رفتن تئاتر به تلویزیون یعنی درآمد برای هنرمند. به هر حال تلویزیون برای تولید نمایش‌های سفارشی‌اش هزینه‌ای متقبل می‌شود که در شرایط امروز می‌تواند محل درآمد بخشی از هنرمندان باشد؛ اما تجربه ثابت کرده است این محل درآمد انحصاری بوده است. چهره‌های ثابت تله‌تئاترها گواه این موضوع است.

پایگاه خبری تئاتر: کودتای ٢٨ مرداد تنها دولت مصدق را ساقط نکرد، با خودش تئاتر ایران را هم چندین سال به عقب راند. در آتش سوختن تئاتر سعدی استعاره‌ای بود از وضعیت بی‌فرهنگی‌ کودتاچیان. آن روزها دیگر حرفه‌ای بودن معنای خودش را از دست داده بود، تئاتری بودن هدف دوم زندگی هنرمند به حساب می‌آمد. حرفه‌ای بودن در تئاتر دچار خدشه می‌شود و برای بازگشت به شرایط سابق نیاز به پوست‌اندازی اساسی است.

تأسیس کانال سوم تلویزیون ایران یا همان تلویزیون ثابت‌ پاسال، در اوایل تابستان ۱۳35، شرایط را تغییر می‌دهد. تلویزیون خصوصی آن سال‌ها می‌خواست دل مخاطب را به چنگ آورد و چه چیزی بهتر از نمایش؛ اما نه در سالن‌های مسقف تئاتر که بر صفحات سیاه و سفید تلویزیون‌های ترانزیستوری. عنان کار را به دست مرحوم عباس جوانمرد می‌سپارند تا او برنامه‌ای مدون برای آموزش و ایجاد تشکیلات در حوزه  تئاتر تلویزیونی یا تله‌تئاتر پدید آورد. حالا قرار بود همه گروه‌های درگیر بابت فعالیت‌های خود دستمزد مشخصی دریافت کنند و برای شکل تازه نمایشی آموزش ببینند. دفتر موقت تلویزیون در خیابان صنیع‌الدوله حالا نقطۀ شروعی برای تئاتر حرفه‌ای ایران بود. چهار برنامه یک ساعته به مدت دو ماه به‌صورت زنده با برآورد مالی سه هزار تومان آن روز روی آنتن می‌رود. موفقیتش موجب افزایش سریع بودجه به پنج هزار تومان آن روز می‌شود و موفقیت چهره‌هایی چون علی نصیریان، علی حاتمی، عزت‌الله انتظامی، بهرام بیضایی، داوود رشیدی و بسیاری دیگر را رقم می‌زند. این اولین بار بود که همه ایران چهره‌های شاخص سال‌های آینده هنر نمایش را می‌دید و انحصار تهران شکسته می‌شد.

تلویزیون سال‌ها بعد، پس از شور انقلابی سال ۵٧ نیز به کمک تئاتر آمد. کشور در حال پوست‌اندازی بود و چشم‌انداز فرهنگی مشخصی وجود نداشت. جنگ مرزهای غربی را می‌سوزاند و نیاز به شور و حالی عاطفی بود. در کورسوی افول تئاتر حرفه‌ای ناگهان مردم از صفحات تلویزیون ننه خضیره و نهضت حروفیه می‌بینند. اما این بار محصول تلویزیونی، بازتاب موفقیت نمایش‌ها در سالن تئاتر بود و البته بازگشت مالی برای هزینه تولید. در آن وضعیت جنگی کالای فرهنگی چندان معنایی نداشت و گیشه بیشتر یک رویا بود. حالا مفری برای درآمد هنرمند تئاتر پدید آمده بود.

موفقیت تله‌تئاترها تلویزیون را بر آن داشت خودش تولیدکننده تئاتر شود. کار در شبکه دوم سیما حتی به تله‌تئاترهای سریالی کشید. تله موش و توراندخت نمونه‌های موفق آن روزگار بودند. ستارگان صحنه در برابر دوربین عرض‌اندام می‌کردند و نسل جوان آن روزگار را مشتاق به هنر تئاتر. نتیجه کار هم استقبال مردم از گیشه تئاتر بود. شب‌های سه‌شنبه سریال‌های تئاتری به یک سنت بدل می‌شوند و حتی تابوی متن ایرانی نیز شکسته می‌شود. بخش مهمی از نمایش‌های متون مهم مدرن است و تماشاگران تلویزیون در قاب این سرد مکعب مستطیلی، پس از یک وقفه نسبتاً طولانی، برای اولین بار با چخوف و ایبسن و دورنمات آشنا می‌شوند.

با رونق تئاتر اما رونق تله‌تئاتر رو به افول نهاد. نکراسوف فرهاد آییش، با آن همه ستاره به آخرین سریال تئاتری تلویزیون بدل می‌شود و حتی بازی نیکی کریمی و محمدرضا فروتن در خرده‌جنایت‌های زناشویی اریک امانوئل اشمیت هم شوق و ذوق گذشته را احیا نمی‌کند. تلویزیون قافیه تئاتر را باخته می‌بیند. تئاتر هم از اواسط دهه 80 برای خودش واجد بازاری جدی می‌شود. ستارگانی دارد که نامشان برای نمایش فروش به همراه دارد. عده‌ای در قامت سرمایه‌گذار وارد ماجرا می‌شوند و حتی پای لاکچری‌بازی به تئاتر هم باز می‌شود. یک دهه نودی پر شر و شور که دیگر تلویزیون برایش اهمیتی ندارد. تلویزیون هم به تئاتر اهمیتی نمی‌دهد. هیچ برنامه‌ای بدان اختصاص نمی‌دهد و همان یک ساعت شنبه‌های ساعت 11 شبکه چهار هم به بیراه‌ای شبیه می‌شود که بود و نبودش توفیری نمی‌کند.

اما کرونا معادلات را عوض می‌کند. تئاتر تعطیل می‌شود و تلویزیون پس از کوتاه زمانی با توجه به معادلات فاصله‌گذاری اجتماعی دچار مشکلات در تولید می‌شود. همین چند روزی که خبر مبتلا شدن چند بازیگر - و خدا می‌داند چند تن از عوامل پشت‌صحنه -  به ویروس کویید19 در فضای خبری منتشر شده است، احتمال کنسل شدن بسیاری از پروژه‌های سینمایی و سریالی را زیاد می‌کند. ترس بیخ گوش فرهنگ است. هرچند که پیش از ترس، اجبار گوش فرهنگ را پیچانده بود. حالا نه تئاتر مجال اجرا دارد و نه تلویزیون گزینه‌های انبوه برنامه‌سازی و شاید این احتمال وجود دارد در سومین بحران، پس از بحران کودتا و انقلاب، این بحران کرونا باشد که میان تلویزیون و تئاتر پیوندی پدید می‌آورد. پیوندی که همانند دو دوره پیش در قالب تله‌تئاتر ظهور خواهد کرد.

چند صباحی است در شبکه چهار که به شکل بروکراتیک متولی تله‌تئاتر به حساب می‌آید، در برنامه‌ شب‌های هنر درباره بازگشت و احیای تله‌تئاتر سخن به میان آمده است. برنامه‌ای که با اجرای ایوب آقاخانی روی آنتن رفته است، در مصاحبت با مهمانانش میل تولید تله‌تئاترها را عیان کرده است. گویا پیش از شروع هر ماجراجویی نیز برخی مکلف به انتخاب متن و دادن پروپوزال اجرایی شده‌اند. این یعنی خبرهایی در راه است؛ اما این خبرها تا چه اندازه می‌تواند شیرین باشد. رفتن تئاتر به تلویزیون یعنی درآمد برای هنرمند. به هر حال تلویزیون برای تولید نمایش‌های سفارشی‌اش هزینه‌ای متقبل می‌شود که در شرایط امروز می‌تواند محل درآمد بخشی از هنرمندان باشد؛ اما تجربه ثابت کرده است این محل درآمد انحصاری بوده است. چهره‌های ثابت تله‌تئاترها گواه این موضوع است. فرصت نسل جوان که تئاتر امروز ایران مدیون آنان است سهمی از تلویزیون نداشته‌اند و با توجه به نگاه کلان تلویزیون، حتی نمی‌توان شانسی برای حضور شخصیت‌های جوان در تلویزیون متصور بود. برای مثال چقدر احتمال دارد تیم محمد مساوات، برنده جوایز فجر سال گذشته در تلویزیون صاحب آنتن شود؟ اصلاً کسی از تلویزیون او را دعوت به همکاری کرده است؟ آیا تلویزیون تاب شیوه اجرایی او را دارد؟ آیا تلویزیون در برابر تئاتر تجربه‌گرا و نو امروز آستانه پذیرش دارد؟

پاسخ نگارنده منفی است. برای تلویزیون در وجه نخست مخاطب‌ مهم است. هر چند شاید برخی بگویند محتوا بر مخاطب چیره می‌شود؛ اما واقعیت آن است شکل برنامه‌سازی تلویزیون گواه بر آن دارد که این رسانه به دنبال مخاطب عام است و برای همین بیش از تمنای تجربه تئاتری، به‌دنبال داستان تئاتری است. یعنی همان تله‌تئاترهای دهه 60 و 70 که قصه‌گو و روایت‌گونه بودند. آن نمایش‌ها چندان در پی اشکال ناب تئاتری نبودند و حتی تلاش می‌کردند واقع‌گرا دنبال شوند تا مخاطب پای تلویزیون بماند. هیچ چشم‌انداز روشنی برای هواداری مخاطب عام تلویزیون از تله‌تئاترهای تجربه‌گرا وجود ندارد و تلویزیون نیز تمایل به ساخت محصولی بی‌مخاطب ندارد. می‌داند کاهش مخاطب به معنای افزایش انتقادهاست؛ اما مگر همه برنامه‌های تلویزیونی مخاطب بسیار دارد؟ آمارهای تلویزیون خود گواه آن است که برنامه‌های تلویزیونی با دامنه پر افت و خیز مخاطب روبه‌رو است. پس تلویزیون می‌تواند ریسک‌پذیری کند و با معرفی اشکال جدید تئاتر حداقل در شکوفای تئاتر نو نقش‌آفرین باشد.

نتیجه آنکه تئاتر و تلویزیون گویی تنها در بحران‌ها حامی هم می‌شوند و در روزگار ثبات، نیت به دوری از هم می‌گیرند. حال که این روزها بحران دیگری فراگیر شده، شاید دوستی دو رسانه قدیمی یادآور خاطرات خوش گذشته و بستر موفقیت هنری آینده باشد. راهی که دو بار با کوله‌باری از تجربه به پیروزی ختم شده است، برای سومین بار چه نتیجه‌ای می‌تواند به بار بیاورد؟ همه چیز به نگاه مدیری دارد که قلمش می‌چرخد و آینده‌ای را تعیین می‌کند. می‌تواند این آینده به دور از محافظه‌کاری معرفی جمعیت تازه‌ای از هنرمندان عرصه تئاتر به جامعه باشد که چندان شبیه آقای مدیر فکر نمی‌کنند؛ اما خلاقیت بسیاری برای بیانگری دارند.

برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید


منبع: روزنامه توسعه ایرانی
نویسنده: احسان زیورعالم