پایگاه خبری تئاتر: یچاره در همان عنفوان جوانی در لالهزار تهران مغازهای باز کرد و نامش را عکاسخانه شهرزاد گذاشت؛ عکاسخانهای که خیلی زود پاتوق هنرمندان و نویسندگان معروف آن زمانی شد. بیچاره اول بهعنوان عکاس وارد تئاتر شد و میرفت از اجراهای مختلف تئاتر عکاسی میکرد و همانوقتها هم یکی دو نقش کوچک در تئاتر بازی کرد. او در یکی از گفتوگوهایش درباره چگونگی ورودش به این عرصه میگوید: «شاگردی کردم، جاروکشی کردم، کتک خوردم. عکاسی را بعد از دو سه سال کارگری در عکاسی «هالیوود» یاد گرفتم و بعد آمدم بالاتر از همان عکاسخانه که روبهروی سینما رکس، بغل سینما ایران بود یک اتاقی را اجاره کردم. تابلویش را زدم کارگاه عکاسی شهرزاد.» اصغر بیچاره در همین عکاسخانه با عبدالحسین سپنتا، از پیشگامان سینمای ایران و کارگردان «دختر لر»، نخستین فیلم ناطق سینمای ایران آشنایی به هم رساند و بعدها نحوه این دیدار را اینطور روایت کرد: «آن روزگار من عکسهای فیلمهای خارجی را کپی و تکثیر میکردم و تنها کسی بودم که زیر عکسها توضیح و اسم هنرپیشهها را میآوردم.
یک روز داشتم کار میکردم که عبدالحسین سپنتا داخل شد و گفت با آقای بیچاره کار دارم. صاحب سینما ایران او را فرستاده بود پیش من تا عکسهای فیلمش را کپی کنم. کمی بعدتر از او خواستم که از (مهرانگیز سامینژاد) بازیگر فیلم عکس بگیرم و او هم قبول کرد و اینطور وارد سینما شدم.» در کارنامه کاری اصغر بیچاره دوبله فیلم، تهیهکنندگی، بازیگری، مدیریت تولید و فیلمسازی مستند هم دیده میشود. در حوزه دوبله؛ او با مرتضی حنانه دوست بود و وقتی حنانه، دوبله چند فیلم ایرانی را با همکاری حسین سرشار، فهیمه راستکار، بهجت صدر و فروغ فرخزاد در ایتالیا شروع کرد، بیچاره هم به این تیم پیوست و از جمله آن فیلمها دوبله فیلم «ژنرال دلاروره» ساخته ویتوریو دسیکا است. بیچاره سال ۱۳۵۹ فیلم مستندی به نام «سَنَد زنده» ساخت که روایتی تصویری از تاریخ سیاسی معاصر ایران از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ تا انقلاب اسلامی است. خودش درباره انگیزه ساخت این فیلم میگوید: «پدر من میرزا باقر بیچاره گنابادی از رضاشاه زخم خورده بود و جزء آن 53 نفری بود که میخواستند او را بکشند. همین انگیزه من برای ساخت فیلم بود.» اصغر بیچاره، همچنین صاحب یکی از بزرگترین آرشیوهای شخصی عکس تاریخ سینمای ایران بود و البته مجموعهای از دوربینها و تجهیزات قدیمی و تاریخی سینما و عکاسی ایران را هم جمع کرده بود که بنا به ادعای خودش از جمله این دوربینها، دوربینهای روسیخان، میرزا ابراهیم عکاسباشی، میرزا ابراهیم صحاف باشی و ماشاءالله خان، از عکاسان دوره قاجار است. بیچاره در پاسخ به این پرسش که چرا این گنجینه را به موزهها و آرشیوهای دولتی واگذار نکرده میگفت: «رئیس موزهها مرتب عوض میشوند و یکی میآید میگوید این دوربین روسی خان است که جاسوس بود. فلان عکسها هم عکس بازیگران و خوانندههای پیش از انقلاب است و...» بدون شک نام اصغر بیچاره با تاریخ عکاسی و سینما در ایران گره خورده و او بخشی از حافظه تصویری سینمای ایران بود. یادش گرامی باد.