پایگاه خبری تئاتر: عجب بر روزگار بيمروت است؛ يك عمر هنرمندي و خوش رقصي در جهان را به پاپاسي آخرين بازدم ميفروشد. كافي است حالا نام محمدعلي كشاورز را جستوجوي سرانگشتي كنيد، يك خبر روي سر تمام خبرها و عكسها و يادگارها ميايستد.
از كوچه باغهاي اصفهان سال 1309 كه اين چراغ روشن شد تا تابستان گرم 1399 كه چشم بر جهان فروبست در بسياري از آثار تئاتري، سينمايي و تلويزيوني به ايفاي نقش پرداخت. نمايش «اشباح» نوشته هنريك ايبسن يكي از نخستين و قديميترين همكاريهاي تئاتري محمدعلي كشاورز با زندهياد حميد سمندريان به شمار ميرود. جايي كه او با جميله شيخي، عباس مغفوريان، اسماعيل داورفر و عزت پريان به ايفاي نقش پرداخت. او همچنين در «مردههاي بيكفن و دفن» كه يكي از تجربههاي تاثيرگذار و مهم در كارنامه تئاتري سمندريان به شمار ميرفت نيز همكاري داشت.
چهرههاي حاضر در اين نمايش نه فقط همان دوران(1342) كه تا همين امروز نيز اسامي بلند هنرهاي نمايشي ايران به شمار ميروند؛ چهرههايي كه بعدها راه خود را به سينما باز كرده و آنجا نيز درخشيدند. منوچهر فريد، پرويز فنيزاده، اسماعيل محرابي، پري صابري، جمشيد مشايخي و ايرج راد در «مردههاي بيكفن و دفن» با حميد سمندريان همراه شدند و محمد كشاورز به گواه اظهارات همكارانش يكي از بهترين هنرنماييهاي خود را به نمايش گذاشت.
اكثر اين افراد دانشآموختگان «هنرستان هنرپيشگي» بودند، امري كه موجب شد بعدها از مسوولان تقاضا كنند فضاي مطالعه علمي و تخصصي هنرهاي نمايشي نيز فراهم شود. خودش از دوران آموزش در هنرستان هنرپيشگي به عنوان مهمترين دورههاي هنري ايران ياد ميكند:«بهترين استادها در آن دوره 3 ساله به ما آموزش ميدادند.
عبدالحسين نوشين و همدورههاي ايشان زحمت زيادي كشيده بودند. بعدها هم كه در دوران دكتر مهدي فروغ به وزارت و هنر سابق رفتم و بايد بگويم با هنرمندان بسيار مهمي مانند علي نصيريان، عزتالله انتظامي، داوود رشيدي، حميد سمندريان، پري صابري و آقاي اسماعيل شنگله كار كردم. همان دوران بود كه هنرمندان به اداره تئاتر فشار آوردند تا اولين دانشكده تخصصي تئاتري يعني دانشكده هنرهاي دراماتيك به رياست دكتر فروغ در ايران تاسيس شد.
اساتيد فوقالعاده مانند دكتر آريانپور، دكتر محجوب، استاد باستانيپاريزي و بسياري ديگر آنجا به ما تدريس ميكردند.» آموختههايي كه مجموعهاش موجب شد، كشاورز توانايي همكاري با سلايق بسيار متفاوت در كارگرداني بعضي كارگردانان تئاتري را داشته باشد.
از «طبيب اجباري» نوشته مولير، «نگاهي از پل» نوشته آرتور ميلر، «ملاقات بانوي سالخورده» فردريش دورنمات به كارگرداني حميد سمندريان گرفته تا همكاري با عباس جوانمرد و علي نصيريان در تئاترهاي تلويزيون خصوصي «ثابت پاسال». كشاورز پيش از هر كارگردان شناخته شدهاي در تئاتر ايران به همكاري با علي نصيريان پرداخت. سال 1339 نمايش تك پردهاي «خودكشي» در تلويزيون به نمايش درآمد. علي نصيريان چندي پيش دوران همكاري با دوست قديمي خود را چنين تشريح كرد:«محمدعلي كشاورز را از سال 1336 و شروع كار اداره هنرهاي دراماتيك ميشناسم. جمعي از فارغالتحصيلان هنرستان هنرپيشگي و علاقهمندان هنر نمايش در اداره هنرهاي دراماتيك گرد هم آمده بوديم. تلويزيون- نه تلويزيون ملي بلكه تلويزيون خصوصي كه متعلق به صاحب كارخانه پپسيكولا بود- تازه آغاز به فعاليت كرده بود.
هفتهاي يك شب، چهارشنبه شبها اجرا داشتيم و گروههاي متعدد يك تا يك ماه و نيم فرصت داشتند كه نمايش آماده كنند. از كساني كه در آن ايام به ما پيوستند آقاي محمدعلي كشاورز، جمشيد مشايخي، فخري خوروش و عزتالله انتظامي بودند. آقاي كشاورز از همكاران و دوستان بسيار خوب و صميمي من شد. از همان زمان هم هنرش را دوست داشتم و هم منش و رفتار و اخلاقش را.
مرد هنرمندي بود. نقشها را به زيبايي اجرا ميكرد. علاوه بر كارهاي متعدد صحنهاي كه بعدها با آقاي سمندريان كار كرد در كارهاي تلويزيوني از «داييجان ناپلئون» تا «پدرسالار» هم خوش درخشيد. كشاورز نقشهاي خوبي در عرصههاي مختلف به خصوص در تلويزيون خلق كرده كه گرچه همه آنها ديدني است اما به نظرم نقشي كه در«پدرسالار» بازي كرده خيلي دلنشين است. نقش پدر خانواده بسيار برازنده ايشان بود و همين طور خانم حميده خيرآبادي مقابل ايشان خيلي خوب بازي كرد. يكي از مولفههاي خيلي مهم در بازيگري شناخت پارتنر است. شناخت از روحيات كسي كه همبازي شماست، كمك ميكند با اعتماد بيشتري در مقابل هم كار كنيد. چون كار ما نوعي بده بستان است يعني هم به پارتنر مقابل كمك ميكنيم و هم از او كمك ميگيريم.
من آقاي انتظامي را خوب ميشناختم چون روابط خانوادگي و رفت و آمد پيدا كرده بوديم. آقاي كشاورز هم همين طور. تقريبا هر روز حدود هفت، هشت ساعتي با هم بوديم و در نتيجه با خصوصيات ايشان آشنا بودم، ميدانستم مرد سلامتي است، صادق است، از هنرستان هنرپيشگي گرفته تا هنرستان دراماتيك تئاتر تحصيل كرده، مرد با مطالعه و كتابخواني است و به عبارت بهتر از جنس خود ماها بود. بسيار خوب همديگر را ميفهميديم و داد و ستد روحي و فكري درباره نقشها داشتيم.»
در نهايت يك چيز قابل انكار نيست، صحنه سالنهايي مثل «مولوي» و «سنگلج» سالها پيش از سفر ابدي محمدعلي كشاورز دلتنگ حضورش بود.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: شورش تسلیمی