پایگاه خبری تئاتر: اگر حدود 30 سال گذشته دغدغه زن و شوهری در بهدنیاآوردن فرزندشان با مسئله معاش و دغدغه اقتصادی در «یکبار برای همیشه»، ساخته سیروس الوند گره خورده بود، امروز هم شاهد هستیم این دغدغه در زن و شوهرهای دیگری، از جمله با بازی هدایت هاشمی و الهام کُردا ادامه یافته است. مطابق معمول اصرار مرد خانواده و شوهر زن برای سقطشدن فرزند و متعاقبا مقاومت مادر و زن خانواده برای نگاهداشتن فرزند و سقطنشدن آن موتور محرک درام فیلم را تشکیل میدهد. بهاینترتیب، مرد خانواده با استناد به شرایط اقتصادی خانواده و نبود امکانات لازم چندینبار در طول فیلم زن را تا آستانه ازبینبردن جنین به درمانگاههای مختلف میبرد، درحالیکه زن با استناد به مهر مادری و احساسات رقیقتر مادرانه خواستار نگهداری جنین برای بهدنیاآوردن فرزند است. همزمان فرزند دیگر خانواده که کودکی 10، 12 ساله به نظر میرسد، تحتتأثیر صحبتهای پدر در بازگویی خاطرات آشناییشان با همسرش، دچار احساس عشق نوجوانانه به دختر همسنوسال فامیلشان شده است، درحالیکه نشان داده میشود پدر و مادر این نوجوان عاشقپیشه وقت و حوصله کافی برای تربیت همین فرزندشان را هم در اختیار ندارند، چه برسد به فرزند دیگری که قرار است در این شرایط بحرانی اقتصاد و فرهنگ پا به دنیای بیرحم زندگی روی کره خاکی بگذارد. آنطور که از ابتدا مشاهده میکنیم، زن خانواده درگیر تمرینات اجرای یک نمایش همراه با سایر بازیگران و کارگردان این تئاتر است. کارگردان تئاتر با بازی خانم بهناز جعفری، یادآور نقش این بازیگر در «خانهای روی آب»، ساخته بهمن فرمانآرا و نقش این بازیگر در قالب زن جوانی بود که برای سقط جنین به پزشک مراجعه کرده و با وضعیت دردمندانه و اشکانگیز خواهان سقط جنین فرزند ناخواستهاش بود. به هرشکل بازیگری این مادر ناخواسته (الهام کردا) در نمایش بهاضافه دغدغههای فرهنگی و هنری شوهرش (هدایت هاشمی) به تدریج ما را متوجه انگیزهها و جایگاه «طبقهمتوسطی» این زن و شوهر و شخصیتهای اطرافشان میکند. از آنجا که «طبقه متوسط» در اغلب جوامع دغدغه فرهنگ و هنر و بسیاری دیگر از مطالبات اجتماعی و سیاسی را به دوش میکشد، بهدنیاآوردن فرزند این خانواده به شکل نمونهوار با دغدغههای یادشده پیوند معنیداری پیدا میکند. بهوجودآمدن تنگناهای اقتصادی و فرهنگی برای افراد این طبقه مهم اجتماعی، بهخصوص در سالیان اخیر، گذشته از سایر دغدغههای زیستی و اجتماعی در فیلم «بهدنیاآمدن» مسئله بهدنیاآوردن فرزند و از اساس معنای «بودن یا نبودن» در جهان فعلی را به ذهن متبادر میکند، به صورتی که اگر در سایر فیلمها شاهد بهتصویرکشیدهشدن دغدغههای انسانی، اخلاقی و فرهنگی شخصیتهای طبقهمتوسطی بودهایم، در فیلم محسن عبدالوهاب به طور زیرپوستی و غیرمستقیم تا انتها با مفهوم وجود یا نبود این طبقه هم مواجه هستیم. زن و شوهر فیلم، آنطور که از گفتوگوهایشان نیز برمیآید، گذشته از دغدغههای زیستی و اقتصادی قابل مشاهده در سایر فیلمها در پیوند با مسئله «فرزنددارشدن»، افقهای پرسشبرانگیز دیگری را نیز مطرح میکنند. این گفتوگوها را همچنان میتوان در حکم طرح پرسش فیلم در کنار مطرحشدن سایر معضلات نیز در نظر گرفت که به نظر میرسد ذهن و اندیشه مخاطب فیلم را میتواند مورد هدف قرار دهد. به این معنی، همزمان با پیگیری ماجرای فیلم از سوی مخاطب مبنیبر امکان و انگیزه هرکدام از این شخصیتها برای نگاهداشتن یا ازمیانبردن جنین، در انتها با مسئله اصلی فیلم در یک نگاه کلی نیز پیوند برقرار میکند؛ اینکه در یک نگاه عام، طبق گفته مرد خانواده، ظرفیت کره زمین برای زندگی چهار میلیارد انسان مناسب بوده، درحالیکه امروزه با جمعیت بالاتر از هفتمیلیاردی در این سیاره مواجه هستیم. گذشته از این دغدغه «اگزیستانسیالیستی» که در لایههای فیلم به چشم میخورد، مسائل بسیار غامض اقتصادی و اجتماعی دیگر در پیوند با زیست اجتماعی و انسانی این خانواده نیز مطرح میشود. همزمان شاهد هستیم، مرد خانواده برای بهبود معاش و گرفتن طلب مالیاش چندینبار به کافیشاپ یکی از دوستانش مراجعه میکند. از این لحاظ، اندیشه و جهانبینی مرد جوان کافیشاپدار در تقابل و قیاس با اندیشه مرد خانواده، یادآور نگاه سهلگیرانه نسبت به مسائل و مشکلات زندگی است که در انتها هم برای بازپرداخت بدهیاش کافیشاپ را به فروش میرساند. در قیاس با حسابگری و دغدغه «معاشاندیشانه» و سختکوشانه شخصیت اصلی، شاهد رفتار آساناندیش این شخصیت در فیلم هستیم. بهاینترتیب، فیلم همزمان با نمایش درگیریها و مشغلههای ذهنی شخصیتهای اصلی، بهخصوص مرد این خانواده که در پیوند با تأمین معاش و تصمیم برای بهدنیاآوردن فرزند است، رویکرد و جهانبینی دیگری را نیز مدنظر قرار میدهد. چنانکه از قول همین شخصیت خطاب به مرد خانواده شاهد بیان این بیت شعر هستیم: «گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع/ سخت میگیرد جهان بر مردمان سختکوش».