پایگاه خبری تئاتر: دختر محمود استاد محمد در ابتدای صحبتهایش گفت: «همه شما می دانید پدرم چقدر به تئاتر اعتقاد داشت. او تئاتر را مقدس میدانست و معتقد بود کسی به طور اتفاقی وارد این حرفه نمی شود و «حتما برگزیده شده است
او ادامه داد: من به طور اتفاقی متوجه شدم حمیدرضا نعیمی در حال آماده کردن نمایشنامه "دیوان تئاترال" است که از نمایش های مورد علاقه پدرم بود. بنابراین از او خواستم امشب که اولین اجرای این اثر همزمان با این روز در اینجا برگزار شود. خوشحالم که این نمایشنامه از پدرم را انتخاب کرده و از او تشکر می کنم.
دختر محمود استاد محمد همچنین از آخرین روزهای زندگی پدرش و یادداشتی که از حال و هوای این روزها پیدا کرده بود چنین گفت: «من در روزهای گذشته در لابلای کاغذهای پدرم یادداشت کوچکی را پیدا کردم که در گوشه دفترچه تلفنش نوشته شده بود. این یادداشت متعلق به زمانی بود که حس و حال مسافر بودن این روزها در وجود محمود استاد محمد غالب شده بود و تدارک سفرش را می دید. در این یادداشت نوشته شده است:
«زمین خوردن یک اتفاق است، حتی ناخواسته
ولی برخاستن ......؟
باید کلمه "خاستن" را با چارده روایت فریاد کشم
تا قلندر تاریخ جواب سلامم را بدهد مشاعران در این سفر اگر نفسی باقی بود
سلامتان را به حافظ می رسانم."
در این مراسم همچنین شهرام کرمی کارگردان تئاتر از یک باور فلسفی گفت: «آدمها یک بار به دنیا می آیند و یک بار از دنیا می روند اما در مقابل این باور اندیشه دیگری وجود دارد با این مضمون که آدمها یک بار به دنیا می آیند اما دیگر نمی میرند و همیشه خواهند ماند. فکر می کنم با من هم عقیده باشید که محمود استادمحمد برای همیشه در تئاتر ایران و تاریخ ادبیات نمایشی ما ماندگار خواهد شد».
او با بیان اینکه محمود استادمحمد بزرگترین نمایشنامه نویس ایرانی است که به معنای واقعی ایرانی می نوشت و ایرانی باقی ماند، اضافه کرد: با این حال کسی قدرش را ندانست. هم اکنون ما در شرایطی کار می کنیم که قدر هنرمندان را نه خود ما می دانیم و نه مسئولان.
در ادامه مراسم یادبودی که برای چهلمین درگذشت محمود استاد محمد برگزار شد نمایشنامه "دیوان تئاترال" به کارگردانی حمید رضا نعیمی خوانش شد و بعد از آن حمیدرضا نعیمی عنوان کرد: بزرگترین دشمن یک کارگردان در ابتدا نمایشنامه نویس و در مرحله دوم تماشاگر قرار دارد و کارگردان می خواهد نمایشنامه نویس را شکست دهد. ما در قدم اول در این چند جلسه نه تنها نتوانستیم محمود استاد محمد را شکست دهیم بلکه شکست هم خوردیم ولی من قول می دهم که این کار را انجام دهم چون اطمینان دارم محمود استادمحمد آن را دوست خواهد داشت چون شکست نمایشنامهنویس یعنی اجرای موفق یک نمایشنامه.
وی افزود: اگر کوتاهی در این نمایشنامه دیدید به این دلیل است که ما مجبور شدیم متن را کوتاه کنیم امیدوارم که استادمحمد از ما راضی باشد.
در ادامه مسعود جعفری جوزانی کارگردان سینما روی صحنه دعوت شد تا دقایقی درباره محمود استاد محمد سخن بگوید.
وی گفت: امشب که اینجا آمده ام احساس می کنم که مرگ به سراغ ما می آید. بعضی وقت ها مرگ بسیار پر سر و صدا مثل صاعقه می آید. به هر حال زمانی این قطار نگه می دارد و می گوید پیدا شو.
جعفری جوزانی اضافه کرد: مهم نیست مرگ چگونه به سراغ آدم می آید مهم این است که شخص اقبال بلندی داشته باشد و از خود آثاری به یادگار بگذارد که وقتی سفرش تمام و از قطار پیاده شد خود شخص و زندگیش تمام نشده باشد کسی مثل محمود استاد محمد همچون پاره ای از متون ملی ما است. خیلی سخت است که آدم بتواند با همه وجودش پاره روح یک ملت باشد. من افتخار می کنم که دوران زیادی را با او بودم.
سهیل محمودی نیز با بیان اینکه یاد آدمها ما را با مفاهیمی که با آنها زندگی کرده اند پیوند می دهد، گفت: من از نوجوانی آثار محمود استاد محمد را شناختم. این آثار نشانه هایی از صفا و صمیمیتی داشت که ما در بخش هایی از تهران به عنوان افسانه و قصه از این نشانه ها یاد می کنیم. در وجود محمود استاد محمد ویژگی هایی بود که جامعه ما هنوز نیازمند این صفا و از خود گذشتی است که محمود در هنرش داشت.
این شاعر ادامه داد: اوج تئاتر و نمایشنامه نویسی در ایران با رادی و ساعدی و بیضایی بود اما بخش مهمی از این فرهنگ تئاتری هم با کسانی مثل اسماعیل خلج و محمود استادمحمود عرضه و منتقل شد. او خودش را فدای تئاتر کرد. من وقتی "دیوان تئاترال" را دیدم یاد اجرای این نمایش در سال 81 که یکی از بازیگران آن اکبر عبدی بود افتادم وقتی کار تمام شد، استاد محمد آن دوستان و آشنایانی را که می شناخت روی صحنه دعوت کرد. استاد محمد حال و صفایی داشت که آن را با دیگران قسمت می کرد. انشاءالله مانا استاد محمد باشد و نام پدر همیشه جاری بماند.
در ادامه شهرام کرمی از آخرین دیدار خود با استادمحمد سخن گفت و دربیان ویژگی های اخلاقی استادمحمد خاطرنشان کرد: از ویژگی های اخلاقی او این بود که هیچ گاه از کسی انتظار نداشت. با سختی بیماری مبارزه کرد و در آخرین دیداری که با هم داشتیم از من خواست از یکی از مسئولان به این دلیل که در هنگام بیماری به دیدارش رفته است تشکر کنم.
وی با بیان اینکه من همیشه فکر می کردم دیدار مسئولان از هنرمندان یک وظیفه است، گفت: اما الان فکر می کنم من هم باید از مسئولان تشکر کنم که به اینجا آمده اند.
قادر آشنا آخرین کسی بود که روی صحنه آمد تا از محموداستادمحمد سخن بگوید و اظهار کرد: من هم وظیفه خود می دانستم که در این جلسه شرکت کنم. من چند بار به خدمت وی رفتم و نکته هایی را در این دیدارها دیدم که بسیار زیبا بود. به طور مثال رابطه وی با دخترش بسیار قابل تقدیر بود و من فکر می کنم دخترش مانا توانست دین خو را به وی ادا کند. او شخصیت خوداتکایی داشت. بر متون و نمایش های ایرانی همیشه تاکید می کرد و روحیه ای داشت که وقتی یک بار از رزمنده ها و خاطرات جبهه می گفتم اشکش درآمد.
وی ادامه داد: در یکی از این دیدارها احساس کردم درد خیلی او را اذیت می کند. آن زمان به من گفت اگر غیر از تو شخص دیگری می خواست بیاید می گفتم نیاید اما تو هرزمان که خواستی می توانی به خانه ام بیایی.
در انتهای این مراسم کرمی از محمود بصیری از دوستان دیرینه استاد محمد دعوت کرد تا روی سن بیاید و درباره او سخن بگوید. بصیری برای احترام روی صحنه آمد اما نتوانست سخنی بگوید.