پایگاه خبری تئاتر: انضباط و تمرکز محمد کارت در نخستین ساخته بلند سینماییاش تحسینبرانگیز است، تا جایی که کمتر فیلمنامهای را میتوان در سالهای اخیر سینمای ایران برشمرد که همسطح «شنای پروانه» تعهد تماموکمال به اسلوب یک روایت کلاسیک را بروز داده باشد و پیشبرد روایت در آن نعلبهنعل طبق ساختار قصهپردازی سهپردهای و تمام بزنگاههایش خطکشی شده و در زمان بهینه رخ دهند.
شروع قصه با ایده محرک درگیرکننده پناهبردن پروانه همسر هاشم به برادر شوهرش حجت، پس از افشای یک فیلم رسواکننده از وی درون استخر و همزمان هجوم وحشیانه دارودسته هاشم به استخر، آغاز و سپس با قتل هولناک پروانه (یادآور ترفند هیچکاکی از دور خارجکردن یک بازیگر مهم فیلم در همان ابتدا) میخکوبکننده است. نیکبختانه در ادامه فیلم نیز اغلب فرازهای روایی به همین نحو سنجیده طرح میشود؛ از انگیزش حجت برای یافتن عامل افشای فیلم استخر توسط اولیای دم گرفته تا نقطه میانی فیلم که با پاپوشی که برای اتهام آدمفروشی حجت دوخته شده، با عطف تحول شخصیتش مصادف میشود. چنانکه از اینجا حجتی که حسابش از اوباش پیرامونش جدا بود و تمام اهتمامش را برای خویشتنداری و دوری از خشونت به کار میبرد، با تأکیدهایی از جمله سکانس آغازین فیلم که حجت در برابر مشتری وقیح صافکاری کرنش میکند، بالاجبار هیولای فروخورده درونش را رها میکند تا به هر شیوه ممکن دشمن برادرش را که اکنون پاپیچ خودش نیز شده، بیابد. مسیری که در آن از هیچ بیرحمی رویگردان نیست تا جایی که از همه مظنونین به مخبری با شکنجه اعتراف میکشد و پس از اقرار یکی از مظنونین و یافتن سرنخ ماجرا و روشدن عمق اسرار پلشتی هاشم، به پرده سوم فیلم میرسیم که موعد رازگشایی و غافلگیری و در نهایت اقدام متقابل حجت است. پایانبندی بسندهای که حسن ختام یک فیلم معمایی و طی طریق متهورانه قهرمان داستانش را یکجا تکمیل میکند.
استاندارد بالای «شنای پروانه» تنها در داستانگویی موفقش خلاصه نشده بلکه تمام تمهیدات ممکن برای ترسیم فضای بصری جهان مورد نظر درام مرکزی فیلم را نیز دربر میگیرد. به گواهی اجرای نیرومند بازیگران اصلی و میزانسنهای پرجزئیات و قابهای مؤثر فیلمبرداریشده توسط سامان لطفیان، پرواضح است که به منظور کشاندن مخاطب به ناکجاآباد مخوف و افیونی فیلم انرژی و پشتکار فراوانی صرف شده است، بهعبارتدیگر در فیلم شنای پروانه برای جذب مخاطب از تمام آنچه ابزار سینماست مضایقه نشده ولی همین تلاش درخورتوجه که مصروف ساخت فیلم شده سببساز افسوسی کمالگرایانه میشود که چرا اثری با این ویژگیها برای رسیدن به جایگاه والاتر دورخیز نکرده و بلندپروازیاش از سقفی فراتر نمیرود. از نقطهنظری سختگیرانه این خطای استراتژیک به فیلمنامه وارد است که شخصیت مصیب از نیمه فیلم محو میشود، درحالیکه در ابتدای جستوجو در بیغوله معتادان دوشادوش حجت و حتی پیگیرتر از وی نقش فعالی دارد ولی حضورش استمرار نیافته و با وجود دلیلتراشی فیلمنامه (در قالب توصیه هاشم به حجت برای بهکارنگرفتن مصیب) حضورش در مراحل بعد نیز برای یافتن عامل فیلمبرداری در استخر منطقی مینمود، بهویژه در فصل خشن اعترافگیری از خبرکشها در سگدانی، وردست حجت میبایست مصیب میبود تا شوهر خواهرش که شائبه خیانتش قبلتر منتفی شده و کارکردش را از دست داده است. بدون تردید حضور پررنگتر مصیب و تقویت رابطهاش با حجت و هاشم در پرده میانی میتوانست تکانه بهمراتب بزرگتری از رازورزی رابطهها ایجاد و متناسب با آن غافلگیری وجدآورندهتری برای مخاطب فراهم کند. برای درک بهتر اثربخشی رعایت این اصل، میتوان از فیلم «کیفر» ساخته حسن فتحی نمونه آورد که با قصهای مشابه شنای پروانه عامل پشت پرده (با بازی امیر جعفری) از ابتدا تا انتها در فیلم حضور برجستهای دارد.
اما مانع اصلی فراترنرفتن «شنای پروانه» از حد یک فیلم آبرومند و تبدیلنشدنش به اثری ماندگار و جریانساز، بیرویکردبودن فیلمنامه و فقدان یک جهانبینی و دغدغه پشتوانه فیلمساز است (امری که شاید بیش از هر چیز ناشی از تمایل مستندنگاری محمد کارت باشد) به این معنا که تعهد فیلم تنها به سروسامان و پرداخت سینماییاش معطوف است، که البته فینفسه ایرادی نیست ولی اگر سازنده اثر جاهطلبتر میبود تا ضمن هوای سینما و مخاطب را داشتن با تعمیق مضامین و تزریق عناصر کنایی و استعاری به یک وجه جامعهشناختی برسد، «شنای پروانه» به ارزشافزوده ماندگارشدن در قواره یک الگوی بازتابنده دوران، دست مییافت تا بهواسطه آن در آینده نیز محل ارجاع باشد. ولی در حالت فعلی با قصهای سرراست مواجهیم که به دلیل فقدان اجزای زمانمند و مکانمند جایی برای تعمیم کشمکشها و مناسبات شخصیتهای داستان که اغلب بزهکارند، به آسیبهای اجتماعی باقی نگذارده. این نقصان از آنجا بار منفی مضاعفی مییابد که این فیلم در دورانی با محوریت واخوردههای اجتماعی گرفتار در ورطه فقر و عصیان ساخته شده که جامعه زیرمتنش به آلام و مصیبتهایی چون فساد، پرخاشجویی، فروپاشی اقتصادی و اختلاف طبقاتی دچار است و فیلم با وجود نمایش محیطهای زمخت و کارهای جنونآمیز آدمهایش از هرگونه نمادپردازی و شکلدهی درونمایههای انضمامی دریغ کرده و از اینرو در تحلیل نهایی تنها دارایی فیلم «شنای پروانه» قوام سینمایی متن اثر است که آن هم به نوبه خود اگرچه منسجم و از جنبههایی قدرتمند است ولی دستاورد نوآورانهای قلمداد نخواهد شد.
شاید اگر همین فیلم چند سال پیش ساخته شده و شاخصههایش تداعیگر دیالوگنویسی آثار سعید روستایی یا فضاسازی اگزوتیک «مغزهای کوچک زنگزده» اثر هومن سیدی نمیبود زیر سایه آن آثار متقدم قرار نگرفته و امتیاز بالاتری کسب میکرد. ولی درحالحاضر با فیلمی صرفا خوشساخت طرفیم که در انتها وقتی گرههایش را گشود و تعلیقش فروکش کرد دیگر چیزی برای ارائهکردن ندارد و چنتهاش در تماشای مجدد خالی است، بیش از همه به این دلیل که فیلم با جهتگیری و تفکری مشخص غنیسازی نشده است، همچون پروانهای که به سلامت از پیله خارج شده ولی میل پرواز ندارد.
برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید
برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید
منبع: روزنامه شرق
نویسنده: سارا آقا بابایان