پایگاه خبری تئاتر: فیلم با جست وخیر چند میمون شروع میشود. میمون هایی در محیط مدرن شهری .. صحنه ی بعد تصادف ماشینی در نیمه شبست که پلیس و اورژانس سر می رسند و پزشک زنی که به مصدوم رسیدگی میکند، شخصیت اصلی داستانی ست که فیلم حول او می چرخد. ریکه در کنار قایق بادبانی کوچکی در حال حمل وسایل به داخل آن است. او قصدکرده به تنهایی، به جزیره اسنشن در اقیانوس اطلس بین سواحل آفریقا و آمریکای جنوبی سفرکند. همان جزیرهی آتشفشانی که داروین و هوکر با کاشت انواع گیاهان در طبیعت بکر و وحشیاش، نمونه ی جالبی از یک اکوسیستم مصنوعی را در سال 1850 ایجادکردند و تا بیست سال بعد هرسال نمونه ی بیشتری به آن افزودند و نتایج جالبی را ازاین طرح بدست آوردند. این سفرطولانی را از مقدار زیاد مواد غذایی که ریکه در قایقش آنها را جای میدهد و از کتابی که تصاویر جزیره در آنست و نقشه های دریایی روشن می شود. مسیر سفردریایی آرام و گاه طوفانی طی میشود و جدیت و اعتماد به نفس ریکه در شرایط متفاوت نشان میدهد زنی خودساخته و قوی ست؛ او در بین راه به کشتی پناهجویانی بر میخورد که دچار مشکل شده وافراد زیادی برعرشه ی آن نیازمند کمک هستند. ریکه به گارد ساحلی وضعیت خطر و کمک را گزارش میدهد اما گارد ساحلی بجدیت ازاو میخواهد که مداخله نکند. قایقش کوچکست وتعداد سرنشینان کشتی زیاد و او منتظرمیماند تا کمک برسد. پسربچه ای از کشتی، شناکنان خودش را به قایق او میرساند درحالیکه پیراهن 7 رونالدو را به تن دارد، وضعیت سلامتی اش وخیم است.
در ادامه فیلم تلاش زنی را میبینیم که علی رغم بیتفاوتی کشتی هایی که به آنان پیام کمک را مخابره کرده و گاردساحلی ومقامات مسئول که پس از دو روز، خبری از آنان نیست، با تمام توان سعی در نجات آن پناهجویان آفریقایی دارد. اوج فیلم زمانیست که پسربچه که شاهدِ مردن خواهر و دوستانش در کشتی سوراخ شده است، شرایط را سخت تر و ریکه را از قایقش به دریا پرت میکند و لحظه ی انتخابِ اخلاقی وانسانی را با وضعیت بغرنجی برای بیننده رقم می زند که هر تصمیم و انتخابی می تواند چه هزینه هایی داشته باشد. ریکه به قایق برمی گردد و بازهم تلاش می کند تا گروه نجات را به منطقه بکشاند. فیلم الهه دریا، علاوه بر نقد جدی از قوانین سخت شرکت های دریایی حمل و نقل و مسافری در عدم کمک به چنین موارد و سکوت کشورهای پیشرفته که مقصد این پناهجویانند و اقدامی برای نجات وکمک به آنان نمی کنند؛ فیلمی خوش ساخت ست که تمام حرف ها و پیامهایش را با مدیوم تصویر و دوربین می زند. نه زیاده گویی دارد و نه بی جهت تصویر می سازد تا فیلم را پر کند. نه به تکلف و شعار می افتد و نه اهمیت سوژه را کم جلوه میدهد .ا گرچه در بخش اول فیلم تا پیش از برخورد به کشتی پناهجویان، روند کند، بی دیالوگ و سرد دارد اما به نظر می رسد کاملا در راستای فهم کاراکتر اصلی وموقعیت بعدی، ضروریست .کارگردانیِ خوب فیشر جفت وجورست وهر نشانه ای را با قصد به فیلم خود می آورد. میمون های ابتدای فیلم نشانی از نسل پیشن انسانهاییست که اگرچه تکامل یافته اند اما همچنان حیوان باقی ماندهاند و بجای کمک به همنوعانشان، به منافع شخصی توجه دارند،فاجعهی مرگ ومیر انسانی که هرروزه به دلایل مختلف رخ میدهد اما نه از حقوق بشر خبری ست و نه اقدامی صورت میگیرد.تصادف ابتدای فیلم نیز جلب توجه تماشاگرست به اینکه شخصیت زن داستان، پزشکیست که در شرایط بحرانی انسانها را نجات میدهد.او متخصص همین صحنه های هولناکیست که نجات انسانها بدون خط قرمز و بهر روش و راهی الویت است . شاید بهمین دلیل تا رسیدن به نتیجه درآن شرایط دشوار پافشاری میکند. فیلم الهه دریا که نامش را از استیکس الهه ی دریا در اساطیر یونان گرفته با بازی درخشان سوزان وولف و کارگرانی "ولفگانگ فیشر" از کشور آلمان یکی از فیلم های خوب جشنواره جهانی فیلم امسال ست .که دیدنش توصیه می شود.