پایگاه خبری تئاتر: فیلمهایی مانند آثار میشایل هانکه یا آخرین فیلم پازولینی که در آنها شأن جسم و بدن انسان از بین میرود و به قداست بدن تعرض میشود! تماشای این فیلمها آزاردهنده است اما میزان تنفری که با دیدن تصاویر شنیعشان احساس میکنیم، همسو با قصد فیلمساز و کارکرد هشداردهنده این فیلمها نسبت به تکرار موقعیتی است که در فیلم میبینیم. اگر این کارکرد را به فیلمهایی تعمیم دهیم که نه از سر سرگرمی (مانند اسلشرها و اکشنهای پرخشونت) بلکه به نیت انتقاد و گوشزد، وضعیتی غیرانسانی را در بستر تاریخی و اجتماعی واکاوی میکنند، بخش مهمی از کاراشدن فیلم در قیاس شکل میگیرد تا نقش تماشاگر از مصرفکننده به مقایسهگر بدل شود. بیننده در مقام کسی که باید اصالت فیلم را محک بزند، در زندگی عادی به دنبال لحظهها یا مواردی میگردد که بر دریافت او از فیلم صحه بگذارد. از این رو فیلمی مانند «خانه پدری» فارغ از هر نوع تفسیر، وضعیتی را به نمایش میگذارد که نه تنها در صد سال گذشته بلکه اکنون هم میتواند تکرار شود.
شدت مخالفت سنتگرایان با فیلم هم از همین جا نشئت میگیرد که آنها هم درک میکنند شرایط عمومی در بسیاری از نقاط عقبمانده این سرزمین به گونهای است که امکان بازتولید رفتارهای اواخر دوره قاجار و اوایل سده حاضر وجود دارد. در نتیجه تماشاگری که بیواسطه فیلم عیاری را دیده و به خاطر سپرده، با شنیدن خبر قتل دختری به دست پدرش و شایعه تعصبآمیزبودن انگیزه این قتل، به سراغ تصاویر فیلم کیانوش عیاری میرود تا معادل بصری برای این خبر بیابد. مخالفان فیلم عیاری اما با گفتاری غیرمنطقی، نمایش فیلم را عامل ترویج خشونت میدانند و انگار از یاد بردهاند که خشنترین فیلمها صبح و شب از تلویزیون همین سرزمین پخش میشوند! نکته اما در تأثیرگذاری فیلم است که موافق و مخالف در این مورد اتفاق نظر دارند. صحنه خشن قتل در «خانه پدری» با توجه به تعرضی که به جسم و جان دختر معصوم و بیدفاع میشود، فراتر از گیرایی لحظهای (که با قدرت کارگردانی عیاری به خوبی پرداخته شده است) در ذهن تماشاگر به عنوان ابزاری برای تبدیلشدن واقعه قتل اخیر در گیلان و حاشیههای آن به یک گفتمان عدالتخواهانه و ضد خشونت عمل میکند. در عین حال، برخلاف آدمهایی که با ذهنیت دیکتهشده و سفارشی فیلم را نقد میکردند و با بهانههای واهی میخواستند مانع نمایش و ارتباط بیننده با آن شوند، قدرت تأثیرگذاری فیلم هم عیان میشود: اگر فیلم دروغ و مبالغه است و ارتباطی با واقعیت ندارد، پس چرا در ذهن بیننده عادی و تماشاگر حرفهای جا گرفته و برای عینیتبخشیدن به تصورشان از قتل واقعی به تصاویر دنیای خیالی آن رجوع میکنند؟
این قابلیت گفتمانی، ارزش دیگری هم دارد و آن اهمیت فیلمها در فراتررفتن از احساسات و تبدیل موضوع به سوژه ادراک است. بیننده یک فیلم بر اساس آنچه میبیند و کیفیت اجرائی آن، احساسات آنی نسبت به موضوع و اجرا پیدا میکند. اما اینکه تصاویر یک فیلم یا موقعیت نشان دادهشده در ذهن بیننده یکی و در موقعیتهایی صدای اعتراض او نسبت به وقایعی شوند که گاه سالها پس از ساختهشدن فیلم اتفاق میافتند، محصول شرایط عینی است که وسعت نظری فیلم آن را شامل میشود.
در وضعیتی که دلایل و انگیزه جنایت هنوز مبهم است، کشتهشدن یک دختر به دست پدر در گیلان امروز، با ابهام جاری در انگیزه کشتهشدن ملوک به دست پدر و برادرش در دهه نخست قرن حاضر یکی میشود، تا خود عمل جنایت فارغ از دلایل و استدلال و تعصب و غیرت و هر گونه توجیه و انگیزه و حتی جنون، به عنوان پدیدهای غیرانسانی و خشونتبار مورد نکوهش قرار گیرد.
از سوی دیگر جستوجو برای یافتن انگیزه احتمالی و خشونت نسبت به زنان، بخشهای دیگر فیلم را از مجردماندن دخترها به دلیل ظاهر و به زور ازدواجکردن آنها و آنچه بر زن ایرانی در دهههای گذشته رفته، دوباره در ذهن بیننده زنده میکند تا با استناد به آنها، میزان تغییر و تحولات اجتماعی و نقش زنان در جامعه ایرانی بازخوانی شود. آنچه به شکلگیری این گفتمان شدت بخشیده، دسترسی عموم به فناوریهای روز در قالب تلفن همراه و رایانه است. در دورترین نقاط ایران و حتی روستایی که قتل در آن اتفاق افتاده، کسانی هستند که عکس و اخبار را به سرعت منتشر میکنند و در عقبماندن رسانههای رسمی و معذوریت آنها در پوشش اخبار تلخ! هر فرد خود به منتقد فیلم و خبررسان وقایع بدل میشود تا این جنایت را با تفسیر خویش بازتاب دهد.
با وجود تلخی این واقعه دردناک، سرعت واکنش عمومی به آن به دلیل قدرت نفوذ رسانههای مدرن ارتباطجمعی و تغییر اندیشههای اکثریت مردم نسبت به مسائل متعصبانه و عدم تحمل آن، امیدبخش است. اگر جسم بیجان ملوک درِ فیلم «خانه پدری» دههها در کف خانه مخفی میماند و میپوسد، پیشرفت فنی که جهان به همه کشورها ازجمله ایران تحمیل کرده، خبر قتل دختری توسط پدر را تقریبا بلافاصله منتشر میکند تا سرعت پخش خبر و واکنش عمومی به آن، دستگاه قضائی و مجریه را مجبور به برخورد با آن پدر جانی کند! طبیعی است که اینجا روزنه امیدی به عنوان جبر زمانه و پیشرفتهای عمومی بشر باز میشود که فراتر از هر بگیروببندی، با ذهنیت عموم مردم و قوه خیالپردازی آنها مرتبط است.
اگر درست بنگریم، فیلم عالی عیاری هم نشانگر پررنگشدن نقش زنان و خیزش آنها از جایگاه انفعال به کنشمندی است. خانم دکتر انتهای فیلم عیاری که تأکید بر افشای جنایت دارد، هر کدام از بانوانی میتواند باشد که این روزها در صفحههای اجتماعی و با رسانه شخصی، نظر انتقادی خود را نسبت به قتل و خشونت علیه زنان مطرح میکنند و خواستار اجرای عدالت هستند. در همین سه، چهار روز که از افشای واقعه میگذرد، انواع روایتها، شعرها، تصاویر، نقاشی و بحث و نظر درباره قتل دردناک این دختر نوجوان گفته و پخش شده و تصویر او بیشتر از تصویر فلان بازیگر یا شخص سرشناس در شبکههای اجتماعی منتشر شده است. بنابراین امید به عدالت، با توجه به همهگیرشدن دسترسی به ابزارهای نوین ارتباطجمعی هنوز زنده است و فیلمها در ذهن و جان تماشاگرانی که حتی یک بار هم آنها را دیدهاند به زیست خود ادامه میدهند.
منبع: روزنامه شرق
نویسنده: یاشار نورایی