سیروس الوند ژانر را قطعه‌ی گم شده این روزهای سینمای ما دانسته و معتقد است کاراکتر آنتاگونیست (خلافکار قهرمان) امروز مورد توجه مخاطبان است.

پایگاه خبری تئاتر: سیروس الوند در پاسخ به این پرسش که آیا امروزه در سینما ژانر وجود دارد، گفت: در دنیا هم دیگر ژانری با معنا و مفهوم گذشته وجود ندارد. ژانری که این روزها در سینمای دنیا بیشتر به آن پرداخته می‌شود ژانر علمی‌تخیلی است. ژانری که بیشتر اسپشیال افکت است و کار در استودیوها انجام می‌شود. یک نفر می‌آید و می‌خواهد دنیا را نجات دهد و کارگردان و فیلمساز هم درگیر انتخاب بازیگران مشهور نیستند بلکه بیشتر برای فضاها و امکانات خرج می‌کنند و درگیر تکنولوژی به جای استفاده تکنیک هستند.

وی ادامه داد: دیگر کمتر  یک درام دو نفره مثل فیلم‌ «شبی در رم» نمی‌بینیم؛ فیلم‌هایی که یک زن و مرد فیلمنامه را پیش می‌برند. درام در این نوع فیلم‌ها از اهمیت زیادی برخوردار است و این نوع فیلم‌ها بسیار کم خرج هم هستند.

الوند درباره موج نو سینمای هالیوود گفت: از دهه ۷۰ که فیلمسازهای نیویورکی وارد عرصه سینما شدند مثل فرانسیس فورد کاپولا، اسکورسیزی و وودی آلن یک موج نو امریکایی درست شد. البته در اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ موج نو فرانسه و نئورئالیسم را در ایتالیا داشتیم. بعد از اینها موج نو در امریکا و از اوایل دهه ۷۰ شروع شد که اتفاقاً فیلم‌های پرفروشی هم بود و مورد قبول منتقدان و مخاطبان نیز قرار گرفت. این سبک هم بعد از مدتی به تارانتینو و لوک بسون از فرانسه و تورناتوره ایتالیایی رسید و موج درست نکرد. هالیوود هم به ساخت فیلم‌های پرخرج و مرعوب‌کننده رو آورد.

کارگردان فیلم «نفس بریده» درباره سینمای پس از انقلاب گفت: در سینمای بعد از انقلاب چند ژانر جدید به سینمای ایران اضافه یا احیا شد. یکی از این ژانرها، ژانر دفاع مقدس بود. البته نمی‌توان ژانر دفاع مقدس را ژانر مستقل دانست، چون فیلم‌های کمدی و خانوادگی هم در این ژانر ساخته شدند. مثلاً فیلم «لیلی با من است» را در چه ژانری می‌توان قرار داد؟ فیلمی که هم کمدی و هم جنگی است. خیلی از فیلم‌های دفاع مقدس ما فیلم‌های خانوادگی است و یا فیلم‌های حاتمی‌کیا غالبا فیلم‌های اجتماعی و سیاسی است.

وی ادامه داد: یکی دیگر از ژانرها ژانر اجتماعی‌خانوادگی بود. هر موضوع اجتماعی اگر خوب ساخته شود و شخصیت‌ها خوب موشکافی شوند، یک فیلم خوب اجتماعی خواهیم دید؛ اگر خوب واکاوی و موشکافی نشود یک فیلم و سریال خانوادگی معمولی خواهیم دید، مثل خیلی از  فیلم یا سریال‌هایی که در تلویزیون ساخته و پحش می‌شود.

این کارگردان اظهار کرد: اگر بتوانیم خانواده را خوب موشکافی و موضوع را خوب بررسی کنیم، فیلم قطعاً یک فیلم اجتماعی خوب خواهد شد، چون خانواده اصلی‌ترین بنیان اجتماع است. می‌توان در فیلم‌های خانوادگی حرف‌های جامعه شناسانه‌ای زد که انگار حرف همه خانواده‌ها و جامعه است.

وی اضافه کرد: بهترین فیلم‌های ما در این ژانر در دهه هفتاد ساخته شد که فیلم «دست‌های آلوده» هم که در نیمه‌های پایانی دهه هفتاد ساخته شد، جزو این فیلم‌ها بود. فیلمی که می‌توان گفت پلیسی است اما کشمکش‌های آنچنان پلیسی ندارد، چون یک سرقت انجام شده و بیشتر کالبدشناسی زندگی جوانان است. مهم‌ترین مسئله این فیلم این است که اینها خانواده ندارند و یا از خانواده جدا شده‌اند و انگار همین موضوع شروع آسیب‌پذیری این جوانان بوده است.

کارگردان فیلم «زن دوم» تصریح کرد: البته زندگی جدا از خانواده در اروپا و آمریکا یک امر طبیعی است. در آنجا فرزندان بعد از ۱۸ سالگی از خانه می‌روند و زندگی مستقل دارند، اما ایرانی‌ها از گذشته تا به امروز دوست نداشته‌اند که فرزندانشان تا وقتی که ازدواج کنند از خانه پدری بروند. وقتی که فرزندان از خانه جدا می‌شوند یا به طور مستقل زندگی می‌کنند دام‌های مختلفی در این راه برای آنها پهن می‌شود. زندگی با خانواده خودش یک امنیت و مسئولیت برای جوانان ایجاد می‌کند و وقتی که جدا می‌شوند این امنیت کمرنگ می‌شود و مسئولیت کنار می‌رود و در دنیایی رها می‌شوند که چندان هم آن را نمی‌شناسند و پر از مسئله و مشکل است. دقیقا آسیب‌ها  از همین نقطه و همین لحظه برای آنها آغاز می‌شود.

وی ادامه داد: من در برخی از فیلم‌هایی که ساختم مثل «هتل کارتون»، «برگ برنده» و حتی «مزاحم» سعی کردم به این موضوع اجتماعی بپردازم. «دست‌های آلوده» و «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» و مشخصا «یک بار برای همیشه» به همین موضوع پرداخته است.

الوند با اشاره به فیلم «یکبار برای همیشه» بیان کرد: در فیلم «یکبار برای همیشه» دو موضوع اجتماعی و خانوادگی با هم گره خورده، یکی مسئله سقط جنین و دیگری مهاجرت که در آن زمان خیلی باب شده بود. این فیلم به این موضوع اشاره دارد که آیا یک فرد در مقابل یک برگه آزمایشگاه که وجود نطفه‌ای را خبر می‌دهد، با یک انسان سر و کار دارد و یا اینکه چون آن را ندیده‌ می‌تواند بگوید یک برگه کاغذ است و سقط جنین کند.

وی تاکید کرد: حرف من در فیلم «یکبار برای همیشه» این است که همان تکه کاغذ یک انسان است، چون نطفه زندگی و حیات دارد. کما اینکه مرد داستان تمام تلاش خود را می‌کند تا این نطفه را از سر راه خود بردارد اما موفق نمی‌شود، انگار که آن نطفه  با این مرد می‌جنگد و در آخر او را شکست می‌دهد و به دنیا می‌آید و به همین دلیل  این فیلم را با یک جنین شروع و با یک بچه به پایان رساندم.

کارگردان «یکبار برای همیشه» اذعان کرد:  این فیلم به جنگ‌زده‌هایی که در آن سال‌ها به اجبار به تهران آمده بودند نیز اشاره دارد. دختر قصه فیلم جنگ‌زده است و اصلاً وضعیت مالی خوبی ندارد اما همچنان به سرزمین و خاک و وطن خود ایمان و تعصب دارد. وقتی دکتر می‌گوید حیف چه آبادانی بود، می‌گوید هنوز هم هست. او معتقد به ماندن و بازسازی مناطق جنگ‌زده و بازسازی هویت خود بود.

وی ادامه داد: موضوع دیگری که فیلم به آن اشاره کرده، موضوع مهاجرت بود که در دهه ۷۰ زیاد با آن سر و کار داشتیم. در آن دوران مهاجرت جوانان به ژاپن برای کار بسیار زیاد شده بود و در ژاپن به هر کاری تن می‌دادند چون ویزا هم احتیاج نبود، خیلی از نیروهای جوان ما در آن دوران به ژاپن عزیمت کردند. همه این مسائل را در یک فیلم و در یک قصه ساده می‌خواستم بیان کنم. خیلی سناریوی سختی بود اما ارزش این را داشت که زمان بگذارم تا بتوانم آن را درست به اجرا درآورم و یک فیلم خوب حاصل شود.

کارگردان «فریاد زیر آب» درباره فیلم‌های که این سال‌ها در سینمای ما ساخته شده است، بیان کرد: امروز فیلم های ما ژانر خاصی ندارند، انگار ژانر در فیلم‌های ما گم شده است و نمی‌توان آنها را به ژانر خاصی در سینما نسبت داد و ارزیابی کرد. یک فیلم متعلق به هیچ  ژانر خاصی نیست و یا چند ژانر را می‌خواهد با هم داشته باشد.

وی ادامه داد: برخی از ژانرها را هم به طور کلی در ایران نداریم مثلا ما در ایران هیچ وقت ژانر وحشت نداشتیم، چند فیلم ترسناک داشتیم اما با چند فیلم نمی‌توان ژانر درست کرد. در تاریخ سینمای ایران اگر فیلم‌های ژانر وحشت را در کنار هم بگذاریم جمعا ۱۰ فیلم نمی‌شود.

الوند عنوان کرد: متاسفانه فیلم‌های ژانر کمدی ما الان به فیلم‌های خنده‌دار تبدیل شده‌اند که فقط می‌خواهند مخاطب را بخندانند و موقعیت‌ها هم خیلی موقعیت‌های سطحی است و از فیلم‌فارسی‌های ۵۰ سال پیش هم عقب‌تر است. چندی پیش برای دیدن برخی فیلم‌ها و به اصرار دوستان به سالن سینما رفتم و فقط به خاطر رودربایستی بود که در سالن ماندم اما واقعا صحنه به صحنه توهین به مخاطب بود، اما مردم می‌خندیدند و فیلم‌ها هم فروش دارد، وقتی هم حرفی می‌زنیم، می‌گویند مردم فیلم را دوست داشتند و خوب هم فروخته است.

وی تاکید کرد: مردم به قدری گرفتاری دارند که دیگر دوست ندارند در سینما فیلم جدی ببیند، خودشان می‌دانند که فیلم مزخرف است. آنها به سالن سینما رفته‌اند تا دو ساعت فقط و هر طور که شده بخندند و به چیزی فکر نکنند. اگر قرار بود با فکر به دیدن فیلم بروند ۱۰ دقیقه هم آن را تحمل نمی‌کردند و سالن را ترک می‌کردند.

کارگردان «دست‌های آلوده» درباره فیلم‌هایی که شخصیت منفی قصه قهرمان فیلم است، گفت: در اوایل دهه هشتاد «دست‌های آلوده» الگوی خیلی از فیلم‌ها شد و خیلی فیلم‌ها را دیدم که تقریباً مثل «دست‌های آلوده» ساخته شده بودند در آن حال و هوا و حتی پوستر آنها هم کپی بود و این نشان می‌دهد که مردم این سبک فیلم‌ها را دوست دارند و برای دیدنش به سینما می‌روند.

وی اظهار کرد: موج نو فرانسه بر اساس فرمول اینکه قهرمان داستان خلافکار بود، شکل گرفت و مثلا ژان پیر ملویل را به عنوان قهرمان جنایتکار می‌شناختند. از فیلم‌های شاخص این موج نو «از نفس افتاده» ژان لوک گدار است. در ایران هم دو فیلم با تاثیر از آن فیلم ساخته شده، یکی «تنگنا»ی امیر نادری و «صبح روز چهارم» کامران شیردل است. در اینجا شخصیت اصلی یک خلافکار است اما به مرور مردم به خلافکار علاقه‌مند شده و نگران او می‌شوند و دوست دارند که یک جوری از مهلکه فرار کند.

الوند ادامه داد: قبل از انقلاب زمانی که آلن دلون به ایران آمده بود و من یک خبرنگار جوان بودم، یک مصاحبه مطبوعاتی با او انجام شد که در این جلسه این پرسش از او شد که چرا اینقدر نقش دزد و خلافکار بازی می‌کند و او جواب داد چون پلیس حوصله تماشاگر را سر می‌برد. هرگاه پلیس در فیلم حضور پیدا می‌کند فیلم باید تمام شود چون می‌خواهد قائله را ختم کند. یعنی دیگر نه صدایی، نه هیجانی و نه صحنه جذابی در فیلم وجود نخواهد داشت و این خلاف آن چیزی است که سینما و مخاطب می‌خواهد. این دزد قصه است که فضا و هیجان ایجاد می‌کند و مخاطب می‌خواهد که در زمات دیدن فیلم هیجان داشته باشد، ضد قهرمان دوست داشتنی در فیلم هیجان ایجاد کرده و مخاطب را با خود همراه می‌کند.

نویسنده و کارگردان فیلم «چهره» افزود: البته آلن دلون یک بار هم نقش پلیس بازی کرد در فیلمی با عنوان «یک پلیس» (Un flic) اما بازخورد خوبی نگرفت و فهمید که مردم دوست ندارند آدم خوب و مثبت داستان باشد. آلن دلون آدم بد را خوب جلوه می‌داد و مردم این را دوست داشتند. شروع این نوع شخصیت‌پردازی از فیلم «سامورایی» و «دایره سرخ» ژان پیر ملویل است و در آثار آن دهه فرانسه زیاد داریم، فیلم‌هایی که شخصیت‌های اصلی خلافکار هستند اما به عنوان یک موجود انسانی به آنها نگاه شده، که این خلافکار هم به هر حال یک انسان است.

وی در پایان بیان کرد: در جوامعی مانند کشور ما که هفت‌تیرکشی و آدم‌کشی خیلی کم وجود دارد، بایستی با بررسی و آسیب‌شناسی به این پرسش رسید کسی که پدر و مادر و خانواده دارد چطور به راه خلاف کشیده می‌شود و همین چطور کشیده شدن او به سمت خلاف موضوع یک فیلم است. اکنون هم اگر کار خوب و درستی در این زمینه و با این موضوع ساخته شود، هم می‌تواند فیلم خوبی باشد و هم مردم از آن استقبال خواهند کرد و تماشاگران را با خود همراه می‌کند.

برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید

برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید


منبع: خبرگزاری ایلنا