مهران رنجبر در نمایش «مارلون براندو» این سوال اساسی را مطرح کرده است که ما چقدر مارلون براندو واقعی را می شناسیم؟ وقتی از مارلون براندو حرف می زنیم از چه کسی حرف می زنیم؟ نحوه روبرو شدن ما با زندگی و زمانه مارلون از چه نظرگاهی رقم می خورد؟ مخاطب در قبال چهره ها و رخدادها چه میزان دایره آزادی برای قضاوت و تحلیل دارد؟ چه میزان دست و پا بسته باید با این موقعیت روبرو شود؟ و …

پایگاه خبری تئاتر: این یک تضاد توهم آلود است که سبک زندگی خصوصی ،لایه های درونی و هرآنچه زندگی چند وجهی شخصیتهای بزرگ که اسم و رسمی به هم زده اند را با تصویری که از آنها در رسانه ها و اخبار دریافت کرده ایم، مقایسه می کنیم و بعضا دچار سرخوردگی می شویم.

گو اینکه ناخودآگاه بر این باور نه چندان مستحکم هستیم که تصویر ما از آنها تصویری قابل تسری به تمام جوانب شخصیتی آنها است. در این مسیر حتی پافشاری داریم چرا که دوست داریم اینطور باشد. هر برداشت دیگری غیر از این برداشت های جذاب و همراهی برانگیز را پس می زنیم چرا که نمی خواهیم تصویری که از این شخصیت های در ذهن داریم دستخوش تغییر شود.

که تغییر این تصویر یعنی تغییر تصویر ذهنی ما و در ادامه یعنی تغییر باورهای که سالهای در مورد یک فرد یا موقعیت داشته ایم. طبیعی است که این تغییر ناخودآگاه برای ما دلهره آور باشد و نسبت به آن مقاوت ذهنی را تجربه کنیم. چهره های بزرگ سینمایی بیشترین سهم این جنس محبوبیت را به خودشان اختصاص داده اند و البته که مارلون براندو یه عنوان یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینما نماد قابل ارجاعی از این جنس نگاه و آسیبهای اطراف آن است.

مهران رنجبر در نمایش «مارلون براندو» این سوال اساسی را مطرح کرده است که ما چقدر مارلون براندو واقعی را می شناسیم؟ وقتی از مارلون براندو حرف می زنیم از چه کسی حرف می زنیم؟ نحوه روبرو شدن ما با زندگی و زمانه مارلون از چه نظرگاهی رقم می خورد؟ مخاطب در قبال چهره ها و رخدادها چه میزان دایره آزادی برای قضاوت و تحلیل دارد؟ چه میزان دست و پا بسته باید با این موقعیت روبرو شود؟ و … رنجبر که متن نوشته شده توسط خودش را کارگردانی کرده سراغ مارلون براندو ای رفته که شاید کمتر دیده باشیمش.

او با دستمایه قرار دادن چند برهه مهم از زندگی مارلون که موجبات شکل گیری شخصیت و جهان فکری اش را رقم زده، از رنج ها و درگیری های ذهنی و روحی مارلون در آخرین دقایق حیاتش می گوید. حیاتی که برای مخاطب یک تعریف دارد و برای خود مارلون (به روایت رنجبر) ابعادی بس متکثر و متفاوت تر خواهد داشت. در واقع رنجبر به واسطه پرداختن به برداشت خودش به عنوان یک مخاطب نه چندان منفعل آثار و زندگی براندو از تصمیمات و سر و شکل زندگی و سرنوشت او از کودکی تا مرگ، سراغ نوشتن و اجرای این نمایشنامه و نمایش رفته است.

رنجبر تصویری ذهنی از مشغله های ذهنی مارلون که تلفیقی است از واقعیتها و رخدادهای مستند و برداشتهای تحلیلی و روانکاوانه شخص مولف، داشته و آن را دستمایه نقد و تحلیل خودش در مورد سبک زندگی مارلون براندو و البته جریان سینمایی هالیوود که از براندو یک مارلون ساخته قرار داده است. رنجبر سمت انتقادی نگاهش را به سوی جریان ستاره سازی و ستاره کشی در هالیوود نشانه گرفته و با زیر سوال بردن جریان تولد ستاره هایی مثل مارلون براندو، ماریا اشنایدر و مرلین مونرو و مرگ و نابودی همین ستاره های مثالی تلاش می کند تا ملزومات و تصمیمات بعضا نامنطبق بر میل باطنی ستاره ها برای زنده بودن و در جریان فیلمسازی جهانی باقی ماندن را به چالش می کشد.

فراتر از این همه رنجبر سراغ براندوی بازیگر می رود نه برای نقد جریان بازیگری و هنری او بلکه برای سراغ گرفتن از پس پشت آن براندوی بازیگری که می شناسیم. برای نویسنده این متن انسان، زندگی و اخلاق است که اهمیت دارد و نه کسوت و شهرت شخصیت اصلی اش. در واقع مراد تصویر کردن عریانی و خلوصی است که پس از کنار گذاشتن تمام نقاب ها و برچسب ها نمایان می شود. عریانی ای که در بدو تولد به نوعی و در بزنگاه مرگ به شکلی دیگر خودنمایی می کند.