پایگاه خبری تئاتر: «وانیک» عنوان نمایشنامهای از واسلاو هاول نمایشنامهنویس و نخستوزیر فقید اهل چک است که به کارگردانی بهار محمودزاده در تماشاخانه سپند روی صحنه رفته است. متن اصلی این نمایشنامه شامل سه اپیزود است که شخصیت واحد هر سه اپیزود نویسندهای مغموم به نام «وانیک» است، اما در اجرای اخیر، تنها دو اپیزود از نمایشنامه را میبینیم که با طنزی تلخ به مسائل مهمی در زمینههای سیاسی، اجتماعی و خانوادگی میپردازد و البته محوریت تمامی این مباحث خود وانیک است. تماشای اجرای اخیر نمایشنامه «وانیک» در وهله اول مخاطب را با پرسشی اساسی مواجه میکند که دغدغه اصلی نویسنده آن چه بوده است؟ درواقع در طرح انگیزهها، تصمیمات و کنشهای شخصیتها او بیشتر کدام بُعد از زندگی آنها را مدنظر داشته است؟ بُعد اجتماعی؟ بُعد فردی؟ کنش شخص با خویشتن؟ با جامعه؟ ... نوعی سردرگمی در سراسر متن و خصوصا عدم کنشمندی شخصیتها وجود دارد که مخاطب را نیز دچار میکند. تماشاگر خصوصا در اپیزود اول خود را با دو شخصیت بهشدت منفعل روبهرو میبیند که با نوعی استیصال نامطبوع دستوپنجه نرم میکنند و جز چند شوخی نهچندان بامزه کلامی، هیچ عنصر محرکی در زیرلایههای متن دیده نمیشود تا مخاطب دستکم با اتکا بر آنها بتواند خود را با کار همراه کند.
در پیرنگ اصلی داستان موقعیتهای جالبتوجهی به چشم میخورند که هیچیک پرورش نمییابند و به قصه تبدیل نمیشوند. این انفعال، در پرده دوم تا حدودی مرتفع میشود. با ورود زوج جدید به نمایش و خصوصا بازی خوب بهاره رهنما، نمایش سمتوسوی مشخصی پیدا میکند و عناصر یک درام خانوادگی با رگههایی از طنز خود را نشان میدهند. وانیکِ سرخورده و آشفته از اوضاع زندگی اجتماعی و نابسامانیهای سیاسی با مشکلات جنسی و عاطفی نیز دستبهگریبان است و دوستانش که زوجی خوشبخت و بورژوا هستند در تلاشند تا در رفع این مشکل به او یاری رسانند.
با اینکه این بخش از نمایش بدنهای قوامیافتهتر دارد و درام آن در چارچوبی مشخص و قابلقبول شکل میگیرد، اما همچنان همان بیهدفی و غیردغدغهمندی پرده اول در پس پرده هست و باز هم این سؤال را برای مخاطب ایجاد میکند که اساسا چرا باید برشهای نهچندان مهم و کارآمدی را از زندگی آدمی به تماشا بنشینیم که نویسندهای موفق نشده حتی شناسنامهای کلی و جامع را درباره او در اختیارمان قرار بدهد. ما زندگی وانیکی را میبینیم که نه میشناسیمش و نه نویسنده تلاشی برای شناساندن او به ما میکند و نمایش بزرگترین ضربه را دقیقا از همین حفرههای شخصیتپردازی میخورد. از طرفی به نظر میرسد متن زوایای دید پنهانی دارد که احتمالا کارگردان در اجرای اخیر نتوانسته آنها را به شکلی که باید به تبلور درآورد و همین نقصان، کار را دچار ابهام کرده است. ضمن آنکه وقتی یک بخش از یک اثر سهاپیزودی حذف میشود قطعا لطماتی به بدنه کلی اثر وارد میشود.
نمایشی که قرار بوده پیام خود را در قالب یک تریلوژی به مخاطب منتقل کند، حالا تنها دو اپیزود دارد و بیشک چنین انتخابی تبعاتی را برای نمایشبه بار آورده است. علی اوجی، بازیگر یکی از نقشهای اصلی این نمایش، در کنار تمامی حواشی ایجادشده انتخاب درستی است. اوجی نقش را از خود عبور داده و آن را در باور تماشاگر مینشاند. جدا از دیالوگها و خردهرفتارهای بامزه آقای رئیس، بازی بازیگر نیز کمک بسزایی به شکلگیری آن کرده و از طرفی طنز تلخی را در قالب فضایی رئالیستی به بار مینشاند. این ویژگی در بازی بهاره رهنما نیز دیده میشود و باید اذعان کنم یکی از نقاط قوت این نمایش بازیهای آن است؛ بازیهایی که با هم و با جنس و بافت کلی کار هماهنگند. با وجود آنکه «وانیک» یکی از پرطرفدارترین و پراجراترین نمایشنامههای روز دنیاست، برخی اشکالات در نحوه اجرا و شاید اهمال در پرداختن به زیرلایههای متن و کشف ابعاد مهم و پنهانمانده آن اجرای جدید آن را به اجرائی بسیار معمولی بدل کرده که قطعا جای کار بیشتری داشت؛ اجرائی که کار را در اندازه یک نمایش سرگرمکننده نگه میدارد.