پایگاه خبری تئاتر: الین فریده کونینگ ۴۰ سال بعد از زندگی در هلند و کنار خانوادهای که او را به فرزندی قبول کرده بودند، با تکیه بر روح جستوجوگر و ناآرامی که به دنبال ریشهها و داستان زندگیاش بود و به مدد همراهی با مستندسازانی خوشفکر، راهی ایران و شهر مشهد شد تا با گذشتهاش آشتی کند. «در جستوجوی فریده» بر محور قصهای واقعی و دراماتیک، از زمان نمایش در جشنواره سینماحقیقت تا اکران در گروه هنر و تجربه و نهایتا انتخاب به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار ۲۰۲۰، روندی پراوج را طی کرده است؛ روندی که بهشدت تحت تاثیر شخصیت واقعی کاراکتر فریده و البته ساختار و شیوهای است که کارگردانان این اثر برای مواجهه با قصه جستوجوی او انتخاب کردهاند. به همین بهانه گفتوگویی با این شخصیت دوستداشتنی داشتم که به لطف آزاده موسوی عزیر امکانپذیر شد. گفتوگویی که همچنان با عبور از فیلتر ترجمه، گرم و جذاب است همچون خودش. وقتی پیشنهاد ثبت قصه زندگی شما در یک فیلم مستند طرح شد، چه ذهنیتی از سینمای مستند و تاثیر احتمالی آن بر زندگی و آیندهتان داشتید؟ همیشه طرفدار فیلم مستند بودهام، چراکه عاشق داستانهای افراد واقعی هستم و در آن لحظه از اینکه دو نفر مایل به بازگرداندن من به ایران هستند، بسیار خوشحال بودم. به پشتیبانی آنها نیاز داشتم، چون نمیدانستم خودم چطور این کار را انجام بدهم. به عواقبش فکر نمیکردم، متوجه شدم که باید برای منفعتی والاتر این کار را انجام بدهم، تا فرزندخوانده بودن و پیچیدگی چنین شرایطی را به دیگران نشان دهم. روی چنین مسائلی متمرکز بودم، درحالیکه کاملا آماده بازگشت به ایران بودم. ارتباط شما با کارگردانان فیلم، آزاده موسوی و کوروش عطایی، چگونه شکل گرفت و به چه حسوحال و درک متقابلی رسیدید که همراهی آنها با این مقطع مهم و تراژیک از داستان زندگی خود را پذیرفتید؟ بعد از ایمیل اولشان پاسخ مثبت دادم و بعد برای آشنایی بیشتر با اسکایپ در تماس بودیم. ارتباط اسکایپی دائما قطع و وصل میشد (میخندد)… بهش عادت کرده بودم… همان لحظه پذیرفتم و بعد درباره زندگی، دوستان و سرگذشتم صحبت کردیم تا تصویر واضحی از زندگی من برایشان شکل بگیرد. ذاتا خیلی اعتمادگر هستم و اگر چیزی حس خوبی به من بدهد، به غریزهام اعتماد میکنم. با توجه به اینکه ابتدا خودتان با روزنامه خراسان مشهد ارتباط برقرار کرده و داستان زندگیتان را منتشر کرده بودید، چه دیدگاهی به نقش رسانهها و مدیا برای رسیدن به هدف خود داشتید؟ خیلی مهم است. به طور کلی همیشه به قدرت رسانههای اجتماعی باور داشتهام. روزنامه خراسان در این پروسه خیلی تند و سریع عمل کرد. آنها بسیار بسیار لطف داشتند که در جستوجویم به من کمک کردند. بسیار دلگرمکننده بود و برای شروع جستوجو احساس راحتی داشتم. کمی درباره حسوحال شرقی و روحیاتی که شما را از کودکی در جمع خانواده و دوستان و اطرافیان هلندی متمایز کرده و منجر به این حس میشد که خود را متفاوت از آنها بدانید، توضیح دهید. والدینم انسانهایی بسیار منطقی هستند و خیلی درگیر احساسات نمیشوند. بنابراین آنطوری که من دوست داشتم، به هم متصل نشدیم. انسانهای اطرافم را درک نمیکردم، گرچه همیشه یک دوست صمیمی در زندگیام داشتهام که در آن مقطع برایم کافی بود. والدینم هیچوقت از لحاظ عاطفی درگیر من نبودند، که دانستنش برای من خیلی سخت بود. نمیفهمیدم چرا نمیخواهند درباره احساساتم چیزی بدانند؟ به طور غریزی احساسات بسیار عمیقی در مورد زندگی داشتم، اما در آن زمان به نظر میرسید تنها کسی هستم که این احساسات را دارد. دیدگاه نهچندان مثبتی که از کشور زادگاهتان داشتید، در طول فیلم و ارتباط نزدیک با سه خانوادهای که آغوش خود را برای پذیرش شما باز کردند، تا چه حد تعدیل شد؟ هیچوقت عشق و علاقهام نسبت به ایران در طول زندگی تغییر نکرد؛ گرچه تصاویری که در اخبار درباره ایران پخش میشد، همیشه مثبت نبودند، که برای من خیلی سخت بود. گاهی به خاطر این اخبار خیلی نگران میشدم. از دیدن مردم در ایران بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم. همه آنها بسیار دوستداشتنی، دستودلباز و پرحرارت هستند. آشنایی با عوامل فیلم در هلند تجربهای باورنکردنی برایم بود. ایرانیها مثل من عاشق خندیدن هستند؛ چه شباهتی! در روند جستوجویتان برای یافتن خانواده، به نظر میآید در پایان به آرامشی خاص رسیدید که دیگر یافتن والدین در اولویت شما نبود، بلکه شناخت ریشهها و گذشته بیش از هر چیز به شما آرامش داده است. آیا اینچنین است؟ همزمان با آغاز جستوجو، شروع به بازیابی فریده درونم کردم. مسیر جستوجو تماما برای برقراری ارتباط با قلب و روح ایرانیام بود. بازگشت و ملاقات خانوادهها به من احساس دوست داشته شدن داد و متوجه شدم دیگر این کار برای پیدا کردن والدینم نیست، بلکه به دنبال آشتی درونی با خودم و شرایطم هستم. البته همواره امیدوارم خانواده واقعیام را بیابم، اما این سوال در ذهنم به وجود آمده که آیا زندگیام را راحتتر خواهد کرد؟ پایان باز همچنان همانجاست! صدای منو میشنوی؟ میتونم با تو باشم برای الان و برای یه عمر توی گوشِت زمزمه میکنم صدای منو میشنوی؟ میخوام که با تو باشم آیا تو هم همین اشتیاق رو داری؟ تو به من نور در این جهان دادی و دور شدی تو بند عشق مادری رو شکستی. میتونستم با تو باشم حتی برای یه لحظه، تا کشف کنم این چه حسیه که دستم توی دستت باشه اشتیاقم داره بیشتر میشه صدای منو میشنوی؟ این قطعه شعر احساسی را چه زمانی خطاب به مادر نادیده خود سرودید؛ در هلند یا ایران؟ این شعر را در طول یک مدیتیشن هنگام تحصیلات مربیگری کودکان در سال ۲۰۰۸ در هلند نوشتم. از سال ۱۹۹۹ شعر مینویسم. همیشه با نوشتن میتوانم بهتر خودم را ابراز کنم. در مقطعی که منتظر جواب تست دیاِنای بودید، با توجه به روحیات شرقی، تجربه خواب، کابوس یا رویای صادقه در جهت پیشبینی آنچه قرار بود برایتان پیش بیاید، نداشتید؟ (میخندد)… نه متاسفانه هیچیک از این احساسات را نداشتم… البته به خدا و فرشتگان محافظ اعتقاد دارم… و به مسیری که در آن قرار گرفتهام، باور دارم. تا همینجا مسیر شگفتانگیزی بوده و همچنان بهتر و بهتر هم میشود. با این تجربه و شناخت بهدستآمده، فکر میکنید اگر رها نشده و در کنار خانواده واقعی خود زندگی کرده بودید، امروز چنین نگاه عمیق و حسی به زندگی و جهان هستی داشتید؟ احساسات عمیق چیزی است که از درونم میتراود. بنابراین، بله همینطور است. گرچه آن وقت درسهای دیگری به غیر از آنچه اکنون تجربه میکنم، میآموختم. سختیهای عذابآور و تقلا در اوایل زندگی و کشوری که در آن بزرگ شدهام، این را ممکن ساخت تا به شیوه کنونی زندگی کنم. باور دارم که روحم این زندگی را برایم برگزیده تا خودم را از لحاظ معنوی ارتقا دهم و رشد کنم. اگر روحتان را بیدار کنید، درسهای زندگی پیش روی شما هستند. در زندگی هیچگاه از آموختن دست نمیکشید. زیبایی زندگی در همین است. بر اساس فیلم، پس از بازگشت به هلند با روحیهای منسجم و باثباتتر به زندگی روزمره خود بازگشتید. اگر اینگونه است، کمی درباره این حسوحال و رسیدن به آرامش نسبی بگویید. قطعا با خودم و شرایطم بیش از پیش کنار آمدهام. میدانم که همه تفاوتها جای خود را به شباهتها داده است. به خودم کاملا واقف هستم که قلب، روح و بدنی ایرانی دارم؛ گرچه ذهنم همواره هلندی باقی خواهد ماند. عاشق چنین ترکیبی هستم و خودم را درمییابم. حالا خودم را بیشتر از پیش میپذیرم و دوست میدارم. در این مقطع که قصه زندگی شما تبدیل به مستندی شده که نماینده سینمای ایران در اسکار ۲۰۲۰ است، چه تحلیلی از این موقعیت دارید و فکر میکنید این موفقیت تحت تاثیر داستان دراماتیک زندگی شماست، یا ساختار و فرمی که فیلمسازان برای ثبت این تجربه در یک اثر مستند انتخاب کردند، یا برآیندی از هر دو؟ قطعا ترکیبی از هر دو. درست مثل یک رویاست و هر روز که بیدار میشوم، ناچارم خودم را نیشگون بگیرم. عمیقا احساس غرور و تصدیق شدن از سوی ایران و تمامی ایرانیها را دارم. تا مغز استخوان حس فروتنی دارم. به من بسیار حس دوست داشته شدن میدهد و با تمام وجود از آن لذت میبرم. به تمامی اعضای تیم «در جستوجوی فریده» افتخار میکنم و مخصوصا از آزاده و کوروش سپاسگزارم. امیدوارم روزی همه ایرانیان برای انتخاب «در جستوجوی فریده» به عنوان منتخب اسکار احساس غرور کنند. انشاءالله