سعيد اسدي ساختار مديريتي تئاتر شهر را يك سال پس از دريافت حكمش تغيير مي‌دهد و براي آن يك آيين‌نامه داخلي مدون مي‌كند. آيين‌نامه توسط رسانه‌ها منتشر مي‌شود و البته مورد انتقادهايي قرار مي‌گيرد. انتقادهايي كه سعيد اسدي چندان نمي‌پذيرد و پيش‌تر نيز در نشست خبري خود آن را نوعي نقشه راه براي رسيدن به استقلال مالي تئاتر شهر برمي‌شمرد؛ نقطه‌اي كه مي‌توان گفت محل آشوب‌هاي فيزيكي و محتوايي تئاتر شهر است.

پایگاه خبری تئاتر: تئاتر شهر در مديريتش، دهه هشتاد عجيبي را سپري مي‌كند. پول فراوان اواسط دهه هشتاد شرايط را به نحوي پيش مي‌برد كه ديگر جذب مخاطب اهميتي ندارد و سالن اصلي تئاتر شهر پر مي‌شود از آثار بي‌مخاطب گرانقيمت. همه‌چيز براي آثار سفارشي مهيا بود؛ آثاري كه نه عمقي داشتند و نه بزك درست‌حسابي. همه‌چيز از تفكر مديران وقتي ناشي مي‌شد كه تنها با پول مي‌توانستند كاري از پيش برند و از قضا اين روزها، در دنياي غيرمديريتي‌شان هم پرخرج ظاهر مي‌شوند.

اين رويه، در كنار بازسازي دردناك تئاتر شهر در دوره مديريت حسين پارسايي در اداره كل هنرهاي نمايشي، شرايط را به نحوي پيش مي‌برد تا تئاتر شهر به يك آماس بر بدنه تئاتر كشور بدل شود. در دهه نود، وضعيت اقتصادي دولت افت مي‌كند و تئاتر شهر بدل به يك مشكل مي‌شود. مشكلي كه گويا نمي‌توان آن را حل كرد. مشكلي كه مجازي به مشكلات تئاتر ايران تبديل مي‌شود.

مشكل تئاتر شهر از دو بخش تشكيل شده است: بخش نخست فيزيكي است و مرتبط با سازه آن. حواشي حريم تئاتر شهر و تبديل شدن اطراف آن به محلي فاقد تناسب با مقوله تئاتر در كنار مشكلات عمراني آن، در دهه نود به يكي از موضوعات جذاب براي خبرنگاران تئاتر بدل شده است. با كنكاشي در فضاي رسانه‌اي مي‌تواند دريافت با اوج‌گيري ساخت‌وساز مسجد وليعصر(عج) در ضلع جنوبي تئاتر شهر، تمركز خبرنگاران بر موضوع بناي تئاتر شهر شدت مي‌گيرد.

اما وجه دوم مشكل تئاتر شهر محتوايي بود. مشكلي كه پس از رفتن حسين پاكدل از تئاتر شهر به يكي از اعتراضات هنرمندان بدل مي‌شود. آنان از افت كيفي نمايش‌ها مي‌گويند و اين در حالي است كه خود آنان توليدكننده آثار نمايشي هستند. كافي است در مصاحبه‌هاي يك دهه هنرمندان غور كنيد تا در گرداگرد كليدواژه تئاتر شهر، مدام از بد بودن نمايش‌ها بخوانيد؛ گويي يك نيرويي خارج از حيطه جامعه تئاتري در حال توليد آثار بي‌كيفيت است.

از همين منظر مدام گفته مي‌شود اين افت كيفي به مديريت تئاتر شهر بازمي‌گردد. اتفاقي كه اين روزها براي سعيد اسدي نيز رخ داده است و او متهم به انتخاب آثاري مي‌شود كه نه توانايي جذب مخاطب دارد و نه توانايي راضي كردن منتقدان. وضعيت براي سعيد اسدي زماني بغرنج‌تر مي‌شود كه او برخلاف مديران پيشين چهره‌اي ايده‌آليستي دارد. او كسي است كه به سبب حضورش در مولوي و دو دوره دبيري جشنواره تئاتر فجر، تصوري از انتخاب و گزينش‌هاي ايده‌آليستي است. كافي است به سخنراني‌هاي اين استاد دانشگاه توجه كنيد تا دريابيد جهان فكري او به چه ميزان از استانداردهاي كاذب اين روزهاي تئاتر ايران فراتر است. او خواهان نوعي كمال است كه جذاب اما ناشدني به نظر مي‌آيد. مديران سابق تئاتر شهر براي فرار از اين ايده‌آل رويه‌‌هاي متفاوتي را دنبال كرده بودند. اتابك نادري فرصت را به چهره‌هاي ناشناخته مي‌دهد، پريسا مقتدي با تشكيل شوراي هنري مسووليت انتخاب آثار را از گرده خود برمي‌دارد و پيمان شريعتي با رويكردي واقع‌گرايانه روي ذائقه هنري خود حساب باز مي‌كند. نتيجه كار نوعي بلبشوي فرهنگي است. اينكه نمي‌دانيم سياست اجرايي در تئاتر شهر به چه نحوي است و براي رسيدن به يك اجرا بايد با چه ديدگاهي پيش رفت.

سعيد اسدي رويه‌اي متفاوت در پيش مي‌گيرد. او ساختار مديريتي تئاتر شهر را يك سال پس از دريافت حكمش تغيير مي‌دهد و براي آن يك آيين‌نامه داخلي مدون مي‌كند. آيين‌نامه توسط رسانه‌ها منتشر مي‌شود و البته مورد انتقادهايي قرار مي‌گيرد. انتقادهايي كه سعيد اسدي چندان نمي‌پذيرد و پيش‌تر نيز در نشست خبري خود آن را نوعي نقشه راه براي رسيدن به استقلال مالي تئاتر شهر برمي‌شمرد؛ نقطه‌اي كه مي‌توان گفت محل آشوب‌هاي فيزيكي و محتوايي تئاتر شهر است.

از زمان ابلاغ رسمي واگذاري مسائل مالي در وزارت ارشاد به نهادهاي نيمه‌خصوصي، مشكلات تئاتر شهر نيز بيشتر مي‌شود. مسير مالي تئاتر شهر برخلاف گذشته با يك مانع روبرو مي‌شود. دو موسسه توسعه هنرهاي معاصر و انجمن هنرهاي نمايشي، در شكل خصولتي، مسوول تزريق مالي تئاتر شهر مي‌شوند. تئاتر شهر به هيچ‌عنوان نمي‌تواند مانند سالن‌هاي مشهور تئاتري تهيه‌كننده اثري باشد و براي حقوق كاركنانش بودجه اختصاصي ندارد؛ به عبارتي، مديريت تئاتر شهر بر هر چيزي تسلط دارد، به جز مسائل مالي. پس سعيد اسدي نمي‌تواند خود را در ايده‌آليستي‌ترين اشكال مديريتي تصور كند. بدون اقتصاد سايه ايده‌آل را هم نمي‌توان ديد. پس او در نشست خبري از رسيدن به يك كانال مالي مستقل مي‌گويد.

رسيدن به كانال مالي مستقل يعني تغيير رويه از ايده‌آليسم به رئاليسم. به عبارتي رسيدن به دركي مبني از قوانين جاري كشور و اصلاح امور. در شكل كنوني به نظر مي‌رسد تنها راه‌حل براي سعيد اسدي تبديل كردن تئاتر شهر به يك بنياد مستقل از بدنه دولت است. جايي همانند بنياد رودكي كه با داشتن بناي فرهنگي باارزشي، از دولت رديف ‌بودجه مناسبي دريافت مي‌كند و در پرداخت و دريافت‌هاي مالي‌اش استقلال ويژه‌اي دارد. به نظر مي‌رسد سعيد اسدي با تدوين رويه تئاتر شهر گامي در حوزه رئاليستي مديريت برداشته است. بايد ديد او به چه ميزان مي‌تواند مديران بالادستي – در حد رييس‌جمهور و رييس مجلس- را مجاب كند كه تئاتر شهر بايد به يك نهاد مستقل هنري بدل شود كه در توليد آثارش مستقل عمل كند و با نامه فلان نماينده مجلس غيرفرهنگي، زمان يك هنرمند به ديگري سپرده نشود.