پایگاه خبری تئاتر: ترجمه نمایشنامه و اجرای آن دو راه آشنایی مخاطب ایرانی با آثاری از سراسر جهان است. برای شناخت یک نمایشنامهنویس یک یا دو نمایشنامه نمیتواند شناختی جامع ایجاد کند. برای همین اجراها و ترجمههایِ بیشتر مساوی با آشنایی بیشتر با کارنامه نویسنده است. اما گاهی موجی از اجراها یک اتفاق یا طرحی صرفاً برای آشنایی با یک نمایشنامهنویس نیست؛ دستِکم در ایران با مُدهای فرهنگی مواجه هستیم. در یک دوره آثاری از اریک امانوئل اشمیت به سرعت ترجمه میشد و میشود و گاهی دیده میشد که چند اجرا از آثار او با فواصل زمانی کم بر روی صحنه اجرا میشدند. این جریان و اتفاق، برای آثار ماتئی ویسنییک، نیل سایمون، مارتین مکدونا و بسیاری از نویسندگان دیگر نیز رخ داده است. بهتازگی با موج تازهای از ترجمه و اجرای همزمانِ آثار فلوریان زلر مواجه هستیم. این جریان ضمن معرفی این نویسنده دارد زمینه را برای ایجاد یک مُد فرهنگی جدید ایجاد میکند. به نظر میرسد آثار این نویسندگان دارای شاخصههایی شبیه به هم نیز هستند. این نمایشنامهها اغلب سعی میکنند پوسته ظاهری روابط را بشکافند و انسانی از طبقات متوسط را نمایش بدهند که در عمق روابطش آلوده به دروغ، خیانت، ریاکاری و رذالتهای اخلاقی دیگری است. برای اینکه این واشکافی زننده نباشد اغلب با چاشنی طنز یا روانشناسانه همراه است. پس مُدهای فرهنگی به دنبال جلبِ نظر مخاطب هست. عمر کوتاه این جریانها نشاندهنده سطحی، مقطعی و بیمبنا بودن آنها است. به نظر میرسد طیفی از مخاطب که از سطوح مختلف هستند و دغدغههای مشترکی دارند شناسایی یا حتی ساخته شدهاند که این خوراک فرهنگی به آنها عرضه شود. اما قضاوت نهایی بر روی این آثار کاری است که در طی زمان بهتر رخ میدهد؛ ضمن اینکه منتقدان میتوانند با تحلیل این نمایشنامهها ارزشها یا کاستیهای احتمالی آن را برای مخاطبانِ تئاتردوست آشکار کنند. با این ورودی دو نمایشنامه آن سوی آینه (2016) و دروغ (2015) اثر فلوریان زلر بررسی شده است. فلوریان زلر (1979) رماننویس و نمایشنامهنویس فرانسوی است. به نظر میرسد میتوان نمایشنامههای او را در چندگانههایی که ادامه هم هستند تقسیمبندی کرد. نمایشنامه "پدر" و بعدتر نمایشنامه "مادر"؛ نمایشنامه "حقیقت"، "دروغ" و بعدتر "آن سوی آینه". دو نمایشنامه "دروغ" و "آن سوی آینه" داستان زوجهایی است که درگیر دروغ، روابط ریاکارانه یا حتی خیانت هستند اما در هر نمایشنامه، نویسنده سعی کرده به اشکال مختلفی درونیات و نیمههای پنهان شخصیتها را نشان بدهد. نمایشنامه "آن سوی آینه" داستان دو زوج به اسمهای دنیل، ایزابل، پاتریک و اِما است. پاتریک همسرش را که دوست نزدیک ایزابل و دنیل بوده ترک کرده است تا با اِما ازدواج کند. برای همین ایزابل مردد است که مهمانیِ شام با پاتریک را ترتیب بدهد. مهمانی شام برگزار میشود. وضعیت تناقضآمیز، امیال و درونیات این زوج از خلالِ گفتوگوهایی درونی بیان میشود که خودشان با خودشان میگویند. این گفتوگوها برای اینکه از دیالوگها متمایز شود به صورت تیرهتر در متن آمده و احتمالاً در اجرا برای این دیالوگهای درونی کارگردان تدابیر متفاوتی میتواند در پیش بگیرد. طنزی که در متن ایجاد میشود حاصل همین تناقضات درونیِ شخصیتها است. در نمایشنامه "دروغ" دو زوج دیگر با نامهای پل، آلیس، میشل و لورانس به مخاطب معرفی میشوند. پل و آلیس دوستانشان میشل و لورانس را به مهمانی شام دعوت کردهاند. آلیس به تازگی میشل را با زنی به جز لورانس در مرکز خرید دیده است و برای همین نسبت به مهمانی شام حس خوبی ندارد. آلیس آنقدر به واکاوی رابطه دروغآمیز میشل و لورانس میپردازد که این بحث به رابطه خودش با پل هم کشیده میشود. در نهایت همه چیز آنقدر پیچیده، سربسته و آمیخته به دروغ و پنهانکاری است که رابطههای این دو زوج به کلی زیر سؤال میرود. مشخص نیست آیا روابطشان آمیخته به دروغ و خیانت بوده است یا خیر. نمایش با مهمانی شام تمام میشود اما این بار با این فرق برگزار میشود که مخاطب با بخشی از نیمههای تاریک و دروغهای شخصیتها آشنا شده است. در واقع یک پایان باز است که قرار نیست قضاوتی در آن باشد. با همین مقایسه مشخص میشود نویسنده درونمایهها، شخصیتها، دغدغهها، حتی فضا و پیرنگی یکسان را انتخاب کرده است و با تکنیکهای متفاوتی به سراغ آنها رفته است. شخصیتها پایگاههای اجتماعی، اقتصادی، فکری و فرهنگی نزدیک به هم دارند. دنیل در نمایشنامه "آن سوی آینه" و پل در نمایشنامه "دروغ" ناشر آثار ادبی هستند. شخصیتها دو نمایشنامه از طبقه متوسط و رو به رفاهی هستند که به دنبال تنوع و تفریحاتی در زندگیاشان هستند و برای همین به تنوع در روابط روی آوردهاند یا در وسوسه روی آوردن به چنین روابطی هستند. همهاشان دوست دارند ظواهر زندگیاشان را پز و نمایش بدهند. برای همین زندگی آمیخته به دروغ و ریاکاری دارند اما چون از سطح نسبتاً متوسط فکریاند به دنبال توجیهاتی درونی برای مبرا کردن خودشان هستند. تا اینجا به نظر میآید نویسنده کاری غیرخلاقانه و در حد تکرار خودش انجام داده است. حتی به خودش زحمت نداده است که مکان نمایش و موقعیت نمایشی را که یک مهمانی شام است تغییر بدهد. اما کار خلاقانه نمایشنامهنویس تغییرات جزیی در شخصیتپردازی و البته مهمتر از آن تکنیک نوشتن است. مهمترین تکنیکی که در نمایشنامه "آن سوی آینه" به کار برده است همان دیالوگهای درونی شخصیتها است. اما در نمایشنامه "دروغ" مخاطب دیگر از درون شخصیتها به واسطه این دیالوگها خبر ندارد و نمایشنامه با ابهامی نمایشی و یک پایان باز ارائه میشود. در هر دو نمایشنامه با انسانی شهری مواجه هستیم که به واسطه درگیر شدن در ساختارهای اجتماعی و تن دادن به لحظات آنی و لذاتش از مبانی اخلاقی و حقیقت وجودی خودش دور میشود و برای بیشتر لذت بردن و ظاهرسازی به توجیه روی میآورد. اینکه شخصیتها از طبقات بالای فرهنگی هستند اما با رذالتهای اخلاقی درگیرند نوعی تناقض ایجاد میکند که باعث میشود مخاطب خود را در جایگاهی بالاتر از این شخصیتها حس کند و این حالت باعث ایجاد کمدی در نمایش میشود. از طرفی همین ویژگی باعث تراژیک شدن ماجرا میشود؛ چون ثابت میشود آنچه ما آن را تمدن میخوانیم چیزی شکننده است و شخصیتهایی در جایگاه فرهنگی متوسط یا رو به بالا نیز از درون مبتذل هستند. حتی در نمایشنامه "دروغ" شخصیت آلیس که در ظاهر با دروغهای کوچک مشکل دارد و به رابطه میشل با زنی دیگر انتقاد میکند، مشخص میشود بیش از بقیه پنهانکار بوده و در عمق بیشتر آلوده خیانت است، تا جایی که گویی برای این به رابطه میشل حساس شده بوده که خودش هم با او در ارتباط بوده است. اگر بخواهیم واکاوی روابط خیانتآمیز را در این دو نمایشنامه با نمایشنامه "خیانت" اثر هارولد پینتر مقایسه کنیم، این آثار سبکتر و قابلفهمتر به نظر میرسند. هارولد پینتر به مسائل نگاهی فلسفی و عمیق دارد، شخصیتها پیچیده هستند و دیالوگها بیشتر از آنکه شخصیتها را نمایان کند، مقاصدشان را پنهان میکند. ساختار زمانی نمایشنامه هم درک و خوانش اثرش را سختتر میکند. اما فلوریان زلر گرچه موقعیتهای نمایشی و طنز را ساده، واقعی و خلاقانه میسازد اما با شخصیتها در سطح رفتار میکند. ساختار نمایشی ساده است. البته هیچکدام از این موارد دلیل بر ضعف نمایشی نیست بلکه فقط دلیل بر این است که اینگونه آثار میتوانند مخاطبان بیشتری داشته باشند و تبدیل به مُدی فرهنگی شوند. زلر، فلوریان (1397)، دروغ، ترجمه محمود گودرزی، چاپ نخست، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. زلر، فلوریان (1397)، آن سوی آینه ، ترجمهی تینوش نظمجو، چاپ سوم، تهران: نشر نی.