پایگاه خبری تئاتر: لابی کردن، تضمین یا نمایندگی منافع اقدام به تلاش برای تاثیرگذاری بر اقدامات، سیاستها یا تصمیمات مقامات در زندگی روزمره آنهاست. اغلب قانونگذاران یا اعضای سازمانهای نظارتی درگیر مفهومی به نام لابیگری میشوند. لابیگری توسط بسیاری از افراد، انجمنها و گروههای سازمان یافته، از جمله افرادی انجام میشود که در بخش خصوصی، شرکتها، همکاران قانونگذاری یا مقامات دولتی و یا گروههای حمایتکننده (گروههای منافع) فعالیت میکنند. لابیگران ممکن است در میان حوزههای انتخابی قانونگذار قرار داشته باشند. آنها ممکن است به عنوان یک کسب و کار لابی کنند. لابیگرهای حرفهای افرادی هستند که در حال تلاش برای تاثیرگذاری بر قوانین، مقررات و یا سایر تصمیمات، اقدامات یا سیاستهای دولتی از جانب یک گروه یا فردی هستند که آنها را استخدام میکند. افراد و سازمانهای غیر انتفاعی نیز میتوانند به عنوان یک عمل داوطلبانه یا به عنوان بخش کوچکی از کار عادی خود لابی کنند. دولتها اغلب لابی گروههای سازمان یافتهای تعریف و تنظیم میکنند که تاثیرگذار باشند.
علم اخلاق و اخلاقیات درگیر لابیگری پیچیده است. در برخی موارد، لابیگری با تحقیر بیان میشود، زمانی که معنای آن میدهد افرادی در حیطه قدرت اقتصادی و اجتماعی قانون را فساد میکنند تا منافع خود را تامین کنند. زمانی که این افراد وظیفه دارند به نمایندگی از دیگران، مانند مقامات منتخبِ دارای وظیفه، از منافع مؤلفههایشان بهرهبرداری کنند و یا به طور گستردهتر میتوانند از منافع عمومی، از طریق شکل دادن قانون به نفع برخی از احزاب خصوصیبه اهداف خاصی نائل شوند. بسیاری از منتقدان لابیگری به پتانسیل تضاد منافع اشاره میکنند. ناکامی مقامات دولتی برای خدمت به منافع عمومی به عنوان نتیجهای از لابی با منافع خاص نمونهای از این اشتباهات دانسته میشود.
دو پاراگراف فوق تعریفی است که در هندبوک «لابی عرب در ایالات متحده آمریکا: سازماندهی، عملیات و اجرا» آمده است. تعریفی جامع و خلاصه از آنچه ما آن را به کنایه و در همان شکل کناییش «زدوبند» مینامیم. چندی پیش یادداشتی با عنوان «لابیگری کانون تئاتر خیابانی در جشنواره تئاترفجر » در خبرگزاری تسنیم منتشر میشود. در متن یادداشت سامان خلیلیان متهم به لابیگری با چند هنرمند و مسئول فرهنگی میشود؛ اما مشخص نمیشود که چرا باید خلیلیان برای جایگاهی چون دفتر خیابانی لابی کرده باشد. طبق همان عباراتی که در مقدمه آمد نویسنده مشخص نمیکند منافع خلیلیان در لابیگری چه میتواند باشد یا آنکه خلیلیان از این لابیگری چه منفعتی نصیبش میشود. شاید با توجه به جایگاه کنونی خلیلیان تنها رویکرد لابیگرایانه رسیدن به کرسی مدیریت اداره کل هنرهای نمایشی باشد که آن هم به نظر نمیرسد از تجمیع رأی چند هنرمند به دست آید؛ چرا که امضای سه هزار هنرمند تضمینی برای ماندن مهدی شفیعی نشد. پس مشخص میشود سمتهای فرهنگی در دولت کنونی چندان محصول امضا و لابیهای هنری نیست.
شاید مهمترین اتهام در این نوشتار جایگاه دوگانهای باشد که سامان خلیلیان در بخش نمایش خیابانی ایفا میکند. او در حالی که در دفتر نمایش خیابانی مسئولیتی بر عهده دارد، مسئولیت بخش خیابانی فجر را نیز عهدهدار بود. همین مسئله این شائبه را ایجاد میکرد که خلیلیان در امر مدیریت موازیکاری کرده است. بحث بر سر جایگاه حقوقی و شرایطی است که میتواند اتهام اعمال نفوذ را پدید آورد؛ ولی واقعیت آن است که خلیلیان در دفتر خیابانی صرفاً یک کارشناس و جایگاه حقوقی افراد حاضر در کانونها چیزی فراتر از مشاور نیست و اساساً دبیرانش واجد قدرت اجرایی نیستند.
سمتی که وی در جشنواره تئاتر فجر در اختیار دارد، در جایگاه حقیقی او به عنوان یک هنرمند و فعال تئاتر خیابانی، از طرف نادر برهانی مرند و بدون دخالت شهرام کرمی به وی تنفیذ شده است. این نکتهای است که مورد تأیید کرمی نیز قرار گرفته است و به سبب نداشتن جایگاه دولتی در کانون تئاتر خیابانی، خلیلیان میتوانسته چنین مسئولیتی را بپذیرد؛ پس از این منظر طبق قواعد اداره کل هنرهای نمایشی تخلفی صورت نگرفته است.
مهمتر آنکه امور بخش خیابانی در تئاتر فجر اساساً به شکل مستقل از کانون نمایش خیابانی صورت میگیرد. همان طور که سال گذشته این رویداد با وجود اتفاقات و حواشی، در نهایت توسط حمید پورآذری برگزار شد.
اعتراض دیگر متن اشاره به حضور علیظفر قهرمانینژاد در جشنواره تئاتر فجر داشته که پیشتر در مقام انتخابگر آثار با جشنواره تئاتر فجر همکاری داشته است. براساس گفتهها و شنیدهها حضور قهرمانینژاد، یک حضور علمی بوده است. علیطفر قهرمانینژاد از نویسندگان و مترجمان شاخص تئاتر، به ویژه نمایشهای مبتنی بر آرای آگوستو بوآل است. در جشنواره فجر نیز این هنرمند گویا بدون دریافت دستمزدی، در یک رویکرد آموزشی – علمی اقدام به اجرای یک نمایش شورایی کرده است.
شخص خلیلیان درباره حضور نمایش «عند از مطالبه» در جشنواره فجر معقد است این نمایش برگزیده نمایشنامهنویسی فجر سال گذشته و جشنواره مقاومت امسال است و از کانال جشنواره مقاومت وارد پروسه مسابقه شده است و به هیچ عنوان برآمده از شرایط حضورش در جشنواره نیست. از این منظر او بر این باور است که یک نمایش متعلق به یک کارگردان نیست و یک گروه نمایشی با تلاشهایش آن را رقم زده است و چنین نگرشی جفا به گروه اجرایی و بازیگری نمایش است.
دیگر اتهام وارد شده در نوشتار مورد بحث حضور رحمت امینی در جمع داوران جشنواره تئاتر فجر در بخش خیابانی بود. علت هم آن بود در زمان اعلام نام امینی، نمایشی از او در بخش ایران دو فجر حضور داشت و این وضعیت عجیبی به حساب میآمد؛ اما واقعیت آن بود که امینی پیش از اعلام نامش به عنوان داور، از جشنواره تئاتر فجر انصراف داده بود و این اشتباه روابط عمومی جشنواره در عدم اعلام این مهم بوده است.
در جشنواره اما وضعیت برای سامان خلیلیان چندان مناسب هم نبود. برخی از چهرههایی که شاید حامی او محسوب میشدند، رفتاری متناقض از خود نشان دادند. از جایزه نگرفتن یک بازیگر در اعتراض به وضعیت تئاتر در شهرش تا نزاع میان گروههای مختلف در فضای واقعی و مجازی. وضعیت نشان میدهد که خلیلیان و عملکردش منجر به آنچه لابیگری است منجر نشده است؛ بلکه او نیز چون دیگران در موقعیت پوزیسیونی قرار گرفته است که باید با اپوزیسیونهایش بجنگند.
پس با بازگشت به مفهوم لابیگری میشود دریافت خلیلیان اساساً در موقعیت لابیگری نیست و منفعتی برای لابی کردن با هنرمندان مطرح شده در یادداشت مذکور وجود ندارد؛ چرا که از منظر جایگاه در چارت سازمانی اداره کل هنرهای نمایشی، خلیلیان دست بالا را دارد و نیازی به لابیگری ندارد. بیشتر به نظر میرسد لابیگری در سطوح مخالفان خلیلیان در حال شکل گرفتن است. شاید برای حذف و کنار گذاشتن او از کانون یا به دست آوردن فرصتهای بیشتر در فضای نمایش خیابانی؛ اما آنچه مشخص است میان خلیلیان قصد دادن باج به مخالفانش ندارد، مخالفانی که مشخص نیست دقیقاً چه خواستهای دارند.