پایگاه خبری تئاتر: دومین فیلم مسعود امینیتیرانی با نام «سه روز و سه قتل» به همان شیوه فیلم اول او با نام «بیداری برای سه روز» با رویكرد و اجرایی تجربی ساخته شده است. داستان فیلم برگرفته از یك اتفاق واقعی است و بازیگران برای اجرای این صحنههای حقیقی در موقعیت كاملا عادی قرار میگیرند و واكنشهای آنها در این صحنهها مورد بررسی قرار میگیرد. آنچه «سه روز و سه قتل» را متمایز جلوه میدهد، مدل كارگردانی امینیتیرانی است كه به اعتقاد خودش شبیه به مربیگری در بازی فوتبال است. همان طور كه در زمین بازی فوتبال هر كس بازی خودش را میكند اما نحوه رفتارش با دیگر بازیكنان و عكسالعملهایی كه در لحظه نشان میدهد، نتیجه بازی را تعیین میكند در این فیلم هم بازیگران وارد زمین بازی میشوند و در شرایط كاملا عادی موقعیتهای جدیدی خلق میكنند. همه تمهیدات كارگردان به قبل از حضور بازیگران در میدان بازی مربوط میشود. با مسعود امینیتیرانی گفتوگویی انجام دادیم كه از نظر میگذرانید.
وقتی فیلم را میدیدم به نظرم آمد فیلم «سه روز و سه قتل» تحت تاثیر فیلم «پروژه جادوگر بلر» ساخته شده است، موافقید؟
بله، آن فیلم را دیدهام، البته موضوع فیلم كه هیچ ارتباطی با فیلم «پروژه جادوگر بلر» ندارد ولی این فیلم و فیلمهای دیگری مثل «سزار باید بمیرد» را به دلیل بررسی شیوههای خاص اجرا مورد توجه قرار دادهام. برای دستیابی به الگوهای تازه اجرا در فیلم گذشتهام با نام «بیداری برای سه روز» كه سال ۹۲ ساختم، نمونههای مشابه فیلم «پروژه جادوگر بلر» را دیدهام اما معتقدم دو فیلم من یعنی «بیداری برای سه روز» و «سه روز و سه قتل» بیشتر از هر چیزی در شكل و اجرا وامدار الگوهای پرفورمنس و اجراهای تئاتری و نمایشی است یا شاید رئالیتی شو است كه بازیگران را در موقعیتهای عادی یا طراحی شدهای قرار میدهند و واكنشهایش را بررسی میكنند. اما فراتر از سینما و هنر، بیشترین تاثیر را از فوتبال گرفتهام و به نظرم نزدیكترین شكل اجرا در كارگردانی این فیلم مربیگری بازی فوتبال است.
چطور؟ بیشتر توضیح میدهید؟
یعنی الگو یا مدل كارگردانی این فیلم شبیه به مربیگری در بازی فوتبال است. چیزی شبیه به یك زمین بازی فوتبال داریم كه بازیگران وارد آن میشوند با این هدف كه در یك زمان مشخص باید به نیت و هدف پیروزی یا دستیابی به ایدهای مشخص بازی كنند. اما با اتفاقات پیشبینی نشدهای مواجه میشوند كه نتیجه رفتار و عملكرد خود آنهاست. هر لحظه ممكن است شكست بخورند، پیروز شوند، درگیر شوند یا اینكه اخراج شوند. بیشترین كار مربی قبل از بازی اصلی و خارج از زمین است. در این فیلم هم من اجراگران را وارد زمین بازی میكنم و همه تمهیداتم مربوط به قبل از اجراست. در طول اجرا بیشترین وظیفه بر عهده بازیگران است. كار بازیگران من كاری پر ریسك است و به نظرم از عهده هر كسی بر نمیآید.
ابتدای فیلم به این نكته اشاره میشود كه فیلم «سه روز و سه قتل» بر اساس موضوع واقعی ساخته شده اما شكلگیری و طراحی این قصه چگونه در ذهن شما شكل گرفت؟
با این موضوع چند سال پیش برخورد داشتم یعنی وارد همین خانه شدم و با قاتلی روبهرو شدم كه ظاهرا در سه روز متوالی، سه قتل انجام داده بود. سالها بعد از روی دادن این اتفاق با خودم فكر میكردم كه با یك قاتل همكلام شدهام و برای من این سوال بود كه مرزهای واقعیت كجاست؟ آیا میتوانم لحظات قبل و اقدام به قتل را تصور كنم؟ همانجا بود كه قصه در ذهنم شكل گرفت.
فیلم «سه روز و سه قتل» طراحی و اجرای كاملا متفاوتی دارد؛ وقتی ایده شكلگیری قصه در ذهنتان به وجود آمد برای رسیدن به این اجرا نقشه یا استوری برد داشتید؟ چون ممكن بود هر لحظه با موقعیتها و احتمالات پیشبینی نشده مواجه شوید.
من در هر دو فیلمم علاقهمند بودهام كه تجربه متفاوتی را در سینما انجام دهم. در این دو فیلم به جای یك فیلمنامه كامل، ایدهای اصلی وجود دارد كه باید با مجموعهای از قراردادها به اجرا درآید. درست است كه ما در این فیلم، چیزی به اسم فیلمنامه كامل نداریم اما تقریبا همه موقعیتها و احتمالات كاملا پیشبینی شده بود و بر اساس هر احتمالی شكلی از اجرا را طراحی كرده بودیم. اما بازیگران در شكل اجرا كاملا آزاد بودند و فیلم از این منظر كاملا وابسته به لحظات بداهه بود كه آنها شكل میدادند. من و تیم همراهم باید در همان لحظه فكر میكردیم كه در قبال بداهه بازیگران كدام احتمال پیشبینی شده را انجام دهیم. ساختار و چارچوب اصلی در ذهنم شكل گرفته بود اما پیشبینی برای اتفاقات غیرمنتظره هم داشتیم و این نكته در تعاملی حاصل میشد كه بین من و اجراگران رخ میداد.
اساسا بعضی از صحنهها كاملا مشهود است كه اتفاقات محصول شرایط است.
همان نكتهای كه ابتدا اشاره كردم كار ما مثل بازی در زمین فوتبال است در زمین بازی هر كس بازی خودش را میكند اما نحوه رفتارش با دیگر بازیكنان و عكسالعملهایی كه نشان میدهند، نتیجه بازی را تعیین میكند شما را به بازی تاریخی در جام جهانی ارجاع میدهم كه زیدان با ضربه سر به سینه حریف ایتالیایی ضربه وارد میكند و بعد از زمین اخراج میشود و یكی از مهمترین رفتار شاید غیراخلاقی از سوی یك بازیكن با اخلاق رخ میدهد. تماشاگران درباره درستی و نادرستی این رفتار حرف میزنند و واكنش نشان میدهند، روحیه تیم افت میكند و تیم میبازد. تمام این حركات زیدان كنترل نشده بود. بنابراین در كنار همه پیشبینیها، من و تیم همراهم منتظر وقوع یك رویداد و اتفاق هستیم.
بیاغراق بازی بازیگران در این فیلم نقاط قوت فیلم است، صبوریای كه در شرایط صعب و لحظات فیلم به خرج میدهند تا ریاكشنهای همسو با لحظات كه در خدمت قصه باشد، قابل توجه است.
ممكن است كه در نگاه اول به نظر بیاید كه مخاطب در فیلم سه روزو سه قتل با یك فیلم مستند روبهرو است و اتفاقات كنترل نشده باشد اما در واقع یك طراحی بزرگ برای هر بخش وجود دارد. ما زمان بسیاری صرف كردیم تا برای هر اتفاق طرحی داشته باشیم. بنابراین اگرچه فیلمنامهای نوشته شده و مرتب و پیوسته نداریم ولی در حقیقت همچون كلاژی به همه چیز فكر شده است. شانسی كه داشتم با تیم خوب و بزرگی از بازیگران همكاری كردم كه كاملا خودشان را در خدمت فیلم قرار داده بودند و میدانستند چطور بازیشان را در فیلم كنترل كنند. كار همه بازیگرانم(بهناز جعفری، حمید پورآذری، شادی كرمرودی، سونیا سنجری، میلاد رحیمی و سهند كبیری) درخور توجه است و فیلم بدون هر كدام از آنها سرنوشت دیگری پیدا میكرد.
از مشخصههای فیلم سه روزو سه قتل این است كه گفتوگومحور است و چالشهای قصه در گفتوگوها شكل میگیرد. این را هم از ابتدا در نظر داشتید؟
بله، فیلم متكی به كلمات است. بازیگران از این حیث كاملا آزاد گذاشته شده بودند و از آنها تقاضا كردم در مورد آنچه به ذهنشان میآید با هم گفتوگو كنند. اساسا یكی از ویژگیهای ساختاری فیلمهای تجربی كاربرد دوگانه زبان است. زبان در تركیبی غیر از وظیفه اصلی یعنی انتقال مفاهیم استفاده میشود و شاید این مهم با استفاده از تكرارهای فراوان به دست میآید. اجراگران در این فیلم بارها و در طول ۹۰ دقیقه پیوسته درباره كشتن حرف میزنند. نوع برخوردی كه با كلمات میشود، هجوآمیز و گاه بیهوده و طولانی و خالی از معنا به نظر میرسد. شاید به كنایه از این همه بحثهای طولانی و تكراری در طول تاریخ كه درباره كشتن شده ولی هیچوقت از انگیزه و عمل كشتن كاسته نشده است.
صریح بگویم شاید این حجم از گفتوگو مخاطب را عصبانی كند؛ این پیش فرض برای شما وجود داشت؟
برداشت خودم هم همین نكته بود كه ممكن است برای مخاطب آزاردهنده باشد و برایشان تحمل فیلم را سخت كند اما باید یادآوری كنم كه تماشای فیلم تجربی معمولا دشوار است و این تجربه باید شكل میگرفت. اهمیت فیلم تجربی در شكل اجراست و من نمیتوانستم به دلیل خوشایند مخاطب شكل اجرا را تغییر دهم. تغییر در شكل اجرا، آزادی اجراگران را تحتالشعاع قرار میداد.
از جهت دیگر گفتوگوی شخصیتها با هم؛ جامعهای را به ما نشان میدهد كه آدمهایش در بعضی لحظات با هم اختلاف دارند یا نمیتوانند دیالوگ رد و بدل كنند.
بله همه سعی ما این بود كه موقعیتهای این اجرا تناظری با واقعه اصلی و جامعه پیدا كند و بتوانیم به لحظاتی از آن سه روزی كه برای قاتل رخ داده، نزدیك شویم. زمانی كه قتلهای اصلی رخ داد نه دوربینی در كار بوده و نه امكان فیلمبرداری، كاری كه این فیلم میكند، عناصری را در همان مكان كنار هم قرار میدهد تا امكان رصد و كشف دوباره آدمها و موقعیتشان در آن سه روز فراهم شود.
یعنی لحظاتی مشابه رفتار واقعی از خودشان نشان میدهند؟
بله، به نظرم آنچه در فیلم میبینیم بدون آنكه قصدی برای بازسازی واقعه اصلی داشته باشیم در جاهایی كاملا نزدیك به اتفاق اصلی میشود. من میگویم انگار مماس با واقعه اصلی حركت كردهایم.
فیلم از لحظهای كه شروع میشود به فیلمهای ترسناك هم پهلو میزند، موافقید؟
با فیلمهای ترسناك فاصله دارد اما با توجه به موضوعی كه دنبال میكند در ژانر معمایی و ترسناك هم قرار میگیرد. خودم هم بدم نمیآمد كه نشانههای ژانر ترسناك در آن دیده شود. الان هم نشانههایی از آن سینما دارد مثل شكل، رنگ، نور و فضا. اما بهتر است بگویم كه نشانههای سینمای تجربی دهههای نخست سینما را دارد. سیاه و سفید، تدوین، شكل كلاژی تصاویر و البته احساس ترس و قتل كه معمولا در فیلمهای آن زمان قابل مشاهده است اما در برابر ایجاد دلهره مقاومت كردم.
اما انتقادی به فیلم دارم در ابتدای فیلم میبینیم كه قاتل مرد است ولی وقتی داستان شروع میشود نقش قاتل را باید خانمها به عهده میگرفتند این كمی باعث تناقض نمیشد؟
همان طور كه گفتم هیچ اصراری برای بازسازی قتلهای اصلی نداشتم. كار ما شبیه همان تصویر آرشیوی است كه در آن میبینیم. پلیس صحنه جرم را بازسازی میكند و در آن یك سرباز وظیفه نقش مقتولان مرد و زن را بازی میكند. آنجا هم نقشها عین واقعه اصلی نیست. در فیلم انتخاب قاتل چالش خود بازیگران فیلم بود. در واقع قراردادی با بازیگران وجود داشت كه قاتل نقش اصلی فیلم خواهد بود و انتخاب نقش اصلی به عهده خودشان بود كه قاتل را انتخاب كنند یعنی آنها با هم به این نتیجه میرسند كه چه كسی میتواند، نقش قاتل را بر عهده بگیرد. هر كسی كه جسارت بیشتر داشته باشد و تلاش بیشتری كند، میتواند قاتل باشد.
با توجه به نوع بازی حمید پورآذری اگر قاتل او انتخاب میشد، قابل باورتر نبود؟
من دخالتی نداشتم ولی پیشبینیهایی میكردم و علاقهمندی هم داشتم اما اینكه معادله چگونه شكل بگیرد و چطور در صحنه به مرحله اجرا درآید را به انتخاب خود بازیگران گذاشتم. به نظرم انتخاب نقش قاتل پارادوكس غریبی است. چرا باید افرادی برای به دست آوردن نقش قاتل تلاش كنند؟ در ظاهر ممكن است كه نقش قاتل به حمید بیشتر شبیه بود ولی آنچه در فیلم رخ میدهد، خشونتی به مراتب سختتر است كه توسط جمع انجام میشود.
از این نكات گذشته فیلمبرداری فیلم هم بسیار قابل توجه است. یعنی بین صحنه واقعی و فیلمبرداری در نوسان است و باعث جذب مخاطب میشود. نظارت فیلمبرداری با شما بود؟
فیلمبرداری و شكل اجرا بخشی از استراتژی كارگردانی بود بنابراین از ابتدا درباره آن فكر كرده بودم. اما مدیریت آن را به دوست و همكارم داود ملكحسینی دادم. درباره نحوه فیلمبرداری این فیلم باید بگویم كه در دو، سه لایه طراحی شده بود. نوع فیلمبرداری مبتنی بر این بود كه در هر فضا چه شكلی و اجرایی باید دیده شود، آیا باید بخشی از ماجرای اصلی را دید؟ یا پشت صحنه را؟ یا هر دو را؟ ما با 10 دوربین، فیلمبرداری این فیلم را انجام دادیم. دو دوربین اصلی و متحرك و 8 دوربین ثابت. همان طور كه گفتم فیلمهای تجربی شدیدا به اجرا وابستهاند و خاص بودن این اجرا بخشی از چالش ما بود. شیوه صدابرداری هم مهم بود كه هادی معنوی به خوبی از عهده آن برآمد و كار بسیار دشواری داشت. شاكله فیلم را اجرای آن شكل میدهد ما تمام تلاش خود را كردیم در یك محدوده سه روزه و در یك محیطی خاص با شكل فیلمبرداری خاص، شكل حضور خاص بازیگران خروجی درست و ویژهای داشته باشد. با تاكید میگویم كه تیم بسیار خوبی داشتم در واقع این شانس را داشتم كه با آدمهای خوب همكاری كنم. از آقای آرش شجاعی به عنوان سرمایهگذار تا آقای صانعیمقدم به عنوان تهیهكننده و نیما عباسپور به عنوان مجری طرح و همه همكارانم در تیم طراحی و تولید و اجرا ممنونم. در این فیلم تیم اجرا و همه بازیگران درجه یك بودند كه ریسك كردند در این فیلم با من همكاری كنند.
برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید
برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: تینا جلالی