پایگاه خبری تئاتر: استیون اسپیلبرگ پیش تر با کارگردانی جدی، گونه ای از آثار بسیار موفقی را به شیوه نوآورانه خود به دنیا معرفی کرده بود. همچنانکه در فیلم های « رنگ ارغوانی» و «فهرست شیندلر» توانایی خود را به دنیای سینما و مخاطب نشان داد، در «نجات سرباز رایان» می توان به وضوح دامنه زیبایی شناختی متجلی در یک اثر فاخر سینمایی را احساس کرد.
اما با افتخاری که برای خلق شاهکار جنگی اش در سال ۱۹۹۸ به دست آورد، اسپیلبرگ نه تنها هنر خود را پیش برد بلکه یک ژانر سینمایی را به طور کامل تغییر داد. در اینجا ویدیوی سکانس «نبرد ساحل اوماها» را ملاحظه کنید تا بیشتر با جوانب قدرت کارگردانی و بازی و استفاده به غایت حرفه ای از تمام عوامل آشنا شویم:
نجات سرباز رایان (Saving Private Ryan) نام فیلمی جنگی حماسی محصول سال ۱۹۹۸ است که به کارگردانی استیون اسپیلبرگ و نویسندگی رابرت رودات ساخته شده است. داستان این فیلم در طول نبرد نُرماندی در جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد. ۲۷ دقیقه آغازین فیلم که رسیدن نیروهای متفقین به فرانسه در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ را نشان میدهد، بسیار مشهور است. تام هنکس در نقش سرهنگ جان میلر به همراه هفت سرباز دیگر مأموریت میگیرند تا سرباز جیمز فرانسیس رایان را پیدا کنند و به خانه برگردانند. او سه برادر داشته که همگی در جنگ کشته شدهاند و به دستور فرمانده کل ارتش، رایان میتواند به نزد مادرش بازگردد.
داستان این فیلم در سال ۱۹۹۴ و زمانی در ذهن رودات شکل گرفت که داشت از بنای یادبود چهار برادر کشته شده در جنگ داخلی ایالات متحده آمریکا دیدن میکرد. رودات تصمیم گرفت تا داستانی شبیه به آنها در جنگ جهانی دوم بنویسد. او فیلمنامه را نوشت و در اختیار مارک گوردون قرار داد. نهایتاً استیون اسپیلبرگ به عنوان کارگردان انتخاب شد.
نجات سرباز رایان، با استقبال خوبی از سوی تماشاگران و منتقدین روبهرو شد. این فیلم به صورت جهانی، ۴۸۱٫۸ میلیون دلار در گیشه فروش داشت که آن را به پرفروشترین فیلم سال ۱۹۹۸ تبدیل کرد. آکادمی علوم و هنرهای سینما این فیلم را نامزد ۱۱ جایزه اسکار کرد، از جمله اسپیلبرگ که جایزه بهترین کارگردانی را برد. نجات سرباز رایان در سال ۱۹۹۹، وارد شبکه ویدئویی خانگی شد که ۴۴ میلیون دلار فروخت.
فیلم با نشان دادن سکانسی از حضور یک سرباز جنگ جهانی دوم به همراه خانوادهاش، در گورستان کشته شدگان نبرد نرماندی، آغاز میشود. سپس صحنه به روز ۶ ژوئن ۱۹۴۴ روز نبرد نرماندی میرود. سربازان آمریکایی برای پیاده شدن در ساحل اوماها در نرماندی در فرانسه که به دست آلمانیها اشغال شده است آماده میشوند. قایقها به ساحل میرسند و سربازها بیرون میروند. در همان لحظات نخست ورود سربازان، آلمانیها به روی آنان آتش باز میکنند و بسیاری از سربازان کشته میشوند. سرهنگ جان اچ. میلر (تام هنکس) به همراه چند تن از سربازان دیگر، سعی میکنند تا خطوط دفاعی ساحلی را بشکنند.
در سکانس بعدی، دفتر جرج مارشال، فرمانده کل ارتش ایالات متحده آمریکا، نشان داده میشود. به او خبر میدهند که سه تن از چهار برادر از خانواده رایان در جنگ کشته شدهاند و مادر آنها در یک روز، خبر مرگ آنها را دریافت کرده است. آنها متوجه میشوند که فرزند چهارم و کوچکتر، جیمز فرانسیس رایان، در جایی در نرماندی، گم شده است. او بعد از خواندن نامه بیکسبی که از طرف آبراهام لینکلن برای خانم بیکسبی نوشته شده بود، دستور میدهد تا سرباز رایان را هر چه زودتر پیدا کنند و او را به خانه بازگردانند.
در فرانسه، سه روز بعد از روز دی(Dday)، میلر دستور میگیرد تا رایان را پیدا کنند. او تیمی شش نفره به علاوه یک سرباز که زبان آلمانی و فرانسه را به خوبی صحبت میکند، با خود همراه میکند و بدون هیچ اطلاعاتی به جستجوی رایان میرود. کاپارزو با بازی ون دیزل، یکی از مردان وی، با ورود به شهر توسط یک تکتیرانداز کشته میشود. جکسون با مهارت بالای خود تکتیرانداز را میکشد. آنها یک سرباز به نام جیمز فردریک رایان از ایالت مینهسوتا پیدا میکنند، اما زود متوجه میشوند که اشتباه کردهاند. در راه، آنها یکی از اعضای گروهی که رایان در آن بوده را پیدا میکنند و محل فرود رایان را میفهمند. آنها به محل میروند و توسط یکی از دوستانش باخبر میشوند که رایان به همراه چندتن دیگر از یک پل در شهر رامل، که از نظر استراتژیکی مهم است، دفاع میکند.
در راه شهر رامل، آنها به عدهای آلمانی با تیربار برمیخورند و تصمیم میگیرند تا آنها را از بین ببرند. آنها موفق میشوند و یکی از سربازان آلمانی را نیز اسیر میکنند. همچنین تیری به شکم وید، پزشک تیم، برخورد میکند و او جانش را از دست میدهد. سربازان تصمیم میگیرند تا سرباز آلمانی را معدوم کنند. فقط آپهام با این کار مخالف است. نهایتاً میلر تصمیم میگیرد تا سرباز آلمانی را چشم بسته رها کند تا نیروهای آمریکایی او را پیدا کنند. با آزاد کردن سرباز آلمانی، ریبن تصمیم میگیرد تا از تیم جدا شود و این باعث میشود با هورواث، درگیر شود. درگیری بالا میگیرد تا این که میلر به بحث پایان میدهد و همچنین در مورد گذشتهٔ خود اطلاعاتی را فاش میکند. او میگوید که قبل از شروع جنگ یک معلم زبان انگلیسی بوده. بعد از این ریبن تصمیم میگیرد بماند.
آنها به شهر رامل میرسند و رایان را پیدا میکنند. به او خبر میدهند که سه برادرش کشته شدهاند، همچنین در راه یافتن او، دو سرباز جان خود را از دست دادهاند و این که او باید به خانه برگردد ولی او مخالفت میکند و میگوید انصاف نیست که بقیه را تنها بگذارد. میلر تصمیم میگیرد به همراه تیمش در آنجا بماند و از پل در برابر آلمانیها دفاع کند.
نیروهای آلمانی به همراه پنجاه سرباز مجهز به شهر میرسند. با وجود تلفات سنگین آلمانیها، بیشتر آمریکاییها از جمله جکسون، ملیش و هورواث کشته میشوند. زمانی که میلر میخواهد برای جلوگیری از عبور آلمانها، پل را منفجر کند، تیر میخورد و مجروح میشود. قبل از این که تانک آلمانیها به پل برسد، پی-۵۱ ماستنگ آمریکایی از راه میرسد و تانک و نیروهای باقیمانده را از بین میبرد. آپهام که در جریان درگیری از گروه جدا شده، اسیر آلمانی را که توسط میلر آزاد شده و دوباره به جنگ برگشته را میکشد. رایان، ریبن و آپهام تنها کسانی هستند که زنده ماندهاند. رایان در آخرین لحظات زندگی میلر به پیش او میرود و میلر در آخرین جملهاش به رایان میگوید که: «جیمز، سزاوارش باش، لیاقتش (کاری که برایت انجام شد) را داشته باش.»
دوباره زمان حال نشان داده میشود. پیرمردی که در گورستان سربازان کشته شده در نبرد نرماندی حضور دارد، همان سرباز رایان است. او بر سر مزار میلر از همسرش میخواهد تصدیق کند که او مرد خوبی بوده و لیاقت فداکاری میلر و سربازانش را داشته. سپس دوربین به سنگ قبر نزدیک میشود و نام جان اچ. میلر نمایان میگردد و فیلم پایان مییابد.
هیچ فیلمی در تاریخ سینما وجود ندارد که به گستردگی و زیبایی این سکانس فیلم «نجات سرباز رایان» از آتش، قطع شدن دست و برداشتنش توسط آن که دستش قطع شده، نوع پاشیدن خون در فضا و تمام لحظه های ترس و وحشتی که این صحنه از جنگ جهانی دوم به بیننده القا می کند، خلق شده باشد.
استیون اسپیلبرگ و فیلمبردار حرفه ای و معتبرش «یانوس کامینسکی» در این فیلم در پی حمله وحشتناک به سمت ساحل، باران گلوله ها و خمپاره ها، شن و ماسه در صحنه قتل عام همراه با انفجار را خلق کردند. سکانسی که یگانی از نیروهای متفقین به فرماندهی سرهنگ میلر با نقش آفرینی ماندگار «تام هنکس» هدف آماج گلوله های آلمان ها قرار می گیرند، این سکانس هر بیننده ای را بر صندلی میخکوب می کند.
صحنه ای بسیار دلهره آور که کارگردان نهایت بهره را از عومل صوتی و تصویری برده است.
صرف نظر از هرگونه ارزیابی اخلاقی، به راحتی یکی از صحنه های بسیار معتبر و مرجع اواخر قرن بیستم است که الهام بخش تعداد بی شماری از فیلم های اکشن و جنگی و بازی های ویدیویی شد.
حالا بخوانیم از زبان تام هنکس در نقش ماندگار «کاپیتان میلر»
در اولین صحبت هایی که با استیون اسپیلبرگ در مورد فیلم «نجات سرباز رایان» داشتم، او در مورد فناوری که برای اولین بار در این فیلم استفاده می کند سخن گفت بخصوص در مورد همین سکانس «نبرد ساحل اوماها». اسپیلبرگ گفت که تا کنون هیچ فیلم ژانر جنگی همانند و همپای این ساخته نشده است.
من فوراً دریافتم که وظیفه ما به عنوان هنرپیشه این است که در لحظه واقعی فیزیکی عمل کنیم و عکس العمل نشان دهیم. به مرور زمان تحت آموزش قرار گرفتیم و هر اتفاقی که روی پرده می افتاد همانی بود که ما به صورت واقعی آن را جلوی دوربین برده بودیم. رده نظامی من به عنوان سرهنگ در تمرین اهمیت واقعی خود را داشت.
به واسطه اینکه من سرهنگ و فرمانده بودم مسئولیت های خاص خود را داشتم و حتی چادر محل استراحت لاکچری خودم را هم داشتم اما در صحنه فیلمبرداری، این فیلمنامه بود که تعیین می کرد ما چکار کنیم. هرکدام لحظات خاص خود را داشتیم و کاملا همچون صحنه واقعی جنگ به یک درک و احساس مشترک رسیده بودیم.
وقتی برای اولین بار سکانس کامل فیلم را دیدم، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و گریه کردم. از لحظه پیاده شدن از قایق ها تا لحظه رسیدن به بالای سنگرهای نازی ها، لحظات بسیار کشنده و ترسناک بود.
همانطور که کیتی ریچ می گوید: مردم این سکانس پیاده شدن از قایق ها را به عنوان یک شروع ۲۰ دقیقه ای نه فقط در تاریخ فیلم های جنگی، بلکه در تمام سینما می بینند.
نجات سرباز رایان به خاطر به تصویر کشیدن صحنههای درگیری در جنگ جهانی دوم، به صورت بسیار نزدیک به واقعیت، مورد توجه مخاطبین و منتقدان قرار گرفته است. به خصوص سکانس اول فیلم که پیاده شدن سربازان آمریکایی در ساحل اوهاما را نشان میدهد. این سکانس از سوی مجله امپایر به عنوان بهترین سکانس نبرد تاریخ سینما انتخاب شدهاست.
«TV Guide» نیز این سکانس را در بین ۵۰ سکانس دیگر، در رتبه نخست به یادماندنیترین سکانسها قرار داده است. این سکانس به تنهایی ۱۲ میلیون دلار خرج برداشت و در آن از بیش از ۱۵۰۰ هنرپیشه استفاده شده که برخی از آنها، اعضای ذخیره ارتش ایرلند بودند. همچنین از ۲۰ تا ۳۰ نقص عضو واقعی برای به تصویر کشیدن سربازانی که در این نبرد، دست و پای خود را از دست میدادند، استفاده شده است.