پایگاه خبری تئاتر: بهروز افخمی در برنامه «نقدسینما» درباره تمرینات عملی فیلمسازی، اظهار داشت: بخش عمده مباحثی که من مطرح میکنم خرافهشکنی است. علیه خرافههایی است که در ذهن برخی برای فیلمسازی شکل گرفته و معتقدم اول باید آن خرافهها را دور بریزیم تا بتوانیم با فیلمسازی آشنا شویم. یکی از خرافات متداول هم این است که فیلمسازی علم است میتوان آن را در آکادمی آموخت. در حالی که فیملسازی یک مهارت است و آموزش آن فرمول بردار نیست. هر جایی که فرمولی برای فیلمسازی به شما دادند، بدانید با کسی طرفید که خودش فیلمسازی بلد نیست!
وی افزود: اینکه فکر کنید با فراگرفتن مثلا متد استانیسلاوسکی بازیگر میشوید، به کل در اشتباهید و بازیگری صرفا با تمرین و تمرین حاصل میشود. بهکل میتوانید متدهای بازیگری را کنار بگذارید و به متد خود برسید. پس هیچ نمیتوانید حتی نام استانیسلاوسکی به گوشتان نخورده باشد، اما بازیگر خیلی خوبی باشید.
این کارگردان سینما در ادامه کلاس فیلمسازی خود گفت: فدریکو فلینی فیلمساز ایتالیایی در جایی گفته است فیلمسازی را باید با شلاق یاد داد اما واقعیت این است که او هیچگاه کارگاه آموزش فیلمسازی نداشت. فیلمی که در جلسه نخست میخواهیم به آن بپردازیم «شلاق» است که شاید کارگردانش این جمله فلینی را خوانده باشد! فیلم داستان جوان بلندپروازی است که میخواهد در گروه موسیقی حضور درخشان داشته باشد. به مدرسه معتبری میرود که استاد درآن از هر روش خشنی برای آموزش استفاده میکند. ما در دنیایی زندگی نمیکنیم که چنین استادانی داشته باشیم. استادانی که هم کار را بلد هستند و هم میتوانند با کتک زدن و فحاشی آموزش بدهند. دوران امروز اینگونه نیست. تصوری که ما از شاگرد استادی داریم، متمدنانه و بر پایه گفتگو شکل گرفته است. چون در دنیایی زندگی نمیکنیم که بتوان هنر را از راه سخت و تمرینهای دیوانهکننده یاد گرفت، چه باید کرد؟
افخمی گفت: اگر کسی علاقمند به نویسندگی باشد و به من مراجعه کند به او میگویم برو از روی یک داستان خوب مانند «بارتلبی محرر» که ترجمههای خوبی هم از آن وجود دارد، رونویسی کن و مشق بنویس. همانطور بالزاک میگوید سختترین کار نویسندگی، بهدست گرفتن مداد، نشستن پشت میز و ردیف کردن کلمات است. دقیقا هم منظورش شکل فیزیکی نوشتن است.
وی خاطرنشان کرد: درباره جنبههایی از فیلمسازی که دیگری نمیتواند با خشونت آن را به شما بیاموزد، شما خود باید به خودتان سخت بگیرید و به تعبیری خشونت کنید. رونویسی از روی دست نویسندگان بزرگ، هم شما را پوست کلفت میکند، هم دستتان را بهصورتی جادویی عادت میدهد به نوشتن و هم ممکن است جنبه انتقادی ذهنتان را فعال کند.
سینمای اجتماعی از آپارتمان تا جنوب شهر
در ادامه برنامه، امیررضا مافی مجری «نقد سینما» در بخش نخست برنامه میزبان آرش خوشخو و پوریا ذوالفقاری منتقد سینما بود و با آنها در موضوع فیلم سینمایی «شنای پروانه» به گفتگو نشست.
ذوالفقاری گفت: «شنای پروانه» در میان موج فیلمهایی که در سالهای اخیر ایجاد شده و به طبقات فرودست، عصیانها و ناهنجاریهای آنها پرداختهاند، فیلمی است که سازندهاش شناخت خوبی از این طبقه دارد. این نکته را حتی اگر مستندهای قبلی محمد کارت را هم ندیده باشیم میتوانیم تأیید کنیم. نکتهها و جزییاتی در روابط آدمها در فیلم هست که این مسئله را تأیید میکند. معتقدم بدون شناخت از این طبقه فیلم میتوانست تبدیل به یک کمدی ناخواسته شود. با این مقدمه در مجموع «شنای پروانه» را در تماشای اول فیلم موفقی میدانم.
این منتقد سینما، گفت: با این وجود «شنای پروانه» هم از آسیبهای متداول این جنس فیلمها رنج میبرد، بهعلاوه اینکه از بابت مسئله سانسور هم فیلم آسیب دیده است.
در این بخش آرش خوشخو هم در مقدمه صحبتهای خود با تأکید بر اینکه فیلم «شنای پروانه» را در جشنواره فجر دوست داشته است گفت: من هم معتقدم فیلم به نسبت فیلمهای مشابه، تصویر واقعیتری از طبقه فرودست ارائه میدهد. بعد از سالها حکمروایی طبقه متوسط در سینمای ایران که منبعث از دولتهای وقت بود، در دهه ۹۰ طبقه فرودست تبدیل به طبقه اصلی سینمای ایران شده است. بهٌصورتی که داستانهای این طبقه برای مخاطب هم گویا جذابتر شده است. در این موج جدید که فیلمسازانی چون سعید روستایی و هومن سیدی هم فیلمهای موفقی ساختهاند، به نظرم محمد کارت تا به اینجا موفقتر ظاهر شده است.
وی افزود: محمد کارت به واسطه مستندهایی که پیشتر ساخته بود، از نزدیک با طبقه فرودست آشنایی دارد و با آنها زندگی کرده است. همین سابقه موجب شده است امتیاز اول «شنای پروانه» همین باورپذیر بودن و واقعی بودن روایت آن باشد، اما این همه چیز نیست. فیلم حرکت پویا و اتفاق ایدئولوژیکی دارد که آن را نسبت به نمونههایی مانند «مغزهای کوچک زنگزده» و «ابدویک روز» متمایز کرده است.
خوشخو در ادامه در پاسخ به سوال امیررضا مافی درباره دلیل چرخش دوربین سینمای ایران از طبقه متوسط به سمت طبقه فرودست گفت: فکر میکنم مشکلات کشور در حوزه اقتصاد و معشیت در کنار تلاطمهایی که در سطح جامعه شاهدش هستیم باعث شده است طبقه فرودست در معادلات سیاسی و اجتماعی هم به طبقه اصلی تبدیل شود که به تبع در معادلات سینمایی هم این تغییر را شاهدیم. مضافبر این مسئله معتقدم سینمای اجتماعی ایران از سوژههای طبقه متوسط اشباع شده بود. از این منظر طبقه فرودست دریچه تازهای را به روی سینمای ایران باز کرد که از منظر جذب سرمایهگذار و مخاطب برای اقتصاد سینمای ایران هم بسیار موثر بود.
در ادامه برنامه پوریا ذوالفقاری با اشاره به مشکل مشترک فیلمهای مرتبط با طبقه متوسط و فیلمهای طبقه فرودست در سینما، گفت: وقتی قرار است فیلم اجتماعی ساخته شود یعنی میخواهیم سراغ معضلات و مشکلات اجتماعی برویم. مشکلاتی که درصدی قابل توجه از جامعه درگیر آن است. مانند «زرد قناری» که در مقطعی دست روی افرادی گذاشته بود که با هدف زندگی بهتر از شهرستان به تهران میآمدند و این در آن سالها یکی از مسائل روز جامعه ایران بود. در سینمای اجتماعی قرار است ما به فقر، مهاجرت، بیعدالتی و مباحثی از این دست پرداخته شود. در همه جای دنیا هم همین است.
این منتقد سینما افزود: در سینمای ایران اما به دلایلی همچون نگرانی مدیران، محافظهکاری، با ذرهبین خواندن فیلمنامهها و غیره، به جای آنکه یک معضل تبدیل به یک معضل عمومی در جامعه شود، همه چیز استثنایی میشود و دست آخر گویی ما با یک نمونه خیلی خاص مواجهیم که گویی نمیتوان آن را به جامعه تعمیم داد. این مسئله در سینمای اصغر فرهادی هم قابل طرح است. در این رویکرد در آخر همه تقصیرها به یک فرد تقلیل پیدا میکند در حالی که مثلا در مواجهه با نمونه موفقی مانند «دزد دوچرخه» دسیکا، مخاطب در پایان احساس میکند چقدر مشابه چنین پدری میتواند در این جامعه وجود داشته باشد. هر فیلمی بخواهد روایتگر یک بحران اجتماعی باشد، اگر قابلیت تعمیمپذیری نداشته باشد این نقطه ضعف محسوب میشود و «شنای پروانه» هم از این ایراد مبرا نیست.
خوشخو در مخالفت با این زاویه نگاه ذوالفقاری توضیح داد: اتفاقاً فیلم «دزد دوچرخه» بهدلیل همین تعمیمپذیری با انتقادات زیای مواجه شد و عدهای معتقد بودند فیلم، فرد را قربانی جامعه میکند. یک فیلمساز بزرگ میگوید جامعه مردم را قربانی نمیکند، سقوط ابتدا در درون آدم اتفاق میافتد، شرایط بیرون باعث بروز و تجلی آن میشود. درباره سینمای فرهادی هم فکر میکنم این نگاه تعمیمگرایانه وجود دارد. مانند فیلم «فروشنده» که اتفاقاً داستانش روایت یک موقعیت بسیار خاص و استثنایی است اما وقتی فیلم را میبینید احساس میکنید چه جامعه بدی است! حتی گاهی موقعیت داستانی در فیلمهای فرهادی آنقدر خاص میشود که طرح سوالهای کلی بر مبنای آن بهنظرم صورت غش در معامله پیدا میکند!
وی افزود: در فیلم محمد کارت هم ما با یک قهرمان مواجهیم. فردی که از جایی به بعد تصمیم میگیرد خودش گلیمش را از آب بیرون بکشد اما میترسد که گیر بیفتد و همین ترس باعث میشود باهوش عمل کند. مجبور میشود شریف باشد. سینمای اجتماعی سالها بعد از «سلطان» مسعود کیمیایی، با حضور جواد عزتی در «شنای پروانه» یک قهرمان مدرن و امروزی پیدا کرده است که با مناسبات اجتماع امروز وارد تعامل میشود و براساس کنش و واکنشی که دارد مخاطب را راضی میکند.
کیفیت بازی بازیگران در «شنای پروانه» بخش پایانی میز نقد فیلم بود که ذوالفقاری درباره آن گفت: تعداد بازیگران ایران به نسبت تولیدات سینما کمتر است و همین باعث تعدد نقشآفرینی آنها میشود. به همین دلیل شمایل و حالات یک بازیگر بیش از اندازه برای مخاطب آشنا میشود و گاهی پیشبینیپذیر هم میشود. این ایراد به بازی بازیگری مثل جواد عزتی که اتفاقا در این فیلم خوب بازی کرده، بر نمیگردد و مربوط به شرایط سینما است. فارغ از این نکته، درباره «شنای پروانه» استفاده از ترکیب بازیگران یکی از هوشمندیهای کارگردان بوده است.
آرش خوشخو هم در ادامه گفت: بازی طناز طباطبایی در این فیلم بسیار خوب است و خوشحالم که بالاخره سیمرغ گرفت. کمااینکه پیشتر در فیلم «خشم و هیاهو» که فیلم خوبی هم نبود، بازی طناز طباطبایی درخشان بود و در آن سال به طرز عجیبی هیأت داوران فجر ترجیح داد جایزه را به پریناز ایزدیار برای نقش معمولیاش در «ابد و یک روز» بدهد.
پوریا ذوالفقاری با اشاره به فیلمنامه «شنای پروانه» گفت: این معضل در بسیاری از فیلمنامههای سینمای ایران وجود دارد که در ابتدا مشکلی طرح میشود و در یک ربع پایانی فیلم شاهد حل شدن مشکل هستیم و گویی بین این دو بخش صرفاً پر شده است. در اینجا هم احساس میکنم کاراکتر جواد عزتی مرحله به مرحله به آنجا که باید نمیرسد. چون فیلم ساختار معمایی دارد، رعایت نشدن این نکته به آن آسیب زده است و بخشهایی از آن احساس میشود که ارتباطی با نتیجهگیری نهایی ندارد.
سینمای دانشبنیان و لزوم عبور از اقتصاد نفتی
«سینما صنعت خلاق» عنوان پرونده ویژه این قسمت از «نقدسینما» بود. امیررضا مافی در این بخش میزبان پرویز کرمی دبیر ستاد «فرهنگسازی اقتصاد دانشبنیان» بود تا درباره «سینمای اقتصاد» به گفتگو بنشینند.
پرویز کرمی در ابتدا در توضیح جایگاه ستاد تحت مدیریت خود گفت: معاونت علمی و فناوری ریاست جمهور از ستادهای مختلفی تشکیل شده است که فناوریهای راهبردی کشور را در حوزههای کلان ملی سیاستگذاری و اجرایی میکند. در همین راستا معاونت علمی در این سالها به این نتیجه رسید که برای تبدیل علم و فناوری به یک گفتمان غالب در جامعه باید از تمام ظرفیتهای فرهنگی و هنری استفاده کند. ستاد «فرهنگسازی اقتصاد دانشبنیان» در همین راستا شکل گرفت.
کرمی در ادامه ضمن تشریح فرآیند قانونی و بستر اقتصادی شکلگیری فعالیتهای «دانشبنیان» در صنایع مختلف کشور درباره نسبت «سینما» با این حوزه گفت: در این راستا معاونت علمی و فناوری ریاست جمهور به «سینما» و دیگر صنایع خلاق هم بهعنوان بازار کار نگاه میکرد تا برای اشتغال مهیا شود و هم بهعنوان یک صنعت مهم و پولساز به آن توجه داشت بهگونهای که خدمات متقابلی میان صنعت سینما و معاونت علمی وجود داشته باشد. سینمای ایران جایگاه بسیار خوبی در دنیا دارد و توانسته اسکار و بسیاری جوایز معتبر بینالمللی را هم در ویترین خود داشته باشد. اما یک چالش بزرگ سینمای ما داشت و آن فردمحور بودن آن بود. ما چیزی بهعنوان کمپانی و استودیو سینمایی نداشتیم و اتفاقا معضلات و آسیبهای اصلی سینمای ایران هم از همین منظر است.
وی ادامه داد: وقتی میگوییم سینما یک صنعت پولساز است به این معنا است که هم میتوان اشتغال برای گروه زیادی از افراد ایجاد کند و هم ما به ازای آن میتواند درآمدهای کلانی را نصیب کشور کند. معاونت علمی برای اینکه بتواند هم سرریز فناوری را در سینما داشته باشد و هم بازار کار بهوجود بیاورد این تعامل را شکل داده است.
کرمی توضیح داد: همانطور که ما در حوزه اقتصاد دانشبنیان اکوسیستم لازم را نداشتیم و معاونت علمی تلاش کرد در کنار دانشگاهها، پارکها فناوری، شتابدهنده و استارتآپها را شکل دهد و از فعالیت آنها حمایت کند، این اکوسیستم باید در دل سینمای ایران هم شکل بگیرد. امروز مقدماتی در این زمینه صورت گرفته اما این هنوز همهگیر نشده است.
وی درباره تجربههای خارجی درباره شکلگیری این اکوسیستم توضیح داد: همینطور که در حوزه فناوری ما نمونه «سیلیکون ولی» را داریم و بسیاری از شرکتها بهدنبال نمونهبرداری از آن هستند، در سینماها تجربههای مشابهی را در هالیوود و بالیوود داریم. حتما سینماگران ما رفتهاند و این محیطها را از نزدیک دیدهاند. بهعنوان مثال میدانیم رضا میرکریمی امروز یکی از کارگردانان خوب و حتی بینالمللی سینمای ایران است اما امروز فعالیتهای او محدود به یک دفتر کار است. آیا او میتواند بازاریاب خوبی هم برای آثار خود باشد؟
کرمی افزود: امروز فیلمهای موفق دنیا با محصولات جانبی عرضه میشوند. اما ما اینجا «کلاه قرمزی» را میسازیم اما مشخص نیست چگونه میتوانند این عروسک را روانه بازار کنند. در اختلاف میان صداوسیما و خالقان این کاراکتر، عدهای سودجو به بدترین شکل عروسکهای آن را وارد بازار میکنند! در اکوسیستم صنایع فرهنگی و خلاق، درست مثل سایر صنایع، متخصصین هر حوزه در جایگاه خودشان حضور دارند و فعالیت میکنند.
دبیر ستاد «فرهنگسازی اقتصاد دانشبنیان»، گفت: دکتر ستاری معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری جملهای دارد که میگوید با پول دولت نمیتوان فیلم ساخت و فیلم ساختهشده با پول دولت هم فروش نمیرود. این جمله کاملاً درست است چه اینکه ما در حوزه صنایع خلاق در جهان، این شرکتها و کمپانیها هستند که نبض بازار را در اختیار دارند و هیچ چیز ابلاغی نیست. در ایران هم باید همین اتفاق را شاهد باشیم که تحقق آن لوازمی دارد و یکی از آنها ورود صنوف مختلف سینمایی به عرصه شکلگیری این زیستبوم است. مراکز کار جمعی، استارتآپها، مراکز نوآوری و شتابدهندهها باید در این حوزه شکل بگیرند و این کار را هم چهرههای شاخص یا همان سلبریتیهای حوزه سینما باید انجام دهند.
کرمی درباره راهکار اجرایی شدن این ایدهها هم گفت: در این زمینه معاونت سینمایی و معاونت علمی باید کمیته ای تشکیل دهند تا فعالیتهایی بهصورت پایلوت در برخی استانها و شهرستانها شکل بگیرد. صداوسیما و خانه سینما میتوانند فعالیتهای صورت گرفته در این حوزه را معرفی و تبلیغ کنند. ما امروز شرکتهای خوبی در حوزه انیمیشن داریم که میتوانند نمونه همین رویکرد باشند.
وی تأکید کرد: کشور ما باید نفت را فراموش کند. ما باید به سمت اقتصادی برویم که از دانش، فناوری و نوآوری درآمد دارد و این استعداد امروز در کشور ما وجود دارد اما زیرساخت و بستر لازم هنوز شکل نگرفته است. از جوانان دعوت میکنم تا وارد این میدان شوند و سعی کنند ایدههای خود را بهصورت استارتآپی وارد بازار کنند.
برنامه «نقد سینما» به تهیهکنندگی یوسف بچاری، جمعهشبها از شبکه تهران روی آنتن میرود.
منبع: خبرگزاری ایرنا