پایگاه خبری تئاتر: تأثیر و حضور او در شعر، ترجمه شعر و روزنامهنگاری ادبی باعث ایجاد جریانهای غیرقابل انکاری در تداوم این پدیدهها در حرکت فرهنگی زبان فارسی و رسانههای ایرانی شده است. اما کارنامه احمد شاملو در فیلمنامهنویسی، چه از منظر همهگیری و چه از لحاظ تأثیر، در اندازههای دیگر حضور فرهنگی این چهره سرشناس نیست.
اینکه چرا حضور شاملو در سینمای ایران نمیتواند همپای اهمیت فرهنگی او باشد، به خصلتهای سینمای ایران برمیگردد تا بیعلاقگی شاعر برای فیلمنامهنویسی. بهنظر میرسد که احمد شاملو همه تلاش و توان خود را برای ثبات در این شغل انجام داده، اما این تلاشها با الگوهای روایی، قواعد تولیدی و سنتهای نمایشی سینمای ایران در آن سالها همخوان نبوده است. این مطلب میخواهد ناهمگونی احمد شاملو و سینمای ایران را توضیح بدهد.
شغل بیثبات
فیلمنامهنویسی هرگز بهعنوان یک شغل کامل و تماموقت در سینمای ایران تثبیت نشده.
بیثباتی مهمترین تولید خلاقانه سینما در مجموعه کسبوکارهایی که به تولید و نمایش فیلم در ایران منتهی میشود، نشان از زیرساختهای اقتصادی رشد نیافته دارد. مهمترین جلوه بلوغ اقتصادی سینمای ملی هر کشوری، استودیوها هستند. آنچه هالیوود، بالیوود، سینمای ملی ژاپن و در چند دهه اخیر سینمای ملی کرهجنوبی را شکل داده، مجموعهای از استودیوهای قدرتمند هستند که بخش مهمی از صنعت سرگرمیسازی کشور خود و بازار مصرف محصولات فرهنگی را تغذیه میکنند. هر استودیو مجموعهای از بخشهای تولید و عرضه فیلمهای سینمایی و مجموعههای تلویزیونی است که اهداف تجاری بلند وکوتاهمدت سهامداران را دنبال میکند. سینماهای متعلق به استودیوها در طول سال نیاز به فیلم برای نمایش دارند و برای تولید مستمر فیلم، جریان خلق متداوم فیلمنامه باید جاری باشد تا خط تولید متوقف نشود و سالنها بیفیلم نمانند. راز تنوع و رونق تولید فیلم در تاریخ سینما، تداوم حضور بیوقفه استودیوهاست.
از تولید پیشاصنعتی تا تولید نیمهصنعتی
سینمای ایران بین سالهای 1309 تا 1327 با آثار فیلمسازانی چون آوانس اوگانیانس، عبدالحسین سپنتا، اردشیر ایرانی و ابراهیم مرادی 3گونه از تولید فیلم را تجربه میکند. تولید آموزشگاهی با فیلمهایی چون «آبی و رابی» (1309) و «حاجیآقا آکتور سینما» (1312) که محصول آموزشگاه سینمایی اوگانیانس (پرورشگاه آرتیستی سینما) و همکاری و سرمایهگذاری هنرجویان است؛ تولید با سرمایه خارجی برای مصرف داخلی که فیلمهایی چون «دختر لر» (1312)، «فردوسی» (1313)، «شیرین و فرهاد» (1314)، «چشمهای سیاه» (1315) و «لیلی و مجنون» (1316) حاصل این روش تولید هستند. فیلمهای «انتقام برادر» (1310) و «بوالهوس» (1313) که بیشتر از تولید فیلم به روش صنعتی و تجاری تجربه شخصی برای کشف امکانات سینما را دارد. این تجارب از تولید فیلم هیچ کدام زمینه تولید صنعتی فیلم را ندارند و مسیر تولید بر مبنای نیاز به فضای تولید فیلم نیست. دلیل تولید هر کدام از این فیلمها، داستانی منحصربهفرد است از تلاشهای گروهی و شخصی برای تولید فیلم. تمایز مدیریت بخش تولید با مدیریت بخش نمایش مهمترین خصیصه تولید غیرصنعتی فیلم ایرانی در این دوره است. شکاف اقتصادی و فاصله منافع تولیدکننده و پخشکننده با نمایش موفق فیلمهای خارجی دوبله شده عمیقتر میشود. در میانه دهه20 استودیوهایی برای دوبله و پخش فیلمهای خارجی در ایران، ترکیه و ایتالیا تاسیس شدند.
اسماعیل کوشان و محسن بدیع با همکاری هم تولید صنعتی را در «میترا فیلم» و بعد «پارسفیلم» و «بدیعفیلم» و بعد «عقاب فیلم» راه انداختند. موفقیت اقتصادی 2فیلم «شرمسار»(1329) و «ولگرد»(1332) تولید فیلم ایرانی را مقرون بهصرفه کرد، اما باعث نشد که استودیوهای تاسیس شده با خرید زمین و امکانات به سمت سالنسازی بروند. نهال استودیوی ایرانی بدون پخش و بدون مهمترین بخش صنعت سینما کاشته شد. سینمای ایران با این رویکرد صاحب استودیوهایی شد که بهجای تولید مداوم فیلم به تولید هر از چندگاهی روی بیاورند. مدیریت سینماها نیز با وجود فیلم خارجی دوبله شده خود را بینیاز از فیلم ایرانی میدید و در نتیجه نحوه مصرف فیلم ایرانی از دست تولیدکننده خارج شد. استخدام و استفاده از نیروی انسانی خلاق در سینمای ایران تابع شرایط تولید شد. تولید چرخهای و براساس مدلهای موفق انجام میگرفت و بهکارگیری فیلمنامهنویسان هم برای همین رویکرد انجام میشد. استودیوهای فقیر و با بنیه ضعیف مالی که از قوانین نمایش در سالنهای سینما تبعیت میکردند، فیلمنامهنویسان را نه برای خلاقیت و خروج از الگوها بلکه برای تداوم چرخهها و حرکت در چارچوبها بهکار دعوت میکردند. شغل بیثبات و همچنین دفاتر فقیر همه را محافظهکار و دنبالهرو بار میآورد. احمد شاملو در میانه دهه30تا میانه دهه40 دورهای در سینمای ایران حاضر بود که استودیوها قدرت مالی و فضای مانور برای خلاقیتهای شخصی نداشتند؛ این خصلت همیشگی سینمای فقیر است.
دوران رونق و کارنامه مغشوش
سینمای ایران در میانه دهه30 در حال پوست انداختن بود. تهیهکنندگان بعد از شکستهای پیدرپی میخواستند از گذشته تئاتری سینمای ایران که با حضور هنرمندان تماشاخانههای تهران تکرار میشد، فاصله بگیرند. با رونق تولید آثار عامهپسند سینمای ایران و افزایش تعداد دفاتر تولید فیلم، نیاز به افزایش نگارش فیلمنامه در دفاتر احساس میشد. تهیهکنندگان که دنبال سریعترین و ارزانترین و در عین حال مطمئنترین راهها برای تامین فیلمنامههای مورد نیاز بودند، دست همکاری به سوی روزنامهنگاران و داستاننویسان مطبوعاتی دراز کردند. از سوی دیگر رونق سینما، این صنعت را به محل درآمد خوبی برای این نویسندگان تبدیل کرده بود که میتوانست رونق مالی قابلتوجهی به زندگی روزنامهنگاران فیلمنامهنویس بدهد. احمد شاملو که در آن سالها با انتشار مجله «خوشه» روزنامهنگاری باذوق محسوب میشد برای نگارش فیلمنامه به دفاتر سینمایی دعوت میشود و او نیز دست به کار. حاصل این همکاری کارنامهای است که متأسفانه بهراحتی نمیتوان درباره آن نوشت.
نخستین دلیل این است که احمدشاملو بهعنوان فیلمنامهنویس در سینمای عامهپسند ایران، کارنامه مغشوشی دارد. این اغتشاش از آنجا ناشی میشود که بهعلت عدمدرج یا درج اسامی افراد دیگر در تیتراژ این آثار بهعنوان فیلمنامهنویس، به درخواست شاملو یا به هر دلیل دیگری، تعداد این آثار نامشخص است. برخی با حدس و گمان و برخی براساس شنیدهها فیلمنامههایی را به شاملو نسبت میدهند که نمیتواند مبنایی درست برای یک تحلیل حداقل آماری باشد. فیلمنامهنویس بعدها که بهعنوان شاعر و مترجم و روزنامهنگار شهرتی بیشتر از فیلمنامهنویسی بهدست آورد، نهتنها رغبتی برای کمک به تشخیص آثاری که فیلمنامه آنها را نوشته، از خود نشان نداد بلکه بر ابهام تعداد کارهایش افزود. مثلا در گفتوگویی در ماهنامه فیلم (شماره67 - شهریور1367) شاملو درحالیکه از ثبت نامش در تیتراژ چند فیلم اظهار نارضایتی و تهیهکنندگان این آثار را شماتت میکند، میگوید: «تقریبا گفتوگوهای تمام فیلمهایی را که محمدارباب میساخت من نوشتهام.» اگر این جمله شاملو را جدی تلقیکنیم با توجه به کارنامه سینمایی محمد کریمارباب (1352-1308) احمد شاملو برای بیش از 20فیلم از محصولات دفتر تولید و پخش «فردوسیفیلم» همچون «گدایان تهران» (1345)، «ظالمبلا» (1349) و «خوشگلترین زن عالم» (1350) دیالوگ نوشته درحالیکه در تیتراژ این فیلمها اشارهای به حضور احمدشاملو بهعنوان نویسنده دیالوگها نشده. اگر چه «نویسنده دیالوگها» هم عنوانی مرسوم در تیتراژ آثار عامهپسند ایرانی نیست، اما همین جمله نشان میدهد که شاملو در زمینه فیلمنامهنویسی باید کارنامه قابل توجهی داشته باشد.
از سوی دیگر آثاری در تاریخ سینمای ایران هست که بدون درج نام در تیتراژ هم همه میدانند که فیلمنامهشان را احمد شاملو نوشته. «مردها و جادهها» (1342- ناصر ملک مطیعی)، «تارعنکبوت» (1343- مهدی میرصمدزاده)، «نیرنگ دختران» (1343 - سعید نیوندی)، «داغننگ»(1344 - قدرتالله احسانی) و «منهمگریه کردم»(1347 - ساموئل خاچیکیان) به شهادت سازندگانشان براساس فیلمنامههای شاملو ساخته شدهاند و از فیلمهایی که همه میدانند تنها دیالوگهایش را شاملو نوشته میتوان به «اول هیکل» (1339 - سیامک یاسمی) و «همه سرحریف» (1344 - محمدرضا فاضلی) اشاره کرد. احمد شاملو در توضیح اینکه چرا همیشه سعی کرده کارش در سینمای عامهپسند را پنهان نگهدارد، در همان گفتوگو میگوید:«آنها (تهیهکنندگان) قصهای به ذوق خود سرهم میکردند یا از فیلمهای هندی و ترکی و عربی و غیر آن برمیداشتند میآوردند پیش من، و من حداکثر گفتوگوهایش را مینوشتم. اینکه اسم من هم آنجا بیاید، نه درست بود، نه نامجویانه و نه اصولی». اما اگر مبنای کارنامه فیلمنامهنویسی شاملو برای ما آثاری باشد که نام او در آنها بهعنوان نویسنده درج شده با 4فیلم روبهرو هستیم: تارعنکبوت(1341مهدی میرصمدزاده)، «بنبست» (1343- میرصمدزاده) محصول استودیو پانوراما، «مردها و جادهها» (1342- ناصر ملکمطیعی) محصول «پارس فیلم»، «فرار از حقیقت» (1345- ملکمطیعی) محصول «مهتاب فیلم».
تنوع در گونهها
نگاهی به همین فهرست نشان میدهد که احمد شاملو کارنامه متنوعی در زمینه خلق آثار عامهپسند هم از لحاظ منابع اقتباس و هم از لحاظ تنوع گونهها دارد. شاملو هم فیلمنامه اقتباس شده از یک فیلم خارجی در کارنامه دارد مانند نیرنگ دختران که اقتباسی است از فیلم ایتالیایی تعطیلات در ایسکیما و هم اقتباس از یک اثر ادبی داخلی مانند اقتباس از داستان رستم و سهراب در داغ ننگ و هم اقتباس از یک داستان خارجی مانند تار عنکبوت و بنبست که هر دو اقتباسهایی از 2رمان جیمز هادلی چیس هستند و هم فیلمنامه غیراقتباسی مانند مردها و جادهها و فرار از حقیقت. از نگاه گونهای هم شاملو با ملودرامهایی چون منهم گریه کردم و مردها و جادهها و همچنین تریلرهایی چون بنبست و تار عنکبوت و کمدی رمانتیکی چون نیرنگ دختران کارنامه متنوعی دارد. اما اگر بخواهیم از لحاظ فروش نگاهی به آثاری که فیلمنامهشان یا منتسب به شاملو است یا اسم شاملو در آنها درج شده است نگاهی بیندازیم موفقترین آن تار عنکبوت و بزرگترین شکست آنها بنبست است و هر دو از ساختههای مهدی میرصمدزاده. فیلمهایی که شاملو فیلمنامه آنها را نوشته و ملکمطیعی کارگردانی کرده هر دو فیلمهای با گیشه متوسط هستند.
اقتباسهایی از هادلی چیس
2 اثر اقتباسی از 2رمان خارجی و هر دو برای یک دفتر و با یک بازیگر مرد مشترک. در سال1341 دفتر تولید و پخش فیلم پانوراما با شراکت ایرج قادری، مهدی میرصمدزاده و موسیافشار با هدف ساخت فیلمهای بفروش در ساختمان البرز در خیابان لالهزار افتتاح شد. احمد شاملو برای فیلمنامهنویسی بهکار دعوت شد و باتوجه به اقبال عمومی از فیلمهای جنایی در آن سالها ساخت یک فیلم جنایی در دستور کار قرار گرفت. بهاحتمال زیاد شاملو پیشنهاد اقتباسی از یکی از آثار جیمز هادلی چیس را داده است.
در این سالها آثاری از این جنایینویس پرکار و مشهور انگلیسی توسط ذبیحالله منصوری و گیورگیس آقاسی به فارسی منتشر شده بود. تار عنکبوت در سال1342 به نمایش عمومی درآمد. دکتر کاووسی در نقش یک کارگردان تئاتر در فیلم بازی کرد و فیلم به نسبت آثار مشابه نکات قابلتوجهی در کارگردانی، فیلمبرداری و تصویر روابط داشت. فیلم فروش متوسط اما امیدوار کنندهای داشت. همین فروش مدیران پانوراما را برآن داشت که در همین زمینه بختآزمایی دیگری را آغاز کنند. فیلمنامه بنبست را شاملو براساس رمانی با عنوان یک احمق دیگر از جیمز هادلی چیس (در ایران با عنوان سوداگران مرگ یا بهتر از پول چیست با ترجمه گیورگیس آقاسی، نشر متین، 1341) تنظیم کرد. همه بازیگران با نام واقعی خود در فیلم ظاهر شدند و چند سکانس فیلم که به گفته برخی نوستالژی کارگردان از پاریس بود در فیلم گنجانده شد. برخلاف تارعنکبوت، بنبست در نمایش خود در سال1342 نهتنها فروش نکرد و سرمایه اولیه را برنگرداند و دفتر پانوراما را متلاشی کرد بلکه باعث شد که ایرج قادری با بابکن آویدسیان مدیر پخش فیلم درگیر و کار به کلانتری و شکایت بکشد. همین رمان در سال1998 توسط فولکلر شولندورف با بازی وودی هارلسون و الیزابت شو ساخته شد که از لحاظ اقتصادی سرنوشتی بهتر از بنبست ایرانی نداشت.
براساس همین فهرست بیشترین همکاری را شاملو با کارگردانان مهدی میرصمدزاده و ناصر ملکمطیعی هرکدام با 2فیلم و بیشترین همکاری با تهیهکنندگان و بازیگران نقش اول مرد را با ایرج قادری (هم بهعنوان بازیگر و تهیهکننده) در 3فیلم داشته است.
همکاری با ناصر ملک مطیعی
در میان آثاری که به شهادت سازندگانشان فیلمنامه را شاملو نوشته و از میان 2فیلمی که نام شاملو بهعنوان فیلمنامهنویس در تیتراژ آمده است 2فیلم «مردها و جادهها» و «فرار از حقیقت» هر دو به کارگردانی ناصر ملکمطیعی آثار شاخصی محسوب میشوند. مردها و جادهها ملودرامی است که میتواند بهعنوان اثری دارای ویژگیهای قابلتوجه مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد. داستان این فیلم درباره عشق یک راننده تریلی بهنام عباس (ملکمطیعی) به زنی آواره بهنام مرجان (سهیلا) است که به ازدواج منتهی میشود. اما همسر سابق زن (اکبر هاشمی) با سوءاستفاده از دیدارهای پنهانی زن با فرزندشان که نزد خاله زن (اشرف کاشانی) زندگی میکند، زندگی عاشقانه عباس و مرجان را بههم میریزد. اما فداکاری زن سرانجام همه حقیقت را برای عباس روشن میکند. فیلم داستانی ایرانی دارد و سعی شده در اجرایی به قاعده این ویژگی در آن برجستهتر شود. شاملو فیلمنامهای گرم و مؤثر نوشته که برای تماشاگران آن سالها قابل درک و در میان آثار مشابه چه از حیث پردازش داستان و چه از لحاظ دیالوگنویسی اثری قابل اعتنا محسوب میشود. بازی خوب ناصر ملکمطیعی بر ارزشهای اثر افزوده است و اقبال عمومی اثر که فروش قابلتوجهی هم داشت مهر تأییدی است بر ارزشهای سینمایی آن. از نکات جالب این فیلم نقش رضا بهعنوان شاگرد شوفر با بازی تقی ظهوری است. مردها و جادهها از فیلمهای مثالزدنی است که نقش وردست بذلهگو در آن مطابق با نیازهای داستان نوشته شده و شاید همین بهجایی است که چند سال بعد ظهوری را به بازیگر دائمی نقشهای این چنینی تبدیل کرد. تماشای مردها و جادهها اکنون و بعد از گذشت نزدیک به نیم قرن نشان میدهد که سینمای امروز ایران تا چه حد به پشتوانه تجربههای قبلی خود در خلق آثاری مطابق با نیازهای تماشاگرانش بیتوجه است.
فرار از حقیقت که در تیتراژ آن شاملو بهعنوان سناریست معرفی شده، ملودرام دیگری است که برخلاف مردها و جادهها داستانش نه در طبقه فرودست که در طبقه متوسط مرفه میگذرد. اینبار نه با رانندگان تریلی که با پزشکان و جراحان روبهروییم که دوباره داستانی عاشقانه را رقم میزنند؛ رقابت 2پزشک، یکی مسن(ملکمطیعی) و دیگری جوان(قائممقامی) بر سر تصاحب دختری(فروزان). اگرچه پزشک مسن ابتدا در تصاحب دختر موفق میشود، اما در سرانجام بازی تقدیر چنین است که دکتر پیر به نفع دکتر جوان خود را کنار بکشد. فیلم همه عوامل داستانی مشابه ملودرامهای پرسوز و گداز آن سالها را دارد. اما سعی شده که این عوامل با منطق در کنار هم قرار بگیرد. جزئیاتی در داستان لحاظ شود که منطق داستان فدای سوز و گداز اغراقآمیز رایج آن سالها نشود و فیلمنامهنویس سعی کرده با نگرشی کمی جهتدار زندگی سرد طبقه مرفه را نیز به فیلم منتقل کند. شاملو در گفتوگویش با ماهنامه فیلم تأکید کرده که در فیلمنامهاش در پایان قهرمان فیلم کشته میشود. اما ملکمطیعی بهدلیل اینکه مخاطب این سرانجام را پس میزند، در پایان قهرمان را زنده نگهداشته است. اگرچه این تمهید هم کمک چندانی به فروش فیلم نکرد.
کارگردان ناکام، وکیل موفق
شاملو علاوه بر فیلمنامهنویسی در سینمای عامهپسند ایران 3رد دیگر نیز از خود به جای گذاشته است. تصمیم ناکامش برای کارگردانی فیلمنامهای بهنام داغ ننگ (1344)، بازی در نقش یک وکیل در فیلم فرار از حقیقت و نگارش فیلمنامهای به نام میراث. شاملو در سالی که «گنج قارون» پرفروشترین فیلم بود، پیشنهاد ساخت فیلمی به تهیهکنندگی ایرج قادری را داد. فیلمنامه که اقتباسی آزاد از داستان رستم و سهراب بود مورد توجه قادری قرار گرفت تا قادری نقش جوان اول، رضا بیکایمانوردی و تهمینه دیگر بازیگران اصلی این پروژه باشند. اما چند روز بعد از شروع ساخت فیلم شاملو از ادامه کار انصراف داد. تهیهکننده (قادری) و فیلمبردار (قدرتالله احسانی) بهنظرات کارگردان توجهی نمیکردند و فیلم را به سیاق خود فیلمبرداری میکردند. نتیجه این ناهماهنگیها باعث شد که شاملو محل فیلمبرداری را ترک کرده و قادری و احسانی کار را به سرانجام رسانند. در تیتراژ اسمی از فیلمنامهنویس و کارگردان نیست. رد دیگر شاملو در سینمای عامهپسند ایفای نقش دکتر سرخوش وکیل دکتر فرزاد (ملکمطیعی) در فیلم فرار از حقیقت است. کل بازی شاملو یک سکانس است که بهعلت نیامدن بازیگر مورد نظر، او بازی در این نقش را تقبل میکند. شاملو در نقش دکتر سرخوش توضیحاتی حقوقی و عاطفی میدهد تا 2دلداده جوان فیلم (قائممقامی و فروزان) را به هم برساند. نکته جالب اینکه دوبلور احمد شاملو در این سکانس حسن عباسی دوبلور فقید استنلی لورل است. مسعود کیمیایی فیلمنامهای از احمد شاملو در اختیار دارد به نام «میراث». این فیلمنامه که بنا بر گفته کیمیایی به روابط شاملو و پدرش میپردازد، تاکنون طرفداران شاعر را برای ساخته نشدنش توسط کیمیایی کنجکاو نکرده.
منبع: همشهری
نویسنده: ایوب ربیعی