پایگاه خبری تئاتر: در روزگار فعلي و در وضعيت معاصر سينماي جريان اصلي و ساختههاي سرگرميساز بلاكباستر، وقتي خبر ساخت فيلمي جديد در ادامه آثار دنبالهدار و چندتايي اعلام ميشود، گويي نگاه ترديدآميز يا حتي بدبينانه چندان دور از ذهن نيست. به ويژه اگر ساخت محصول سينمايي تازه از قالب مرسوم و آشناي «سهگانه» فراتر برود. پرسش ابتدايي كه احتمالا در چنين حالت و موقعيتي بيش از هر چيز براي مخاطبان پيش ميآيد اين است كه آيا فيلم تازه قادر است اصالت، جذابيت، بداعت و كيفيت آثار پيشين مجموعه مذكور را كماكان ادامه دهد؟ يا آنكه صرفا توليد پيشرو پاسخي اقتصادي و سودآور به تقاضاي بازار و جلب توجه تماشاگران نسل متاخر است؟ مواجهه با اين پرسش عملا براي محصول تازه مجموعه انيميشن نامآشنا و موفق كمپاني پيكسار/ديزني يعني «داستان اسباببازي ٤» (به كارگرداني جاش كولي) نيز صدق ميكند. اينكه چهارمين فيلم اين مجموعه تا چه اندازه ميتواند ايدهها و دستاوردهايي خلاق و نوآورانه با خود به همراه بياورد؟ اما شك و بدبيني احتمالي مخاطبان و هواداران «داستان اسباببازي» به سرعت در فرآيند تماشا رنگ ميبازد، جاي خود را به گيرايي و كشش كمنظير ميدهد و دوباره تواناييهايش براي خلق يك انيميشن دوستداشتني و تاثيرگذار را اثبات ميكند.
اهميت و كيفيت «داستان اسباببازي ٤» فقط به پيشرفتهاي چشمگير و روزآمد تكنولوژي cgi محدود و خلاصه نميشود كه ميتوان آن را در بسياري از پرداخت جزييات اعم از دقت بر بافتها و رنگهاي صحنهها، طراحي شخصيتها و لوكيشنها، ظرافت در نورپردازي يا كوچكترين اشياء و خردريزها نيز مشاهده كرد. چهارمين قسمت از مجموعه «داستان اسباببازي» شايد بيش و پيش از هر چيز ارايه تصويري خيالانگيز و سرشار از فراز و نشيب است، درباره تغييرات زمانه و دوران، زماني كه با شتاب بسيار در گذر و تحول مداوم به سر ميبرد. تغيير و تحولاتي كه مشخصا در اينجا تاثيراتش را بر زندگي و فضاي پيرامون شخصيتهاي فيلم - و مهمتر از همه وودي گاوچران - شاهد هستيم. زندگي و حيات خيالين اسباببازيها تا كي و كجا ميتواند ادامه بيابد؟ اندي، پسري كه اسباببازيها به او تعلق داشتند ناگزير بايد به فراخور بلوغ و رشد از دنياي كودكانهاش جدا شود و اكنون دوستان دوران بچگي را به كودك ديگري (دختر كوچكي به نام باني) بسپارد. تحول مكاني و خانهاي كه اسباببازيها در آن به نوعي ساكن هستند و البته تغيير صاحبشان از يك پسر بچه به يك دختر خردسال طبيعتا رسم و عادت پيشين و جايگاه اسباببازيها را هم دستخوش تغيير ميكند. وودي گاوچران براي باني جايگاه و تشخص گذشته را ندارد، او اينك اوقاتش را در تاريكي و خاموشي يك كمد ميگذراند، يك كابوي از رده خارج كه باني نشان كلانتري او را به شخصيت جسي ميبخشد. قهرماني كه گويي ديگر دورانش دستكم از جانب باني خردسال به پايان رسيده است. حال آنكه كابوي مهربان و خوشقلب همچنان خود را موظف ميداند در اولين روز مهدكودك، دخترك را بهطور پنهاني همراهي كند و همچون فرشته نگهبان او ظاهر شود.
اگرچه وودي ديگر به نوعي يك اسباببازي/قهرمان مستعمل و دورانداخته شده به شمار ميآيد، ولي به نحوي كنايي خود اوست كه در صحنه مهدكودك با خرتوپرتها و زبالههايي كه به باني ميدهد، باعث ميشود يكي از شخصيتهاي جديد مجموعه به اسم فوركي، به دست دختربچه خلق و عملا اسباببازي محبوب او شود. شخصيت تازهوارد فوركي در حقيقت طي ماجراهاي گوناگون، بخش قابل توجهي از طنز «داستان اسباببازي ٤» را به همراه ميآورد. شخصيتي كه درونمايه و بحث بحران هويت يا حتي به تعبيري وجودشناسي را در فيلم طرح ميكند: سرگرداني ميان اسباببازي بودن يا زباله بودن، دلخواه يا نادلخواه بودن، اينكه اسباببازيها ممكن است پس از مدتي هويت و اعتبار خود را در دنياي كودكان از دست بدهند، بدل به خنزرپنزرهايي بدون مصرف شوند يا برعكس از جايگاهي پايين و پست موجودي دوستداشتني شوند. همين درونمايه اساسي با اسباببازيهاي گمشده و اسباببازيهاي قديمي كه سالهاست در مغازه عتيقهفروشي خاك ميخورند و در آرزوي يافتن كودكي تازه هستند به چشم ميآيد كه پاي شخصيتهايي همچون عروسكي به اسم گبيگبي يا دوك كابوم را به نسخه جديد باز ميكند. گمشدگي و تلاش براي بازيابي هويت، از سوي ديگر در پرداخت شخصيت بو پيپ بسيار اهميت مييابد. اسباببازي كه در همان اوايل فيلم - در صحنهاي عاشقانه - از برابر چشمان وودي دور ميشود؛ تا آنكه بعدتر اين دو يكديگر را بيابند. بو پيپ برخلاف شخصيت آرام و سربهزيري كه از او شناخته بوديم، راه و رسم زندگي ماجراجويانه و آزادانه را پيش گرفته و ترجيح ميدهد به جاي آنكه خود را در اتاقي كودكانه محبوس كند در جهان پرشور و رنگارنگ يك شهربازي سكني كند. اين نخستين مرتبه در مجموعه «داستان اسباببازي» است كه بو پيپ، به شخصيتي محوري در ماجراها و همتراز با وودي يا باز فضانورد قرار ميگيرد. گويي جهان انيميشن پيكسار/ديزني اكنون پس از ٢٤ سال از فيلم نخست، تغيير و تحولات زمانه بيرون از اثر را نيز مدنظر قرار داده، چراكه نقش شخصيتهاي زنانه/دخترانه فيلم آشكارا پررنگ شده است.
اما به هر ترتيب، «داستان اسباببازي ٤» همچنان فيلم وودي است. كابويي كه گويي بيآنكه در ظاهر تغييري كرده باشد، كهنه و پير شده است و بايد آخرين ماموريت خود را براي عشق به باني خردسال، فداكاري براي گبيگبي و ديگران انجام دهد. وودي سرانجام پس از موفقيت در مسووليتي كه بر دوش خود ميبيند بايد ميان عشق و وظيفهاش به عنوان يك اسباببازي، بازگشت به خانه يا رفتن به مسير قلمروهاي گشوده و بيانتها دست به انتخاب بزند و صرفا همان صحنه وداع انتهايي نشان ميدهد چگونه تركيب دستاوردهاي تكنولوژيك با حسها و عواطف انساني، به همراه داستانگويي جذاب و شخصيتهاي كامپيوتري كه گوشت و پوست به خود ميگيرند همچنان ميتوانند ما را مسحور و شيفته خود كنند.