پایگاه خبری تئاتر: فيلم «جوكر» از زمان دردسترس قرار گرفتنش تا به امروز مدام مورد نقد قرار گرفته است. هر روز برگ تازهاي از فيلم رو ميشود. انگار همه نشستهاند درمورد شخصيت عجيب فيلم حرف بزنند، بدون آنكه يادآوري كنند جوكر سالهاست روي پرده سينما نقشآفريني ميكند. فيلمي با هياهوهاي بسيار به اثري محبوب در ميان طيفهاي سياسي بدل ميشود.
كار تا جايي پيش رفت كه برخي آن را مدلي براي وضعيت سياسي كشور در فصل پاييز تعبير و برخي انتشار آن در سيستم VOD را مضر براي جامعه ايران ارزيابي كردند و برخي آن را صرفا يك فيلم هاليوودي برشمردند. اما جوكر هر چه هست، مهم شده است، بهخصوص پس از آنكه ژيژك، فيلسوف پرطرفدار اسلووانيايي فيلم را نيهيليستي خواند؛ خوانشي متضاد با نگاه آنارشيستي كه عصيانگران امروز بر آن چسبانده بودند. او رويكرد چپگرايانه را دچار دودستگي ميكند و اثر را بزرگتر كرده است. اين بزرگ شدن به مبهم شدن منجر ميشود. اينكه درنهايت جوكر نيهيليست است يا آنارشيست.
براي طرفداران دنياي DC موضوع پيچيدهتر ميشود. از نخستين بار كه جوكر روي پرده ظاهر شده تا به امروز، اين شخصيت دستخوش تغييرات بسيار شده است. از 1989 كه جك نيكلسون در قامت تبهكاري قهار گاتهام سيتي را بر هم ميريزد تا به امروز اين جوكر رنگ و روي متفاوتي به خود گرفته است. هر چه داستان بتمن رو به جلو بوده، جوكر روند رو به عقبي تجربه كرده است. كار به جايي رسيده ديگر به منشا ماجرا در دهه 80 رسيدهايم، به جايي كه جوكر به هيچ عنوان يك تبهكار نيست و تا انتها نيز تبهكار باقي نميماند. دهه 80، دهه مهمي است. دههاي است كه در آن «سلطان كمدي» اسكورسيزي ساخته شده است. داستان روپرت پاپكين كه ميخواست مشهور شود، اما نميتوانست.
او هم چون جوكر تمام هم و غم خود را صرف كمدين شدن ميكند تا بتواند براي چند دقيقه هم كه شده، پا در برنامهاي تلويزيوني بگذارد؛ اما اين اولين و آخرين ورودش ميشود. عجيب هم نيست رابرت دنيرو از آن فيلم عازم اين يكي شده است. آنجا گروگانگيري ميكرد و اينجا كشته ميشود. گويي پاپكين آن سالها عصبي شده و به جاي خندههاي مليح، شمايلش را عوض كرده است. او حتي همان دختر حامي هم ندارد. دست تنهاترين پاپيكن سينما شده است. «جوكر» در چنين وضعيتي به يك يادآوري شباهت دارد. اينكه سينما جوكر كم نداشته است. جوكرهايي كه در تنگناي اقتصادي و اجتماعي دست به كنشهاي مخرب ميزنند. حتي يادم ميآيد به فيلم آلماني غريبي به نام «آتشافروز.» مردي فندك به دست هر آنچه به دستش ميرسيد آتش ميزد و آن روز كسي نميگفت با يك جوكر روبهروييم. يا حتي فيلم M اثر فرينز لانگ، گويي جوكر پدوفيل، با بازي پيتر لوره جهان تبهكاران را بر هم ميريزد. برهمريختني كه همچون امروز هيجانآفرين نشده است. جوكر تاد فليپس بيش از هر جوكر ديگري در دل رسانه است و بيش از همه آنها، رسانه را بازتاب ميدهد. گويي جوكر واقعي رسانهها هستند؛ رسانههايي كه جوكر ميآفرينند. اگر تلويزيوني در كار نبود، بيگمان جوكر نهايي نيز در كار نبود. گويي بايد به اين جوكر با عينك بودريار نگريست، همواره زير كاسه رسانه، يك نيمكاسه اساسي نهفته است.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: احسان صارمی- اعتماد