پایگاه خبری تئاتر: در ابتدای این مراسم که به همت و تلاش کانون فیلم خانه سینما برگزار شد، همایون امامی، طراح و مجری برنامه، «تلاش برای جلوگیری از اشتباهات و لغزشهای احتمالی» را «یکی از عوامل موثر در تعویق برگزاری این یادمان» دانست و افزود: «زندهیاد منوچهر عسگرینسب در عرصههای متعدد و متفاوتی نظیر تهیهکنندگی، ساخت فیلم مستند، کارگردانی فیلم سینمایی و همچنین ساخت فیلمها و سریالهای تلویزیونی فعالیت داشت که حاصل پرکاری ایشان و محصول پیوند میان فرهنگ و سینما بود.»
وی سپس با اشاره به «آنسوی مه» به عنوان یکی از فیلمهای «نمونهای» سینمای پس از انقلاب گفت: «اگر سینمای ایران، مسیر طراحی شدهی «آنسوی مه» را ادامه داده بود سینمای امروز ما بدون تردید در جایگاهی بهتر و وزینتر از این که هست قرار داشت.»
امامی همچنین در بخش دیگری از صحبتهای خود، ضمن اشاره به «نگاه ناقدانه» به عنوان وجه مشخصهی مستندهای منوچهر عسگرینسب که در متن و بطن جنگ تحمیلی ساخته شدهاند گفت: «وقتی این فیلمها ساخته شدند، مخاطبان برای نخستینبار شاهد نگاه خاصی بودند که در مقابل فیلمهای تبلیغاتی و نزدیک به نگاه رسمی قرار داشت.»
این مستندساز سپس عسگرینسب را یکی از چهرههای شاخص در زمینهی مستندسازی عنوان کرد و گفت: «او فقط زمانی عمیقاً خوشحال میشد که سینما از رکود خارج میشد و تولید فیلم، جان تازهای میگرفت.»
هزار ماه زیستن...
بخش بعدی مراسم به صحبتهای سیدمحمد بهشتی، مدیرعامل وقت بنیاد سینمایی فارابی اختصاص داشت. بهشتی که در زمان فعالیت خود در بنیاد فارابی، فیلمنامهی فیلم «آنسوی مه» را نیز نوشته با اشاره به تاثیر چشمگیر منوچهر عسگرینسب به عنوان یکی از افراد موثر در بر پا کردن سینما در سالهای پس از انقلاب گفت: «یکی از مهمترین فعالیتهای او پذیرش انتصاب و مدیریت عامل خانه سینما در زمان و دورانی است که این نهاد صنفی، تازه تاسیس شده بود.»
وی سپس از این فیلمساز درگذشته به عنوان «بزرگ معنوی خانوادهی سینمای ایران در نخستین سالهای پس از انقلاب اسلامی» یاد کرد و ضمن اشاره به «صفای باطن» و «مهربانی» به عنوان خصایص ذاتی منوچهر عسگرینسب گفت: «او جزو معدود افرادی بود که خداوند، توفیق هزار ماه «زیستن» را به او عطا کرده بود. اما بررسی کارنامهی او نشان میدهد تعداد فیلمهای او تناسبی با این هزار ماه زیستن نداشته و این تعداد به هیچ عنوان برای مدت زمان زیست او کافی نیست.»
احساس بدهکاری
سخنران بعدی مراسم یادمان منوچهر عسگرینسب، منوچهر محمدی، دوست و همکار قدیمی او بود. وی گفت: «نخستین برخورد ما در سی و یکم شهریور 59 و در راهروی طبقهی سوم تلویزیون اتفاق افتاد. روزی که جنگ تحمیلی عراق آغاز شده بود و عسگرینسب با اصرار میخواست امکاناتی در اختیار او قرار داده شود تا بتواند به مناطق مرزی رفته و در آن شرایط فیلم مستند بسازد!»
وی با توصیف زندهیاد عسگرینسب بهعنوان «یکی از معدود افرادی که همواره نسبت به کشور خود احساس بدهکاری دارند» گفت: «او برخلاف بسیاری افراد هیچگاه حس طلبکاری نداشت و احساس میکرد در هر مناسبتی باید بدهی خود را به میهناش پرداخت کند.»
محمدی سپس با اشاره به «مناعت طبع» این فیلمساز که به گفتهی او «قابل غبطهخوردن بود» گفت: «مرحوم عسگرینسب هرگز احساس نیاز خود را در هیچ زمینهای مطرح نمیکرد. او تا روز آخر خود را بدهکار میدانست و ما امروز به همین دلیل خود را موظف دانستهایم که اینجا جمع شویم و قدر عسگرینسب و امثال او را بدانیم.»
یک انسان محترم
سخنران بعدی که برای صحبت دربارهی مرحوم عسگرینسب به پشت تریبون فراخوانده شد محمدحسین حقیقی بود. این فیلمساز عرصهی دفاع مقدس، زندهیاد عسگرینسب را «یک انسان بسیار محترم» توصیف کرد و افزود: «یکی از افتخارات من در زندگی، برعهده گرفتن تهیهکنندگی یکی از فیلمهای مستند ایشان در هنگامی بود که مسئول واحد جنگ تلویزیون بودم و قرار بود از عملیات طریقالقدس فیلم و عکس تهیه کنیم. مواد تصویری خاصی که در آن برهه برای ما خیلی اهمیت داشت.»
وی سپس با اشاره به تلاشهای این فیلمساز برای ساخت مستندی دربارهی سفر روحانی حج گفت: «خیلی اتفاقی متوجه شدم از چند شب قبل هیچ خبری از آقای عسگرینسب نیست. ظاهراً او در طول این مدت نقاط کورِ دوربینهای مدار بستهای که در مکه وجود داشت را شناسایی کرده بود و همین نکتهی بهظاهر ساده کمک کرد تا ما بتوانیم برای نخستینبار در سالهای پس از انقلاب، از داخل مسجدالحرام فیلم بگیریم و از تلویزیون پخش کنیم.»
آراسته، مؤدب و طناز
حسین ترابی، دیگر سخنران این مراسم یادمان بود. این فیلمنامهنویس که با نگارش فیلمنامه برای مجموعهی تلویزیونی «پاییز بلند» با زندهیاد عسگرینسب همکاری داشته، با اشاره به فعالیتهای آغازین این هنرمند در زمینهی هنر نمایش گفت: «او در نخستین سالهای پس از انقلاب، از تلویزیون به بنیاد سینمایی فارابی رفت و فیلمنامهی «آنسوی مه» که توسط سیدمحمد بهشتی نوشته شده بود را به فیلم تبدیل کرد تا به عنوان یک نمونهی قابل قبول مدیران در اختیار سایر فیلمسازان قرار گیرد.»
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «رفاقت ما تا سال گذشته ادامه داشت. او تقریباً همیشه به خانهی ما میآمد و برخلاف ظاهر آراسته و مؤدباش بسیار اهل طنز بود. همین نکته باعث شده بود خیلی وقتها در این زمینه با هم چالش داشته باشیم.»
طنز و کنایه، به جای گلایه
داریوش آشوری، تدوینگر تعدادی از کارهای زندهیاد عسگرینسب نیز سخنران بعدی این مراسم یادمان بود. آشوری گفت: «متاسفانه دوست و همکار خیلی خوبی را از دست دادم. ما اینقدر به هم نزدیک بودیم که شاید بتوان گفت من بیشتر از خانوادهاش با او بودم.»
وی سپس با اشاره به انتقادهایی که در زمان ساخت «آنسوی مه» از این فیلم شده بود، گفت: «از آنجا که همکار بودیم به او پیشنهاد دادم اجازه بدهد تا فیلمش را کوتاه کنم. آقای عسگرینسب از جسارت من خوشش آمد اما از آنجا که داود یوسفیان تدوین آن فیلم را انجام داده بود مجبور شد ابتدا از او اجازه بگیرد و در حقیقت میتوان گفت این، آغاز همکاری حرفهای ما بود.»
آشوری همچنین با یادآوری خاطرات تدوین برخی فیلمها که به گفتهی او اغلب با فعالیت دشوار و شبانهروزی به نتیجه میرسید گفت: «زندهیاد منوچهر عسگرینسب حوصلهی گلایه کردن نداشت و حرفهایش را با طنز و کنایه بیان میکرد. او یکی از موثرترین کسانی بود که در کنار دوستان قدیمیشان در بنیاد سینمایی فارابی، سینمای امروز ایران را پایهگذاری کرد. هنرمندی که به تقدیر اعتقاد داشت و هرگز از مرگ نمیترسید.»
مسافر قطار زندگی
در ادامهی برنامه، محمد زینعلیزاده، برادر زندهیاد عسگرینسب پشت تریبون قرار گرفت تا کارنامهی این فیلمساز را از زاویهای دیگر مورد بررسی قرار دهد. او با یادآوری خاطرات ارتباط خود و برادرش در دوران کودکی و نوجوانی گفت: «یکبار که برای ساخت فیلمی به شهر زادگاهمان، کرمان سفر کرده بود به من گفت: «اگر دلت میخواهد همراه ما سر صحنهی فیلمبرداری بیایی با پدر و مادر هماهنگ کن.» و من که بیصبرانه منتظر این پیشنهاد بودم گفتم: «هماهنگ کردهام.» اما او که متوجه نکتهای در حرفهای من شده بود گفت: «چون دروغ گفتی، همراه خودم نمیبرمت!» و این حرف و این آموزش او، در طول بیش از پنجاه سال گذشته همواره در خاطره و حافظهی من زنده بوده است.»
زینعلیزاده در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به «توداری» به عنوان «یکی دیگر از خصیصههای زندهیاد عسگرینسب» گفت: «او در طول سالهای زندگیاش هرگز از مسائل کاری خود صحبت نمیکرد؛ و به همین خاطر ما بهعنوان اعضای خانوادهاش، مثل برخی همکاران سینمایی دچار فقر اطلاعاتی دربارهی او هستیم.»
وی افزود: «منوچهر یک دفترچه درست کرده بود که اسم همهی دوستان و آشنایان را در آن نوشته بود و هرکس فوت میکرد روی آن خط میکشید. همیشه میگفت از آن دفترچه فقط سه چهار نفر باقی ماندهاند و همین نشان میدهد که قطار زندگی خودم هم در حال نزدیک شدن به آخرین ایستگاه است.»
از قلب خاطره، در عمق حافظه
صحبتهای خاطره و هاتف عسگرینسب، فرزندان زندهیاد منوچهر عسگرینسب، پایانبخش این مراسم یادمان بود. در این بخش، خاطره عسگرینسب با نگاهی به شعر معروف «ارغوان» (نوشتهی استاد هوشنگ ابتهاج) یک قطعهی ادبی خطاب به مادر خود قرائت کرد و هاتف عسگرینسب نیز با اشاره به صبوری و خودداری ذاتی پدرش گفت: «ایشان به رغم برخورداری از تلاش و پشتکار فراوان در دوران فیلمسازی، همواره توقع بیشتری از خود داشت و در صحبتهای خصوصی، هیچگاه خود را انسان موفقی نمیدانست.»
وی همچنین گفت: «پدرم واقعیتهای تلخ روزگار را نمیپسندید و این مساله خیلی وقتها ذهناش را به خود مشغول کرده بود.»
در پایان این مراسم یادمان که محمد علی نجفی، ناصر عنصری، منوچهر شاهسواری، ابراهیم مختاری و... هم حضور داشتند فیلم کوتاهی به نمایش درآمد که شامل گفتوگو با زندهیاد منوچهر عسگرینسب و نمایش بخشهایی از آثار این فیلمساز بود.