برتولد برشت یکی از افرادی است که در استقرار دراماتورژی موثر بوده و این به فاصله دو قرن پس از لسینگ سمت و سوی تازه‌ای به خود گرفته است. بنابراین می‌شود در این باره نتیجه کار زهرا خیالی صبری را تایید کرد که چرا باید در متن ننه دلاور و فرزندانش تغیر و تحولی ایجاد کرده باشد.

پایگاه خبری تئاتر: "با متن به عنوان سندی تاریخی رفتار می‌شود. زمینهٔ متن و نویسنده‌ی آن به دقت مورد تحقیق قرار می‌گیرد تا هم خصیصهٔ تاریخی زندگی اجتماعی  تصویر شده و هم عوامل تعیین‌کنندهٔ تأثیرگذار بر آن شناخته شود؛ بنابراین متن موضوع تحلیلی جدلی است که ساختارهای آن را در پرتو تجارب تاریخی که به واسطهٔ این ساختار‌ها منتقل می‌شوند، بررسی می‌کند. سرانجام داستان متن در جملات کوتاهی فشرده می‌شود که عمل اصلی هر رویداد را یا عمل اصلی هر رویدادی را که اجرا برمی‌گزیند توصیف می‌کند و تئا‌تر برشت به تحلیل خود از متن صادق است و نه لزوما به خود متن که ممکن است به طور نسبی دست نخورده بماند یا شدیدا بازسازی شود." (ب. زاریلی، ۱۳۸۹: ۳۸۴-۳۸۳).

اما این تحول باید از بنیانی قابل قبول برخوردار باشد. مثلا افزودن عروسک و جایگزینی آن به جای نقش‌های بسیار و همچنین آوردن چهار بازیگر زن که باید چندین نقش را بازی کند، به ظاهر مساله‌ای پذیرنده و شدیدا خلاقه است. اما با بحث و تحلیل همین رویکرد درمی‌یایم با اشتباهاتی مواجه شده که مانع از پذیرندگی‌اش خواهد شد.

هانس کوریل با مشاهده تمرین آنتیگون برشت در سال ۱۹۴۸ گفت: "شیوهٔ کارگردانی او بر مبنای پژوهش و تجربه‌های مختلفی بود که او می‌توانست آن‌ها را تا کوچک‌ترین ادا‌ها بسط دهد – چشم‌ها، انگشتان... برشت مثل مجسمه‌ساز با بازیگر و بر روی او کار می‌‌کرد." (ه‌مان، ۳۸۶)

با چنین نگاهی می‌شود گفت که دادن عروسک در دست‌های بازیگران و چند نقش بازی کردن، جزیی از ارکان کاری برشت است و حالا هر کارگردان دیگری هم می‌تواند و می‌شود به همین نحو متونش را کار کند. این فضای کاملا زنانه نگرهٔ فمنیستی بودن اثر را به گونه‌ای متجلی می‌سازد وگرنه هیچ ضرورتی بر زنانه شدن کلیت اثر نیست. این نوعی تقابل با خویشتن است که حالا بشود بر خلاف فضای سنتی از حاکمیت مردان در صحنه به شکل صد درصدی کاست و همه نقش‌های زنانه و مردانه را فقط و فقط به چهار بازیگر زن محول کرد. چنانچه ستاره پسیانی سه برادر و یک خواهر – بچه‌ها ننه دلاور- را بازی می‌کند، بهناز جعفری سرباز، آشپز و ایوت روسپی را بازی می‌‌کند؛ فاطمه نقوی گروهبان، کشیش و قاض عسکر بشود و حتی فاطمه معتمدآریا علاوه بر نه دلاور نقش سربازی را هم بگیرد.

اما از منظر روان‌شناسی پذیرش این فضای زنانه با اشکالات عمده انسانی مواجه می‌شود. او هر مرد و زن را با و نیمه مردانه و زنانه تقسیم‌بندی می‌کند. آنیما و آنیموس در مکتب روان‌شناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ به بخش ناهشیار یا خودِ درونیِ راستینِ هر فرد گفته می‌شود که در مقابل نقاب یا نمود برونی شخصیت قرار می‌گیرد. آنیما در ضمیر ناهشیار مرد به صورت یکی شخصیت درونی زنانه جلوه‌گر می‌شود و آنیموس در ضمیر ناهشیار زن به صورت یکی شخصیت درونی مردانه پدیدار می‌شود؛ بنابراین دیگر پذیرش این کارکرد که فضا کاملا زنانه باشد، با مفهوم حقیقی زن در تناقض اساسی است. چراکه زن وجه ملایم و معتدل و عاطفی انسان است که در آن ترحم و دلرحمی بر انسان حاکمیت دارد. از این منظر هیچ عقل دوراندیشی با مساله روح زنانه کنار نخواهد آمد. حتی زنانی که به جنگ می‌روند و یا طالب جنگ هستند خود به واسطهٔ چیره شدن وجه مردانه در آنان است. جنگ و خشونت تابع تصمیم و اراده مردانه است و اینکه همه چیز در ظاهر و باطن جلوهٔ زنانه به خود بگیرد نمی‌تواند منطقا تبدیل به جریانی درست بشود.

البته نگاه زهرا صبری در استفاده از گاری چند وجهی و گاری‌های چند گانهٔ ریز و درشت باعث شده که به لحاظ بصری همه چیز با چشم‌اندازی قابل درک مواجه شود. این هم نوعی میزانسن متنوع در اشرهای مختلف است که چشم را به کنجکاوی وا‌می‌دارد. حتی عروسک هم چشم را با همین تنوع و ضرباهنگ بصری همراه می‌کند. چراکه زهرا صبری کارگردانی تصویرگر است و همه چیز را از منظر ریز و درشت نگاه دچار ضرباهنگی راستین می‌نماید. بنابراین کسی از کار‌هایش دلزده نمی‌شود. اما ضعف دیگر کار در ارائه فضاست چون که برشت تاکید بسیار بر طنز دارد و هیچگاه اصراری بر تراژدی ندارد. در این اجرا طنز حضوری ندارد و همین خود بانی کسالت در تماشای اجرای صبری می‌شود.

لازم به یادآوری است نمایش "ننه دلاور و فرزندانش" این روزها در تالار چهارسو تئاتر شهر به روی صحنه است.


منبع: هنرآنلاین
نویسنده: رضا آشفته