پایگاه خبری تئاتر: فیلم سینمایی "سمفونی نهم" به کارگردانی محمدرضا هنرمند این روزها بر پرده سینماهاست. فیلم روایتی است از زنی که همسرش را از دست داده است و حالا درصدد است جنازه همسرش را به زادگاه پدریاش ببرد و در آنجا به خاک بسپارد.
این تمام قصه فیلم نیست. درواقع هنرمند با این داستان یکخطی به تاریخ جهان نقب میزند که از کوروش هخامنشی آغاز میشود و جلوتر به هیتلر و بعد به امیرکبیر و عشقهایی میپردازد که در این میان بودند و سوختند.
قصه فیلم در حال شکست زمان از بعدی به بعد دیگر است، درواقع تماشاگر دائماً در حال رفتوبرگشت به گذشته و حال و قصههایی است که روایت میشوند، اما نکته جالب برای این روایت ملکالموت شیرینی است که حمید فرخنژاد آن را به نمایش گذاشته است. مخاطب نیز با شیرینی او همراه میشود تا درنهایت او را زمینی درمییابد.
هنرمند پیش از این با ساخت آثار سینمایی نشان داده است که طنز را خوب میشناسد و از سوی دیگر در سریالهایش این درام است که نقش پررنگی ایفا میکند و مخاطب هر بار پای آثارش هم میخندد و هم میگرید. او این بار نیز در قالب یک فیلم درام به دل تاریخ میزند و از ناگفتهها سخن میگوید.
او با بهرهگیری از بازیگرانی همچون ساره بیات، محمدرضا فروتن و حمید فرخ نژاد در زمان حال و علیرضا کمالی، مهرداد صدیقیان، پژمان بازغی، هدی زینالعابدین و ... در زمان گذشته ترکیب درستی را چیدمان کرده است که هرکدام در قالب نقش خود به زیبایی ایفای نقش کردهاند.
از سوی دیگر شاید این نخستین بار باشد که در فیلمی کوروش پادشاه هخامنشی و قصه غمانگیز مرگش و از سوی دیگر هیتلر فرمانده نازیها و سرنوشتش را اینگونه دستخوش طنز دیده باشیم.
هنرمند به ظرافت و به زیبایی این کار را انجام داده است به شکلی که قصه یکدستی ارائه کرده است. مخاطب گسست نمیبیند و با یک موضوع یکپارچه و یکدست همراه است. اما چرا این فیلم با این پروداکشن و این حجم از بازیگران که هر کدام میتوانند برای فروش یک فیلم کافی باشند نتوانست دیده شود؟
شاید مهمترین عاملی که "سمفونی نهم" نتوانست آنطور که باید فروش داشته باشد این است که فیلم در زمان مناسبی اکران نشد. از سوی دیگر، این روزها سینمایی از این جنس روزگار خوبی ندارد، ضمن این که فیلم به دلیل نبود تبلیغات مناسب در جذب مخاطب نیز نتوانست آنطور که باید موفقیتی حاصل کند، در حالی که میتوانست اتفاق خوبی را در سینمای ایران رقم بزند.