پایگاه خبری تئاتر: زمانی تئاتر جایگاه یا بهتر است بگویم پناهگاهی بود بسیار بلندمرتبه و امنتر از سینما و تلویزیون، به این معنی که میشد در تئاتر موضوعات مختلف جامعه ایرانی را به گونهای مطرح کرد که امکان طرح آن در سینما که عمده هدفش فروش و تجارت است و تلویزیون که هدف آن ارائه یک استاندارد خاص از زندگی ایرانی است، به هیچ عنوان نبود، اما اکنون موضوعات و درونمایههای مطروحه در تئاتر به سمت و سویی رفته که هیچ ارج و احترامی را نسبت به دو مدیوم مذکور برنمیانگیزد.
گویی تئاتر ما در رقابت طرح مفاهیم اصیل و عمیق جامعه خود به جای پیشتازی به جاماندگی و درماندگی گرفتار آمده است و آرمان و هدفش تنها شده در آوردن خرج و مخارج گروه و پرداخت درصد سالن و احیانا درآمدآوری و پولزایی، و این میسر نمیشود مگر با تبدیل کردن تئاتر به سرگرمی یک قشر خاص که طرح و نقد ناهنجاریهای گریبانگیر اجتماعی و فرهنگی چنگی به دلشان نمیزند. ایشان پول میدهند که سرشان گرم بشود و اوقات فراغتشان پر. شاید برای همین روزبهروز قیمت بلیت تئاتر افزایش مییابد، به هرحال قیمت سرگرم شدن و خندیدن درکشوری که گفته میشود دومین کشورغمگین جهان است، بالاست.
تقلیل جایگاه تئاتر از هنری دراماتیک و اثربخش به فوت و فنی ملودرام وسرگرمساز و درآمدزا زنگ خطری است جدی که در تالارهای نمایش تهران به صدا درآمده که اگر صدایش را نشنویم یا نشنیده بگیریم، دیگر نه هنری به نام تئاتر که چیزی شبیه به آن خواهیم داشت، چیزی که تفکربرانگیز نیست، نقد نمیکند، زیربناهای غلط بسیاری از مسائل جامعه را به چالش نمیکشد و بیدغدغه و بیمساله برای به سالن کشاندن تماشاگران بیشتر حتی بنیادها و مبانی و اصولی را که هنر چند هزار ساله تئاتر بر آنها بنا شده را هم زیر پا مینهد…
صرف تماشاگر انبوه که این روزها ملاک مطلق مدیران دولتی و غیردولتی تالارها برای تخصیص سالن به کارگردانها شده بسیار جای تامل دارد، مخاطبی که پسند عام دارد، همین عامپسندی را به کارگردان هم منتقل میکند… کارگردانِ درآمدخواه در نهایت مجری تعمیم خواستهای تماشاگری با سلیقه متوسط و میانمایه میشود که خود را به عنوان تضمین فراگیر بازگشت سرمایه و سوددهی بیشتر معرفی کرده است… نمیخواستم از واژه مشتری به جای تماشاگر و واژه درآمدگردان به جای کارگردان استفاده کنم ولی چارهای جز گفتن حقیقت نیست، هوای این روزهای تئاتر شهرمان گرفته و ابری است…