشهر» با ملودی‌ای آمیخته به کلام دکتر علیرضا شجاع‌پور بود که در آن واقعه جنگ تحمیلی را به‌شکلی حماسی در ذهن مخاطب جا می‌انداخت. شور موسیقی در تک‌تک قطعات این آلبوم جاری بود و آن‌طور که شایسته‌اش بود نیز به‌خوبی شنیده شد، هم قطعات به‌غایت شنیدنی و مملو از دیدنی‌های به‌تصویر درنیامده بودند و هم متن ترانه‌ها از درد درون سینه‌های یک ملت حکایت می‌کردند و به همین علت در فضای رسمی و غیررسمی آن‌طور که باید تحویل گرفته شدند. اما به یک‌باره عصار از جریان اصلی موسیقی ایران فاصله گرفت و برای چند سال چندان خبری از وی و گروهش در این عرصه نبود. این خواننده بعد از برگزاری تور کنسرت‌هایش از سال ۱۳۹۰ به مدت ۶ سال هیچ آلبومی منتشر نکرد که این مساله برای عده‌ای از مخاطبان و همچنین تعداد زیادی از کارشناسان حوزه موسیقی چندان توجیه‌پذیر جلوه نمی‌کرد. آنها نمی‌توانستند بپذیرند که خواننده پرکار و باکیفیتی همچون عصار دیگر در عرصه صحنه‌ها حضور ندارد و با غیبت خود جا را برای یکه‌تازی دیگران خالی کرده است.

عصار در میان خوانندگان نسل یک یا همان نسل طلایی موسیقی پاپ پس از انقلاب یک معیار به حساب می‌آمد، چون در طول سال‌ها فعالیت نه از کیفیت کارش کاسته شده بود و نه مخاطبان همیشگی‌اش را از کف رفته می‌دید. شاهد ماجرا هم تعداد بسیار بالای کنسرت و همین‌طور تعداد مخاطبان بسیار زیاد در بیدادگاه موسیقی ایران است که مشخص می‌کرد کیفیت و کمیت لزوما متضاد یکدیگر نیستند و می‌توانند حتی در مانایی و پایستگی یک هنرمند به داد هم نیز برسند. صدای خاموش عصار در تمام این شش سال طنین‌انداز خانه‌هایی بود که صبر زیادی برای شنیدن دوباره صدای خوش‌الحان خواننده قدسیان آسمان داشتند و همچنان به وی و هنرش وفادار باقی مانده بودند و می‌دانستند این خواننده با آن علاقه زیادش برای کسب تجارب تازه قصدی برای خداحافظی ندارد و روزی دوباره به صحنه باز خواهد گشت.

جز عشق نمی‌خواهم
انتظارها به‌سر رسید و علیرضا عصار پس از شش سال، دوباره به جریان اصلی موسیقی ایران بازگشت. «جز عشق نمی‌خواهم» آلبوم تازه‌ای بود که عصار با همکاری یاران جدیدش کار ضبط آن را پیش برد و زمزمه‌های انتشار آن موجی از شور و شعف را در میان مخاطبانش پدید آورد. او این‌بار نه با فواد حجازی -که خیلی‌ها نمی‌توانستند هر یک از این‌ دو را بدون دیگری تصور کنند- بلکه با علیرضا افکاری، پویا نیکپور و امیر توسلی کار کرد و قطعات به‌یادماندنی‌ای نظیر «اصلا به من چه»، «فتوای تاک»، «نوجوونی»، «ای یار غلط کردی» و... را ساخت و بر پیشانی موسیقی ایران برای همیشه به ثبت رساند. عصار تم اصلی ترانه‌های خود را این‌بار نه با دست گذاشتن روی مضامین ملی و حتی مذهبی، بلکه با مانور روی مضامین عشق زمینی به پیش برد و توانست طیف دیگری از مخاطبان که چندان با موسیقی وی در گذشته مانوس نبودند یا به نسل جدید تعلق داشتند را با نبض ملودی، تنظیم و کلام این آلبوم همراه کند؛ این کاری نبود که هرکس از پس آن به‌راحتی برآید و بتواند از آزمون تجربه‌های جدید بدون کمترین هزینه‌ای سربلند گذر کند، اما عصار دنیادیده موسیقی‌ بود و می‌توانست با اشراف بر زمین ناهموار نت‌ها و بالا و پایین‌های ممیزی خود را عبور دهد و به ساحل امن دست یابد. پس از آلبوم جز عشق نمی‌خواهم، او بیشتر فعالیت‌ خود در زمینه موسیقی را به انتشار تک‌آهنگ‌ها اختصاص داد و در روزهای اخیر، ترانه «پیرمغان» با شعری از حافظ و سبزه منصور منتشر کرد. در این ترانه همچنان عصار به عادات دیرینه خود در زمینه انتخاب شعر و ملودی پایبند است


منبع: روزنامه فرهیختگان