پایگاه خبری تئاتر: شاید بازی بینقص تام هنکس که در اجرای نقش یکی از بزرگترین مجریها و هنرمندان عرصه کودک تلویزیون آمریکا خوش درخشیده است یا شاید هم به عنوان فیلمی که قرار است تماشاگر را به مشارکت بگذارد؛ مشارکت در اندیشیدن و حس کردن.
این مشارکت در کمترین آثار این دوره دیده میشود در حالی که در «یک روز زیبا در محله»، که اشاره به برنامه تلویزیونی فرد راجرز فقید دارد، فیلم هم سبک و سیاق اندیشه و سبک و روش راجرز در برنامه تلویزیونیاش مخاطب به مشارکت در عمل واداشته میشود و این یکی از بزرگترین ویژگیهای آن برنامه تلویزیونی است که بیننده را بدین وسیله به دنیای خودش دعوت میکند؛ دنیایی چند بعدی و خود ساخته که قرار است آرامشی چند ساعته برای کودکان در خانه باشد. قرار است به آنها چیزهایی که نیاز دارند را بیاموزد و آنها را با شکست و پیروزی آشنا کند.
اتفاق فرامتنی ابتلای تام هنکس به بیماری کرونا، این روزها میتواند حکم انگیزهای مضاعف را برای سینمادوستان و فیلمبازها پیدا کند تا با نگاهی متفاوت به تماشای «یک روز زیبا در محله» بنشینند.
ساخته جدید خانم مریل هلر که پیش از این کمدی خانوادگی و زنانه را جلوی دوربین برده بود، هم یک نوستالژی است و هم ادای دینی است به یک مقاله. کمتر به یاد دارم فیلمی از روی یک مقاله ساخته شده باشد، اما «یک روز زیبا در محله» دقیقاً براساس یک مقاله نگارش یافته که نامش «میتوانیم بگوییم قهرمان؟» است، مقالهای که از تام جونو حدود دو دهه پیش انتشار یافت و برای او شهرتی به ارمغان آورد.
آن مقاله که به نوعی یک خیالپردازی داستانی است درباره زندگی خود جونو و رابطه و فهم و درکش از زندگی فرد راجرز بود که در آن به نوعی با تلفیق یک سیر سیال ذهن و یک نوشتار گزارشی همراه میشویم که در نتیجه دارد داستان میگوید.
فیلم که میکوشد سیر نوشتن مقاله را به ما نشان دهد، در کنار آن به شیوه نگریستن ساده اما عمیق فرد راجرز به جهان اشاره دارد و سپس سیر داستانی مقاله را به این دو خط داستانی اضافه میکند که تلفیق اینها، فصلهای سوررئالیستی را تشکیل میدهد که فیلم را به عالم ذهنی نویسنده میبرد و ما را از عینیت دور میکند.
نکته دیگری که ما را از دنیای واقعی دور میسازد، مسئله مشارکتی است که در فصلی بنیادین (که سکانس برتر اثر نیز هست) کارگردان بر روی آن تاکیدی برجسته دارد.
اثر مریل هلر یک اثر خانوادگی است که به سادگی روایتش را با مخاطب در میان میگذارد و به این خاطر قابل احترام است که نه پیچیدهگویی میکند و نه اینکه مخاطب را کودک فرض میگیرد و با آن کودکانه رفتار میکند.
بازی هنکس با تقلیدی موثر از خود فرد راجرز نیز بر نکات مثبت فیلم میافزاید، آرامش کلام، نگاه و لحن موثر او در سخنگویی همان نکاتی است که او به خوبی از راجرز تاثیر گرفته است. در نهایت با کنار هم قرار دادن اینها با اینکه فیلم در یک استاندارد قابل قبول حرکت میکند اما هرگز نمیتواند فراتر از موضوع خود حرکت کند و جنبهای پنهان را بسازد که قابل دیدن نبوده است.
بهترین سکانس؛ دعوت به سکوت به احترام عشق
به واسطه به اشتراک گذاری حس درون قاب با مخاطب، بهترین سکانس فیلم صحنهای است که راجرز به روزنامهنگار میگوید برای یک دقیقه سکوت کن و به آنهایی که عشق ورزیدن را در تو بیدار میکنند فکر کن.
دوربین در رستوران گردشی میکند، بقیه افرادی که در رستوران مشغول غذا خوردن هستند، سکوت میکنند و با راجرز همراه میشوند. راجرز به دوربین نگاه میکند، او از بینندههای فیلم هم همین را میخواهد. این شیوه آرامش یا درمانگری اشاره به اثری است که راجرز در برنامه تلویزیونی خود هم داشت، دعوت بزرگسالان و بخصوص کودکان به این سکوت و عشق ورزیدن...
سکانس به خوبی تاثیر فراگیر این شیوه راجرز را به تصویر میکشد. بیآنکه راجرز با صدای بلند این خواهش را از روزنامهنگار مطرح کند، تمامی افراد حاضر در رستوران به این دعوت آری میگویند.
اگر از این فیلم خوشتان آمد...
فیلم «ماهی بزرگ» به کارگردانی تیم برتون را ببینید. ارتباط بیرونی دو فیلم شاید کمرنگ باشد اما ارتباط تماتیک این دو اثر به یکدیگر نزدیک است. روزنامهنگار همانقدر که فکر میکند راجرز قهرمان نیست، همانقدر نیز در پایان اثر به قهرمان بودن او شک نمیکند. همان چیزی که بین پدر و پسر در «ماهی بزرگ» اتفاق میافتد.
نگرشهای نقادانهای که میتوانید دنبالش کنید...
ادای دین سینما به تلویزیون. ادای دین پرده نقرهای به یکی از برنامههای تلویزیونی و یکی از مجریان موثر دهههای ۷۰ و ۸۰ و ۹۰... فیلم بیشک اشارهای به تاثیر تاریخی این برنامه تلویزیونی بر روی نسلهای گوناگون مردن آمریکای معاصر دارد. پس نگرش تاریخی بر روی این تاثیر میتواند واکاوی درستی درباره موضوع این فیلم باشد.
منبع: خبرگزاری مهر