پایگاه خبری تئاتر: رضا آشفته و جواد روشن از اعضای کانون ملی منتقدان تئاتر ایران در نقد و بررسی نمایش ""ستاره شناس""نوشته دیدیه ون کولارت، با ترجمه و کارگردانی اصغر نوری، این اجرا را متناسب با روزگار ما دانستند اما با همه تلاشهای گروه برای اجرایی مطلوب همچنان بر حضور پررنگتر بازیگران برای تاثیرگذاری بیشتر تاکید ورزیدند.
رضا آشفته، نویسنده در ابتدای نشست مطرح کرد که هدف از برگزاری نشستهای نقد کانون ملی منتقدان تئاتر ایران پرداختن به نمایشهایی است که دغدغهمند و مسالهمند هستند و در قالبهای تئاتری میگنجند. نمایش "ستاره شناس"هم برای جامعه رو به مدرن ایرانی که نسبت به غرایزش هنوز با توجه به ریشهدار بودن سنتها و اخلاق مداری کم توجه است، میتواند پیشنهاد کارآمدی باشد که نمایشنامهنویسان و کارگردانان تئاتر ما از این الگوهای خارجی بهره لازم را برای بیان عمده مسائل جنسی جامعه به شکل درست و درمان نهایت استفاده را ببرند. چون در اینجا پرداختن به مسائل غریزی هم بیشتر با لودگی همراه شده و کمتر نگاه درست و درمانگری برای مواجهه با آن وجود دارد.
اصغر نوری مترجم نمایشنامه "ستاره شناس"در این خصوص گفت: "برای نمایشنامه دو تا معیار دارم. اول اینکه آن متن از هر لحاظ قابل اجرا باشد و هم از نظر امکانات بشود آن را اجرا کرد. متن همچنین یک پیشنهاد تازه برای علاقمندان به نمایشنامهنویسی داشته باشد. من متنی را انتخاب کنم که به درد جامعه ایران بخورد؛ حداقل تمهای اصلی از جامعه ما دور نباشد و فکر کردم نمایشنامه "ستاره شناس"مناسب جامعه امروز ایران است. در سال ۹۴ این نمایشنامه را ترجمه کردم و در انتشارات کوله پشتی آنرا چاپ کردم. اگر بخواهم با صداقت حرف بزنم وقتی فرصت اجرا در سالن سایه فراهم شد من میخواستم دو نمایشنامه خودم را کار کنم. ولی هر دو متن را شورای تئاتر شهر رد کردند بنا به دلایل خودشان. من هم از بین ترجمههایم نمایشنامه "ستاره شناس"را انتخاب کردم."
جواد روشن، منتقد گفت: "خوشبختانه در بروشور معرفی کوتاهی از نویسنده وجود دارد. دیدیه ون کولارت برای مخاطبان تئاتر در ایران کمتر شناخته شده است. پیشتر سه مجموعه داستانی به نامهای "پدر حضانتی"، "کششها"و "خانه نور"از وی در ایران منتشر شده ولی "ستاره شناس" اولین نمایشنامهای از کولارت است که در ایران ترجمه و اجرا میشود. هرچند کولارت در مجموع نمایشنامههای بسیار کمیدارد. ترجمه این اثر گامی دیگر برای آشنایی اهالی و مخاطبان تئاتر ایران با نویسندگان و ادبیات نمایشی معاصر است."
وی درخصوص نمایشنامه "ستاره شناس" گفت: به نظر من چیزی در اثر کم است. نمیدانم این به خود متن برمیگردد یا برداشت من اینگونه است. البته من فرصت نکردم نمایشنامه را بخوانم و مواجهه من با نمایشنامه از دریچه اجراست. ولی احساس میکنم اثر چیزی کم دارد.
این کارگردان در ادامه گفت: شاید حذف و تغییر در صحنه پایانی این تصور را برای من بوجود آورده باشد؟!
اصغر نوری، کارگردان "ستاره شناس" در پاسخ به روشن گفت: "به لحاظ ممیزی تغییر آن چنانی نداشتیم، چون من وقتی متنی را انتخاب میکنم به این قضیه هم توجه دارم. من خیلی متنهای خوب فرانسوی میخوانم اگر بخواهم ترجمه کنم که بعدش دچار سانسور شود و به آن مجوز هم ندهند، خب متن از بین میرود بنابراین ترجیح میدهم ترجمهاش نکنم. آنچه شما در نمایش دیدید در متن هم همان است و دستخوش تغییر نشد. خود فرانسویها میگویند این نویسنده "ستاره شناس" جزو نویسندگان نجیب و با حیایی است و وارد بعضی جزئیات نمیشود."
او با اشاره به تغییرات احتمالی در متن برای اجرای عمومیشان گفت: "متن تنها در پایانبندی تغییر کرد که بازیگر خانم سروناز نانکلی نقشی را بازی میکرد که یک روز مانده به بازبینی دچار سانحه میشود و با همان پای آسیب دیده سر بازبینی میآید ولی بعدش فکر کردیم که عملا اگر بخواهد با همان وضعیت بیاید هم به خودش، هم به ریتم اجرا آسیب میزند و فرصتی هم نبود بازیگر دیگری جایگزین کنم. حضور شخصیت چهارم اگر بود یک دلیل اصلی برای حضورش داشت. درامیکه دیدم در نمایش همان روانشناسانه هست و خیلی چیزها را بیان میکرد و برای اینکه مخاطب متوجه شود که ژروم (با بازی احمد ساعتچیان) همان نمایشنامهنویس است که در طراحی جدید آقای ساعتچیان این یکی بودن شخصیت ژروم و روانشناس را با بازی در سکوت ایفا میکند. بخش پایانی نمایش را خودم طراحی کردم. اجرایش حدوداً ده دقیقه است اما ما با حذف شخصیت ریتا نمایشمان از 70 دقیقه به یکساعت رسید. در مورد متن چیز دیگری که باید بگویم این است که صحنه اول را که با همان کاراکتر دو زن شروع میشود، کوتاه کردم. نمایشنامه اصلی اندکی بلندتر است؛ در آنجا این دو کاراکتر در مورد مسائل فرانسه در دهه ۱۹۸۰ حرف میزنند. وقتی چپها بعد از مدتها سر کار میآیند. این متن هم در سال ۱۹۸۳ نوشته شد زمانی که چپها برای تصاحب قدرت جنگیده بودن و وقتی سرکار میآیند راستیها میبینند این چپها عملا دارند کشور را به باد میدهند و مانند در لولایی نه میتوانند راست باشند نه میتوانند در گروه چپ قرار بگیرند. فرانسویها به این دوره غرغر میگویند. فقط غر میزنند. آدمهای چپی که از دولت چپ راضی نیستند و نمیتوانند به راست بودن هم اعتراف کنند. در اول نمایش دیالوگهای میان دو زن کاراکتر مربوط به وضعیت فرانسه در آن دهه است و حتی امروز هم اگر این نمایش در خود فرانسه اجرا شود قبلش باید به آنها در موردش توضیح داده شود. من این قسمتها را کوتاه کردم تا شخصیت ژرون زودتر وارد صحنه شود و ما زودتر وارد اجرا شویم."
نوری افزود: "قبل از اینکه این دو زن بیایند بیرون، زنی میآید که میگوید من برای نظافت آمدهام، اما بعد میگوید که در واقع برای کسب اطلاعات از مسائل عمومیآمده. در ابتدا آن زن با وراجیهایی مثل این که من تنها هستم و مردی به من توجه نمیکند و... این دو از دست او فرار میکنند، این در اول متن بود. در همین حین دکتر میآید تو و این زن دکتر را میشناسد و ماهیت دکتر را میگوید که تو زنها اغوا میکنی. دکتر جواب میدهد که این شیوه و تز درمان من است، زن هم جواب میدهد من هم تو را تعقیب میکردم و مریضهای تو را شناسایی میکنم، ارتباط برقرار میکنم و... در واقع شخصیت چهارم یعنی همین ریتا هیچ کمکی به آن دو زن نمیکند ولی جا داشت که کوتاه شود و البته حضورش متن را پیچیدهتر میکرد. شاید اگر این نفر چهارم بود تماشاگر از خودش نمیپرسید این زن کیست؟ در اجراهای فرانسوی از چهار اجرایی که من دیدم با این متن، در دو تایش تنها سه کاراکتر بود؛ دو زن و یک مرد که همان دکتر روانشناس است. برای هم به ناچار در غیاب خانم نانکلی این طور شد که همان سه شخصیت در اجرا باشند. من به متن وفادار بودم برای من به عنوان کارگردان، در جایی که دکتر بیرون میرفت و قبلش دو زن هم بیرون رفتند، نمایش تمام میشد و البته برای تماشاگر هم همین طور. اما ما برای آن ده دقیقه که میخواستیم صحنه با حال و طنز باشد و تماشاگر نگوید خب تمام شد؟ بنابراین بازی در سکوت را جایگزین کردم. به نظرم این پایانبندی هم درست هست، هرچند خانم نانکلی خیلی عالی و با مزه بازی کرده بود، از این نظر ناراحتم که هنر این بازیگر را ندیدهاید، امیدوارم در اجرای دیگر در این نمایش بتوانند حضور پیدا کنند."
این مترجم گفت: "فکر میکردم تماشاگر وقتی این دکتر را با هیبتهای تازه کنار این دو زن میبیند، رفتارهایش که مثل همین که ضبط صوت در مطبش جاسازی میکند پولها را میشمارد، در مییابد که این دکتر بیمارانش را بیرون از مطب درمان میکند. در صحنه اول تماشاگر متوجه دکتر میشود اما در صحنه آخر واضح میگفت و نیازی به فکر کردن به آن نبود."
رضا آشفته منتقد هم بر این باور هست این نمایشنامه درباره غریزه جنسی است و دارد یک مساله انسانی را از منظر روانشناسی واکاوی میکند و در آن دو زن هست که یکی خانهدار هست که شوهر اولش او را با دو بچه ترک کرده و حالا میپندارد مرد دومی پا به زندگیاش گذاشته که نباید از دستش بدهد؛ برای همین در این دوره روان درمانی برای هشت بار شرکت کرده که این بار به مراد دلش برسد. اما زن دوم خانهدار نیست بلکه فلسفه خوانده و از بد حادثه، به جای فلسفه درس دادن، سر از کلاس شیمی در آورده و در آزمایشی آزمایشگاه را ترکانده و حالا از سر بیکاری کار سیاه میکند و نقد برای مجلهای مینویسد. او در روابطاش به رضایت خاطر نمیرسد و برای حل این معما به دنبال این روان درمانی آمده است. این دو زن یک آن، متوجه میشوند که "ستاره شناس" مرد مشترک هر دوی اینهاست و این زنها یک فصل مشترک دارند و قرار هست در این دوره درمانی مکمل هم باشند. حالا شاید به دنبال حل بحرانشان در ظاهر به رضایت خاطری از این همنشینی میرسند و با کشف چیزی فراتر از غریزه جنسی به دنبال غلبه بر این تنهایی به بیرون از این اتاق مشترک میروند.
روشن اظهار داشت: این نمایشنامه لایههای فلسفی، اجتماعی و حتی سیاسی– مرتبط با جامعه فرانسه– دارد ولی بیش از هر چیز یک اثر روانشناسانه است و به نظر من به تنهایی انسان میپردازد. در اینجا دو زن که از تنهایی و نداشتن رابطه با جنس مخاطب رنج میبرند در برخورد با "ستاره شناس"و در ادامه با یکدیگر و صحبت کردن از زندگیشان به شناخت بیشتری از خود میرسند.
او تصریح داشت: انتخاب اسم ستاره شناش برای شخصیتی که در پایان میفهمیم او همان دکتر روانشناس است مرا متوجه علم جیوتیش میکند که به رابطه و تاثیر ستارهها بر زندگی انسان میپردازد. البته در اینجا هیچ اشاره و ارتباطی با این علم وجود ندارد ولی "ستاره شناس"با نزدیک شدن به بیمارانش سعی در درمان آنها دارد.
نوری هم گفت:"این نویسنده جز این که نویسنده هست، روان شناس هم هست. مسئله اصلی این نمایش مسئله جنسی نیست. من به عنوان مترجم این نمایشنامه که کارگردانش هم هستم، مسئله این است که آدمها در ابتدا باید با خودشان به صلح برسند. خوشبختی آن چیزی نیست که میخواهی به آن برسی، خوشبختی دوست داشتن خودت است؛ اگر میتوانی درست زندگی کنی خوشبختی. ما عوامل- از خودم تا آقای ساعتچیان و بقیه بازیگران- نهایت تلاشمان را کردیم که نشان دهیم رفتار این دکتر روان شناس شیرین و با محبت است، با آن زن مسن تر، اما رفتارش با آن زن جوان تر طوری است که همیشه به ذوقش میزند. برای هر کدام یک روشی برخورد میکند که آنها به این برسند که به یک چیز برسند، آن هم اینکه با خود واقعیت مواجه شوی و همانطور که هستی خودت را دوست داشته باشی و بعد خودت را اصلاح کنی. نه این که با دیگری بخواهی خودت را کامل کنی. زن اولی با شوهری که رهایش کرده میخواهد به زندگیش معنا بدهد و زن دومی با روابط متعدد با مردان دیگر. دکتر یک چیز را به هر دوی آنها به شیوههای مختلف میگوید که تنها راه یافتن معنای زندگی مواجه و صلح درونی با خودت است. همه این روابط و اتفاقات در متن به صورت دیالوگ و طنز بوده که در نمایش هم این چنین اجرا شد. این موضوع مواجهه با خود، تنها مربوط به جامعه فرانسه یا اروپا نیست بلکه در خود ایران به شیوه ایرانی اش هم هست، ترس از مواجه شدن با خود که یک موضوع عمومیاست. متن بیشتر روی همین پایه میچرخد البته موضوعات دیگری مثل نیاز جنسی، والدین فرزند هم هست."
عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران در خصوص اجرا گفت: از نگاه من همیشه متن به ما میگوید که مرا چگونه اجرا کنید. ما در اینجا با اثری پیچیده سر و کار نداریم. اثر به سادگی روایت میشود و به لحاظ زمان این روایت مدام بین گذشته و حال تغییر میکند. میتوان این اثر را به شیوه ای کاملا رئالیستی اجرا کرد که در اینجا اصغر نوری نیز نگاهی رئالیستی به کل اثر دارد ولی از دریچه مینیمالیسم. برای همین دکور و چیدمان ماهیت رئالیستی ندارد و یک فضاسازی ساده است ولی طراحی لباس و نوع بازیها بر اساس رئالیسم صحنه ای است. همچنین باید ملاحظات دو اجرایی بودن سالن و امکانات و مسائل مالی را نیز در نظر گرفت و از آنجایی که داستان در مکانهای مختلفی روایت میشود باید گروه اجرایی ایده ای را انتخاب میکرد که به راحتی و به سرعت این مکانها تغییر کند از این رو به نظر من انتخاب این شکل اجرایی برای نمایش "ستاره شناس" انتخاب مناسبی است هرچند شاید کارگردانان دیگر و بر اساس زیباییشناسی خود شیوه دیگری را انتخاب کنند.
وی در خصوص طراحی صحنه گفت: انتخاب این فرم قطعا بر اساس ایده کارگردانی و خواست اوست ولی رد پای علاقه آقای حسنلو ( طراح صحنه) نیز به خوبی در این فرم دیده میشود چون خود من در چند اثر شاهد این مسئله بودم که ایشان از این فرم در طراحی صحنه استفاده کرده است.
رضا آشفته، پژوهشگر نیز اشاره کرد که این یک اجرای مینیمالیستی است برای همین در آن حداقلها برای کل اجرا در نظر گرفته شده، صحنه خالی است و طراحی صحنه نیز از چهار چوبهای خالی شکل گرفته و بازیگران با کمترین اشیا در صحنه حضور دارند و ما با تصنعی در اجرا مواجهایم چون اینها بازیگرند و در صحنه دارند بازی میکنند و اشیایی را با خود همراه دارند که بشود لحظات متعدد و لوکیشنهای لازم را با فیگور و همراهی این اشیا بازی کنند. این خود نوعی فاصلهگذاری است بین واقعیت و آنچه دارد به نمایش در میآید برای اینکه به طرح این مساله بزرگ فکر شود چون هر یک از ما به نوعی چنین چالشهایی را در این روزگار نسبتا مدرن شده خودمان پیش روی داریم.
روشن در خصوص بازیگری در این اثر تصریح کرد: "در این شیوه اجرا که صحنه خالی و همه چیز در کمترین شکل خود استفاده میشود بازیگر اهمیت و جلوه بیشتری پیدا میکند. حالا مخاطب بیش از هر چیز متوجه اوست و بازیگر باید این فضاسازیها را جان دهد. در اینجا گروه بازیگران از پتانسیل خوبی برخوردار هستند ولی به نظر من با توجه به ساختار متن و ریتم اجرا بازیگران مجال کمتری برای ارائه برخی ریزهکاریها در بازی دارند چون همه چیز در یک شتاب در حال روایت و بازی است. رفت و آمد در زمان میتواند برای بازیگر یک چالش سخت و یک فرصت خوب باشد چرا که مدام باید آدمیدر گذشته– نه خیلی دور- و حال را بازی کند و فکر میکنم شاید میشد به بازیگران فرصت بیشتری برای ارائه داد ولی در مجموع بازیگران به خوبی از پس نقشهایشان بر آمدهاند و مخاطب را با خود همراه میکنند."
نوری درباره اجرایش گفت: "در اجرا در جاهایی من نمیگذاشتم بچهها بازیهای دلخواهشان را اجرا کنند چون فکر میکردم اجرا را از ریتم میاندازد و پشت صحنه در تمرین بابت این موضوع ما با هم جنگ داشتم. دکور که به نظر چیزی ندارد و به تعبیر مخاطبان لخت است من صحنه خالی را دوست دارم. درمورد چوب لباسی که میبینید در صحنه است واقعا هیچ دلیلی ندارد جز این که من احساسم این است که درست و زیباست. دلیل خاصی ندارد و نماد خاصی از چیزی نیست. من جزو هنرمندانی هستم که فکر میکنم هنر فقط فرم است. همه چیز فرم است نه محتوا."
رضا آشفته در پایان ضمن تاکید بر گرمای نشست از حاضران دعوت کرد که همچنان در این نشستهای هفتگی حضور پر رنگی داشته باشند.
اجرای نمایش "ستاره شناس" به نویسندگی دیدیه ون کولارت و ترجمه و کارگردانی اصغرنوری روز چهارشنبه سیام مرداد ماه در تالار سایه مجموعه تئاتر شهر آغاز شد.
در این اثر نمایشی که تا پنجم مهر ماه به اجرای خود در تالار سایه تئاتر شهر ادامه میدهد، احمد ساعتچیان، سهیلا صالحی و غزاله رشیدی به عنوان بازیگر حضور دارند. این در حالی است که سمانه افکاری تهیه کننده، حسین آگنج آهنگساز، سعید حسنلو طراح صحنه، سهیلا صالحی طراح لباس، محمدرضا رحمتی طراح نور، حمیدرضا قاسمیطراح گریم، سید فرشادهاشمیمدیر تولید و برنامه ریز، حامد تارخ دستیار کارگردان، فهیمه نیک خواه، فرزانه شاکری گروه کارگردانی، احسان کار مدیر هنری، امیر قالیچی مدیر تبلیغات و روابط عمومی و ماریه آزاد سرشت و فرزانه رحیمی امور بینالملل دیگر عوامل اجرایی را تشکیل میدهند.