پایگاه خبری تئاتر: «همه نیمه من» برشی از زندگی سه ترنسکشوال «امتواف» (مرد به زن) به نامهای آتوسا، نهال و شهرزاد است که با مسئله تغییر جنسیت و چالشهای فردی، خانوادگی و اجتماعی آن روبهرو هستند. موقعیتی که حتی بهمثابه یک سوژه پژوهشی و مستند هم شاید تا یکی، دو دهه پیش تابو فرض میشد و پرداختن به آن دشوار بود. همین مسئله نشان میدهد این افراد چه تجربه دشوار و پیچیدهای را تجربه کرده و میکنند.
دوربین مستندساز سعی کرده در یک موضع همدلانه به لایههای درونیتر زندگی و ذهن شخصیتهای خود وارد شود و از منظر نگاه آنها به بازنمایی این موقعیت بحرانی بپردازد. ازاینرو مستند با یک گفتوگوی صمیمانه و همدردانه بین آتوسا و نهال درباره مشکلاتشان برای تغییر جنسیت آغاز میشود تا تأکیدی بر زاویه دید مستند در پرداخت به سوژه باشد. در واقع مستندساز سعی کرده از سوژه فاصله بگیرد و از زبان خود شخصیتها درباره شخصیتها حرف بزند.
این ویژگی کمک میکند مخاطب نیز با آنها همراهتر شده و مجالی برای درک همدلانه آنها شکل بگیرد. ماهیت مستند درباره هویت است. هویت گمشده یا استحالهیافتهای که ماجراجویی آتوسا و نهال را از سر هیجان یا تجربهگرایی احساسی به جستوجویی هویتگرا بدل میکند و آنها میکوشند تا جسم خود را با روح خویش هماهنگ کنند و انطباق دهند. از این حیث شاهد برخی تفسیرهای فلسفی و روانشناسی از این پارادوکس جنسیتی هستیم و تلاشی که برای رهایی از این تضاد و رنجهای آن در یک کشمکش درونی و بیرونی وجود دارد. در واقع مستند سعی میکند بر مبنای همین رویکرد روانشناختی و پرسشگرانه، کنشها و تنشهای ترنسها را در جامعه ایران به تصویر بکشد.
بازنمایی و روایت این تصویر در سه موقعیت روانی/ جنسی انجام میشود که میتواند فرایند این تغییر جنسیتی و هویتی را از حیث روانشناختی و جامعهشناسی هم به ما نشان دهد. مرحله اول پذیرش شرایط و وضعیت موجود قبل از انجام عمل جراحی است که اگرچه اولین گام در این جستوجوی هویتمند است؛ اما سختترین آن است و نیازمند کلنجاررفتن با خود و اطرافیان بهویژه خانواده برای یک دگردیسی بزرگ است که ممکن است پیامدهای اجتماعی و فرهنگی هم در پی داشته باشد و در طول گفتوگوها چه با خود نهال و آتوسا و چه با خانواده و اطرافیانشان بخشی از این تنشها، نگرانی و ترسها بازگو میشود و کشمکشهای درونی آنها با خودشان برای آمادگی روحی این تغییر بنیادی به نمایش درمیآید.
مرحله دوم شاهد تلاش آنها برای رسیدن به مرحله جراحی و سازوکارهای آن هستیم. اینکه باید چه فرایندی را تجربه کنند و در نهایت زندگی پس از عمل و تجربه هویت و جنسیت جدید که علاوه بر تازگی و جذابیت، چالشهای خاص خود را هم دارد. آنچه در این روایت مهم است، رویکرد آسیبشناختی به سوژه است. مستند تلاش میکند مخاطب را با چالشها و تنشهای فردی و اجتماعی این افراد آشنا کرده و معضلات فرهنگی را که در جامعه ایرانی بر سر راه این افراد وجود دارد، به تصویر بکشد. از این حیث میتوان یکی از ویژگیهای مهم این مستند را کارکرد دوگانه آسیبشناسی- اغنایی آن دانست.
به این معنا که هم وضعیت دشوار جسمی، روانی، اجتماعی و حتی فرهنگی ترنسها را در یک گزارش آسیبشناسانه به تصویر میکشد و هم مخاطب را با منطق و استدلال علمیای که در این آسیبشناسی وجود دارد نسبت به تغییر جنسیت این افراد قانع میکند و میتواند خاصیت فرهنگسازی داشته باشد. واقعیت این است که جای این مستندها پیش از هر کجا در تلویزیون و برای مخاطب گسترده آن است تا تصورات غلط و خطاهای شناختی که نسبت به این افراد در جامعه وجود دارد، اصلاح شده و امکان زیست روانی- اجتماعی بهتری برای آنها فراهم شود. که شهرزاد در پایان مستند، نهال را به مهاجرت اجباری توصیه نکند که آنقدر عرصه بر آنها تنگ نشود که نتوانند بهعنوان یک شهروند در جامعه ایران و از سوی مردم پذیرفته شوند و مورد آزار کلامی یا جسمی قرار نگیرند.
مستند «همه نیمه من» تلاشی در جهت انگزدایی و روشنگری درباره ترنسهای «امتواف» است تا آنها را نه بهعنوان مجرم یا حتی بیمار که بهعنوان انسانهای خاصی ببینند که درگیر یک جبر بیولوژیکی هستند و بهجای طعنه و متلک باید به آنها کمک کرد تا از این مهلکه عذابآور نجات پیدا کنند. جالب اینکه مستندساز در روایت این سوژه دچار مضمونزدگی نشده و به زیباییشناسی فرم روایت هم توجه کرده است؛ از جمله قاببندیهایی که هم واجد زیباییشناسی بصری است و هم واجد بصیرتی که پیام اثر را در ساختاری فرمیک صورتبندی میکند؛ برای نمونه مثلا تنهایی آتوسا و نهال در جهان شخصی خود یا رفاقت و دوستی آنها در خلوتهای دونفره از جمله در آرایشکردن برای هم یا رقصیدن و شادیهای فردی. اوج این نگاه زیباییشناسانه را باید در افتتاحیه و پایانبندی مستند جستوجو کرد.
منبع: روزنامه شرق