از دو دهه پيش تصميم‌گيري بخش زيادي از نمايش فيلم به سالن‌هاي سينما واگذار شد. تصميم‌گيرندگان اكران سينماداران شدند، طبيعي است كه سالن سينما و سينمادار نخواهد سالن سينمايش خلوت باشد به سمت فيلم‌هايي برود كه فيلم‌هاي پرفروشي باشند. اين آفت ديگر سينماي ايران است، گران شدن توليد فيلم از يك طرف، تصميم‌گيري اكران از طرف سينماداران از طرف ديگر سينماي ايران را محدود كرد.

پایگاه خبری تئاتر: شرايط پيچيده و غامضي كه كرونا براي سينماي ايران به وجود آورد تبعات زيادي به همراه داشت؛ تعطيلي‌هاي پي در پي سالن‌هاي سينما كه اسباب ورشكستگي سينمادارها را فراهم كرده از يك طرف، بعضي فيلم‌هاي پرمخاطب هم كه در اين شرايط هولناك ريسك كردند و اكران عمومي شدند در بازگشت حداقل سرمايه توفيقي نداشتند، قاچاق فيلم‌ها در پخش آنلاين كه خود مصيبت عظماي ديگري براي سينماي ايران است. از همين روي به نظر مي‌رسد كه سينما در اين بن بست و تنگناي عجيب و غريب نياز به بازنگري دربخش توليد داشته باشد. با مجيد برزگر گفت‌وگويي انجام داديم و نظرش را درباره اين چالش پيش روي سينما جويا شديم كه از نظر مي‌گذرانيد.

با توجه به اينكه فيلم‌هاي شما معمولا با حداقل بودجه و به صورت لوباجت ساخته مي‌شود و از طرفي خروجي خوبي هم دارند و براي مخاطبان جذاب است، درباره شيوه توليد در اين دوران شما چه تحليلي داريد؟ به عقيده شما آيا نبايد سينماي ايران حداقل در بخش توليد، تا عبور از شرايط كرونايي در بحث توليد منطقي و معقولانه‌تر وارد شود و بازنگري در اين خصوص داشته باشد؟

واقعيت اين است كه در سال‌هاي اخير و مشخصا 10سال گذشته يا كمتر، سينماي ايران به شكل باور نكردني گران شد. اين گران شدن طبيعتا در نسبت با سينماي ايران و هزينه‌هاي آن برآورد مي‌شود و نه نسبتش با هزينه توليد در خارج از ايران.

بيشتر توضيح مي‌دهيد؟

يعني اگر ما فيلمي را با پنجاه يا صد هزار دلار مي‌توانيم بسازيم اين پنجاه يا صدهزار دلار در اروپا رقم بسيار ناچيز حتي در توليد فيلم كوتاه است .پس هزينه توليد فيلم در سينماي ايران به نسبت خودش بسيار گران شد. روشن است اين موضوع بايد در همين زمينه بررسي شود.

دليل اصلي آن را در چه مي‌دانيد؟

دليل اصلي ورود سازمان‌ها و پول‌هايي بود كه منشا آن را يا خيلي‌ها نمي‌دانستند يا اگر مي‌دانستند براي‌شان خيلي مهم نبود كه بازگشت اين سرمايه چطور و چگونه خواهد بود. بنابراين دستمزدها به خصوص در حوزه بازيگري خيلي بالا رفت. صرفنظر از اين موضوع، برابري نرخ ارز هم موضوع را تشديد كرد به اين دليل كه بخشي از امكان فيلمسازي وابسته به تجهيزاتي است كه با دلار و ارز خريده مي‌شود مثل دوربين‌ها، لنزها، چراغ‌ها و هارد و بخش‌هاي ديگري از امكانات كار. همچنين بي‌ارزش شدن ريال، قيمت‌هاي داخلي را هم چند برابر كرد. هم نرخ ارز و هم ورود پول‌هاي با سرمنشا نامعلوم توليد فيلم در ايران را گران كرد. به نظر مي‌رسد اين يك اشتباه سيستماتيك وبزرگ بود كه سينماي ما را به جايي رساند كه اين تراز با هم همخواني نداشته باشد. يعني درآمدها و فروش فيلم‌ها با هم جور در نمي‌آيد. شما ببينيد در ايران متوسط سالي صد فيلم به شكل رسمي توليد مي‌شود (با اين فرض كه كرونا و پاندومي هم وجود ندارد) و از اين صد فيلم، هشتاد فيلم فقط و فقط به نيت فروش ساخته مي‌شود و از اين هشتاد فيلم در نهايت و در بهترين شكل ممكن حدود كمتر از ده فيلم مي‌فروشند. يك آمار قابل توجهي از فيلم‌هايي است كه نمي‌فروشند يا به سختي هزينه‌هاي خود را بر مي‌گردانند در سينماي ايران توليد مي‌شود. از طرفي تعداد سالن‌هاي سينما و شرايطي كه در اختيار سينمادارهاست و همچنين وضعيت اقتصادي و البته وضعيت اجتماعي سياسي امروز همه و همه تماشاگر را از رفتن به سالن سينما دور كرده است. معني صحبت من اين نيست كه مردم فيلم تماشا نمي‌كنند، چنانچه اين فيلم‌ها از پلتفرم‌هاي آنلاين يا از طريق دي وي دي در فروشگاه‌ها يا از شبكه‌هاي ماهواره‌اي پخش شوند مردم آن را مي‌بينند و استقبال هم مي‌كنند. پس يعني قهري با فيلم‌ها و سينماي ايران وجود ندارد. در واقع اين دوري از سالن سينما به دلايلي كه عرض كردم و شايد بخش مهم‌تر، به شرايط اجتماعي و سياسي وابسته باشد. در واقع دور شدن آرامش از ذهن آدم‌ها موضوع مهمي است تا جايي كه سينما رفتن و سرگرمي را در آخرين اولويت زندگي آنها قرار مي‌دهد. وقتي شرايط اقتصادي و اجتماعي پيچيده است طبيعتا سرگرمي در اولويت قرار نمي‌گيرد. تمام اين صحبت‌ها در شرايط عادي اتفاق افتاد كه ما با مخاطب فاصله گرفتيم و درصد قابل توجه فيلم‌ها نفروختند يعني ما از طرفي با ريزش مخاطب طرف هستيم و از طرفي گران شدن فيلم‌ها مطرح است. يك فيلم وقتي 10ميليارد هزينه توليدش مي‌شود بايد 30 ميليارد بفروشد تا به سود برسد البته اين احتمال در بعضي فيلم‌ها وجود دارد و مثل همه جهان سينما هم يك امر غير قابل پيش‌بيني است‌. خيلي از فيلم‌ها روي كاغذ و هنگام توليد به نظر مي‌آيد به سمت موفقيت مي‌رود و پيش‌بيني مي‌شود كه با موفقيت همراه باشد ولي وقتي اكران مي‌شود فيلم ديگري كه اصلا تصور نمي‌كرديم مي‌فروشد و آن فيلم موفق نمي‌شود. اما اين در يك دورنماي كلي است و راجع به همه جهان مي‌توان حرف زد.

پس نتيجه مي‌گيريم آنچه سينماي ايران را با گرفتاري‌هايي نزديك كرد گران شدن فيلم‌ها و از دست دادن اعتماد تماشاگران وريزش مخاطبان است؟

بله، از طرف ديگر عمده تماشاگران سينما چه سينه‌فيل‌ها و چه علاقه‌مندان سينما چه مخاطبان جدي و چه مخاطبان عام دسترسي راحت‌تري به فيلم‌هاي مهم روز دنيا دارند بنابراين اگر ترغيب شوند كه فيلمي از سينماي ايران ببينند حتما بايد آن فيلم واجد ويژگي‌هايي باشد كه آنها را متقاعد كند كه به سينما بروند. مثلا يك كمدي خيلي تازه، يك فيلم هنري خيلي خاص يا مثلا دستاوردي جديد يا رويكردي كه تماشاگران به يك بازيگر محبوب‌شان داشته باشند كه اين بسيار محدود است.

حالا به زعم شما در اين شرايط بغرنج راز ماندگاري و بقا در سينما چه مي‌تواند باشد؟

به گمان من راه ماندگاري در سينما فيلم‌هاي لوباجت و كم بودجه‌اي است كه بتوانند توانايي خودشان را به رخ بكشند، پتانسيل‌هاي تعريف نشده خود را بالا بياورند ،قابليت‌هاي جذب تماشاگر را در خودشان داشته باشند و در يك چرخه محدود اكران بتوانند از پس هزينه‌هاي خودشان بر بيايد. اين يك واقعيت است. حالا در اين شرايط بيماري و در شرايطي كه امروز در جامعه و به‌طور مشخص در سينماي ايران درگيرش هستيم ضرورت توليد فيلم‌هاي ارزان قيمت را دوباره يادآوري مي‌كند. با ذكر اين نكته كه در تمام عمر صد ساله سينماي ايران هر آنچه توانسته در ذهن مخاطب فرهيخته يا در ذهن سينما دوست يا در دل جشنواره‌هاي مهم سينمايي بماند و در حقيقت حك شود سينماي مستقل كم بودجه ما است. اين واقعيتي است كه اين سينما درش قرار گرفته، مرور و پيگيري تاريخ سينماي ما چه بعد از انقلاب و چه قبل از انقلاب مي‌تواند اين نكته را ثابت كند كه فيلم‌هايي كه با بودجه‌هاي كلان و عناوين دهان پر‌كني مثل پرهزينه‌ترين فيلم تاريخ سينماي ايران ساخته شده‌اند به سختي توانستند پاي‌شان را از مرزهاي ايران خارج كنند و مخاطبان ديگري داشته باشند و در رقابت با نوع و مدل خودشان مثلا فيلم‌هاي تاريخي، اكشن، حادثه‌اي كمدي موفق باشند. اما فيلم‌هاي كم بودجه و صرفا هنري‌تر و مستقل‌تر يا فيلم‌هايي كه سعي كردندبه عبارتي شكل ديگري كار كنند كه اتفاقا سابقه طولاني در سينماي ايران دارندرا از اواخر دهه سي بطور جدي مي‌توان پيگيري كرد مثل فيلم آقاي فرخ غفاري«شب‌قوزي» تا به امروز سينمايي كه حرف خودش را مي‌زند و مخاطب خودش را پيدا مي‌كند سينمايي كه توانسته اعتبار بياورد و بعد از شصت، هفتاد سال در يك چشم‌انداز تاريخي فيلم‌ها را مي‌بينيم مي‌توانيم به آنها افتخار كنيم و بگوييم اين فيلم‌ها متعلق به سينماي ايران است . شما نگاه كنيد ببينيد بعد از چهل و خرده‌اي سال از ساخته شدن فيلم بسيار مهم و درخشان «شطرنج باد» كه جز يكي دو نمايش جشنواره‌اي و به صورت محدود هيچ‌وقت نمايش داده نشده و فيلم خاص و مستقلي هم هست به تهيه‌كنندگي آقاي بهمن فرمان‌آرا و كارگرداني آقاي محمدرضا اصلاني چگونه در جهان مي‌درخشد؛ فيلمي كه در همه اين سال‌ها كپي‌هاي بي‌كيفيت و بد آن را مردم مي‌ديدند. همين پارسال در دنيا به عنوان يك گنج فراموش شده بازسازي شده و الان در اكثر جشنواره‌هاي معتبر و بزرگ اكران مي‌شود. يا فيلم « خشت و آينه» كه بيش ازپنجاه سال پيش ساخته شده بود مرمت شد و به عنوان يك شاهكارِ حالا كلاسيك در جشنواره ونيز از آن ياد شد. من شك ندارم فيلم‌هايي كه اين روزها ساخته مي‌شود در ساليان بعدتر همين اتفاق برايش مي‌افتد حتي اگر در حال حاضر ديده و اكران نشوند. مي‌خواهم بگويم اعتبار سينما به شكلي از فيلم‌ها بود كه اغلب با بودجه‌هاي بسيار كم ساخته شد. شيوه‌اي كه من شخصا در فيلمسازي اين سال‌ها اتخاذ كردم تعاوني كار كردن و دور هم جمع شدن، تصميم بزرگ داشتن و پول كم داشتن و اينها منجر به فيلم‌هايي شد (چه آنهايي كه ساختم و كارگرداني كردم و چه فيلم‌هايي كه تهيه كردم و دوستانم ساختند) در جشنواره‌هاي تراز اول نمايش داده شدند و جوايز زيادي گرفتند و در همين گردش حداقلي خودشان بودجه‌هاي خود را بر گرداند؛ براي اينكه سرمايه زيادي صرف اين فيلم‌ها نشده بود. كارنامه من البته ناچيز است و قطعا قصدم مقايسه خودم با آن فيلم‌هاي مهم نيست اما مقصودم نيت و استراتژي‌اي است كه امروز كساني مثل ما براي سينما دارند. همه اين مسائل راز ماندگاري سينما خواهد بود و اميدوارم آينده و تاريخ درباره كارهاي ما هم همين قضاوت را داشته باشد و اميدواريم دوباره سالن‌هاي سينما باز شود و استقبال از سينما و فيلم رونق بگيرد و مردم به سالن‌هاي تاريك بروند و تجربه فيلم ديدن بر پرده بزرگ را داشته باشند و اين اتفاق خوشايند براي سينما دوباره بيفتد قطعا سال بعد سال ديگري خواهد بود. تا ابد كه اين بيماري نمي‌خواهد بماند ولي آنچه الان به نظر مي‌رسد اين است كه بودجه‌هاي حداقلي ضرورت سينماي امروز است تا بتواند با نمايش‌هاي حداقلي در دي وي دي‌ها، پلتفرم‌ها و اكران‌هاي محدود و در فستيوال‌ها و از طريق درآمد‌هاي اندك از پس خودش بر بيايد و ضربه‌هاي سنگين نخورد و به مسير خود ادامه دهد.

بهره‌گيري از شيوه ساخت فيلم با بودجه‌هاي كم، باعث مي‌شود امكان كار كردن براي همه فراهم شود، موافقيد؟

بله، اميدواريم كار كردن براي همه فراهم شود. اما پرسشي كه اينجا مطرح است آيا همه بايد فيلم بسازند؟ چه سينماي دولتي باشد و چه خصوصي به هر حال براي ساختن فيلم رقابت وجود دارد آن كسي مي‌تواند در رقابت موفق ‌شود كه بتواند خود را ثابت كند.

نكته مهم ديگر اينكه باعث گسترش تنوع انديشه هم مي‌شود.

بله، كاملا روشن است كه تنوع انديشه بايد در سينماي ايران وجود داشته باشد اما اين موضوع از چند منظر قابل بررسي است؛ از دو دهه پيش تصميم‌گيري بخش زيادي از نمايش فيلم به سالن‌هاي سينما واگذار شد. تصميم‌گيرندگان اكران سينماداران شدند، طبيعي است كه سالن سينما و سينمادار نخواهد سالن سينمايش خلوت باشد به سمت فيلم‌هايي برود و فيلم‌هايي را براي اكران در سينماهايش گزينش كند كه فيلم‌هاي پرفروشي باشند كه او بتواند بليت بيشتري بفروشد و از موهبت تعداد زياد تماشاگر بهره‌مند شود. اين آفت ديگر سينماي ايران است، گران شدن توليد فيلم از يك طرف، تصميم‌گيري اكران از طرف سينماداران از طرف ديگر سينماي ايران را محدود كرد. شما نگاه كنيد در دهه شصت ما چه تعداد فيلم‌هاي مهم در بحبوحه جنگ داشتيم يعني از طرفي كشور درگير جنگ است و شرايط اقتصادي به‌شدت پيچيده است و تمام كالاها كوپني به مردم عرضه مي‌شد اما در همين زمان فيلم مهم هم خيلي ساخته مي‌شود. شما نگاه كنيد، ببينيد در يك دهه گذشته در سينماي ايران چه اتفاقي افتاده است چرا مثل آن موقع نيست؟ براي اينكه ظاهرا تقاضا ميان عامه مردم به سمت فيلم‌هايي رفت كه هزاران سينما همان فيلم را اكران كردند و خود به‌خود سينما به مجالي براي نمايش اين فيلم‌ها تبديل شد و سينماي انديشه تنوع افكار و درواقع فيلم‌هايي كه هر سينمايي براي حيات خود به آن نياز دارد حذف شد و فقط توليدش به دست بخش خصوصي افتاد و آنها هم دست‌شان از همه جا كوتاه بود و ناچار بودند كه هزينه كم براي فيلم‌هاي‌شان متقبل شوند.

البته جناب برزگر در نظر داشته باشيد به خودي خود بودجه كم براي توليد فيلم فضيلت نيست.

بله، مطلقا بودجه كم امتياز نيست و يك فيلم بايد راحت ساخته شود و براي توليد فيلم هر آنچه لازم دارد هزينه شود اما ما اهل سينماي مستقل ناچار شديم داستان‌هاي مورد علاقه‌مان را كنار بگذاريم و داستان‌هايي را دست بگيريم كه شرايط ساختش آماده است ولي اگر فكر كنيد كه شرايط اقتصادي مملكت در يك شرايط نرمالي بود بايد براي توليد فيلم هزينه مي‌شد. براي شما مثال مي‌زنم من الان در حال توليد فيلمي هستم كه بخشي از هزينه‌هاي توليد قيمت‌شان چهار برابر شده است يعني شما براي توليد فيلم يك بودجه‌اي داريد كه هنوز اين سرمايه صرف نشده و فيلم تمام نشده قيمت‌ها چهار برابر شده و ارزش بودجه چهار برابر كم شده، اين افزايش هزينه براي فيلمسازي كه فيلم را مي‌سازد كه فقط نيست، عوامل فيلم هم هزينه زندگي‌شان بالا مي‌رود .دستمزدها خود به خود بالا مي‌رود، اجاره لنز و دوربين با گراني دلار بالا مي‌رود و تقريبا همه فاكتور‌هاي ساخت فيلم دچار نوسان‌هاي شديد مي‌شود. مي‌خواهم بگويم اگر در شرايط عادي اقتصادي مي‌بوديم حتما شكل توليد اين فيلم‌ها فرق مي‌كرد و ما راحت‌تر مي‌توانستيم كار كنيم و راحت‌تر مي‌شد هر كسي فيلم خودش را بسازد و آن زمان اسم اين نوع فيلمسازي را لوباجت نمي‌گذاشتيم و مي‌گفتيم توليد فيلم با هزينه نرمال. وقتي توليد فيلم به صورت متمركز و نرمال پنجاه يا شصت روز طول مي‌كشد در سينماي مستقل بايد اين تعداد روز پايين باشد. من در فيلم‌هايي كه خودم ساختم بدون استثنا همه را زير سي روز فيلمبرداري كردم. مي‌دانيد؟ ناچار هستيم به خودمان فشار بياوريم. طبيعتا فيلمبرداري، نورپردازي يا صحنه و هر آنچه براي توليد فيلم لازم است تمام قد در خدمت فيلم نخواهد بود چون فرصتي نداشتيم و اين يعني دوبرابر لازم كار مي‌كنيم تا يك فيلم فيلمبرداري شود. مي‌خواهم بگويم بودجه كم اصلا امتياز نيست ولي اين جنس از سينما بين فيلم نساختن و حضور نداشتن و حضور داشتن با شرايط سخت راه دوم را انتخاب كرده. به هر حال گلايه‌اي نيست. اين انتخاب ماست و همچنان در همان چشم‌انداز تاريخي، وقتي در اين سال‌ها مرور مي‌كنيد بخشي از فيلم‌هاي كالت و مهم سال‌ها حتما در اين دسته‌بندي و اين رديف قرار مي‌گيرند آن فيلم‌هاي دولتي پربودجه بزرگ در اين رديف قرار نمي‌گيرند يا دست‌كم بخش زيادي از آنها در اين رديف قرار نمي‌گيرند. انگار كه پول موضوع دوم فيلم‌هاي مهم بوده و بيشتر شور و انگيزه و گفتن حرف و شكل ساختن در اين نوع فيلم‌ها اهميت دارد

حالا شما «ابر بارانش گرفته» را چگونه نمايش مي‌دهيد؟

در جشنواره فيلم فجر استقبال از فيلم - به نسبت مدل فيلم- خوب بود و قرارداد پخش اين فيلم هم درگروه سينمايي و با يكي از پخش‌هاي خوب سينما بسته شده ولي همان‌طوركه مي‌دانيد از فروردين تا امروز سينماها تعطيل است و فيلم ابر بارانش گرفته از آن دست فيلم‌هايي است كه متكي به فضاي سكوت وميزانسن است كه محل عرضه آن به مخاطب سينماست نه تبلت و لپ‌‌‌تاپ. شايد بشود خيلي از سريال‌ها و فيلم‌ها را آنلاين به شيوه جديد تماشا كرد اما گمان مي‌كنم اين فيلم براي سالن سينما ساخته شده. حالا گزينه اكران آنلاين در اولويت ما نيست. صبر مي‌كنيم ببينيم چه مي‌شود در گذشته شرايط براي اكران اين مدل فيلم‌ها سخت بود حالا كه شرايط براي كل سينما سخت شده فقط صبر مي‌كنيم.

برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: تينا جلالی