پایگاه خبری تئاتر: سجاد عبادی، همسر آزاده نامداری سخنانش را با اشاره به آیه ۱۵ از سوره مبارکه نور، آغاز کرد و با اشاره به ترجمه فارسی آن، گفت: «بهخاطر بیاورید زمانی را که این شایعه را از زبان یکدیگر میگرفتید و با دهن خود سخنی میگفتید که به آن یقین نداشتید و آنرا کوچک میپنداشتید؛ در حالی که نزد خدا بزرگ است.»
او ۱۹۱۴ روز زندگی زناشویی با آزاده نامداری را عاشقانه توصیف و تاکید کرد که شبی نبوده است که پیش از خواب از خدا نخواسته باشد از غصههای او کم کند و بر دوش او بیافزاید.
سجاد عبادی در ادامه صحبتهایش، گوشهای از رنج و غمهای بیشمار آزاده نامداری در این سالها را بیان کرد و مخاطب حرفهایش را خود نامداری قرار داد.
همسر مجری فقید تلویزیون با یادآوری نحوهی ورود آزاده نامداری به صداوسیما در نوزده سالگی بدون اینکه کسی سفارش او را کند، در لابهلای صحبتهایش یادآور شد که نامداری ۱۰ سال از بهترین سالهای عمرش را با تمام توان در رسانه ملی گذراند و در این رسانه رشد کرد و بزرگ شد.
عبادی در جملههایی که خطاب به آزاده نامداری بیان میشد، تصریح کرد: «با چنان مکر و حیلهای تو را به قربانگاه فرستادند که نتیجهی آن تمام طعنههایی شد که در این سالها تحمل کردی. بگویم از آن مصاحبه کذایی با شبهروزنامهای که تیترش هنوز علیه تو دست به دست میشود. آن دستوری بود که معاون وقتِ سیما به تو داده بود تا برو با آن رسانهها صحبت کن تا شاید ممنوعیت حضور تو رفع شود؛ رفع شد؟!
بگویم در زمان ازدواجمان و حتی بعدتر، با بچهای در شکم تا چه روزهایی درگیر دادگاه آن از خدا بیخبر بودی. بگویم از آن یکی مجری بدلی که برای نبودنت ختم قرآن نذر کرده بود. چهها با تو کرد؟
بگویم از آن کارهایی که در مخیلهی کسی نمیگنجد اما با دروغ و نیرنگ در حق تو انجام دادند ... بگویم از آن مدیران ترسو که تکتکشان شاهد این همه بلایا بودند و در خلوت به ما حرف میزدند عکسش را عمل میکردند.
کاش تا فرصت زندگیشان به سر نیامده از حقایق بگویند که آن دنیا دیگر جای محافظهکاری نیست.»
عبادی در ادامهی صحبتهایی که خطاب به آزاده نامداری بیان میشد، با بیان اینکه همین آزارها تپش قلب مهربان او را به شماره انداخت، اضافه کرد: من مثل تو نیستم و دیگر نمیتوانم سکوت کنم؛ چراکه نسبت به تو و خانوادهام دینی دارم. بعد از آن روزهای تاریک و تلخ، همچون کبوتری زخمی به من بیانگیزه و خسته از روزگار پناه آوردی و انگار دنیا را به هر دوی ما داده بودند، هنوز سرخوش از این لطف خدا بودیم که با جماعتی هماهنگ روبهرو شدیم که دروغ میگفتند و تهمت میزدند.
او با اشاره به تعطیلی برنامه «آبان» با موضوع زنان که توسط نامداری ساخته شد، یادآوری کرد که در ارتباط با این برنامه پس از مدتی آزاده نامداری را فرا خوانده و عنوان کرده بودند که مهمانها و موضوع برنامه باید توسط خود آنها انتخاب شود.
عبادی همچنین به اولین مجموعه داستان آزاده نامداری با عنوان «خانومی که شما باشی»، همان نام برنامه معروف او، اشاره کرد که شاعر گمنامی جلو توزیع کتاب را گرفت.
همسر آزاده نامداری در صحبتهایی که در چهلمین روز از درگذشت مجری سابق تلویزیون مطرح می کرد، تصریح کرد: خدا را شکر که کانالهای زرد بیشتر کلید خوردند، مجلات بیشتر فروختند، شومنهای آنطرف آبی و این ور آبی، کارتونیستها بیشتر دیده شدند و ابزار خنده حتی در کنسرتها هم فراهم شد و خدا را شکر که با اِبراز انواع فحش و ناسزا به ما، بخشی از بغض فروخفتهی جامعه فروکش کرد. میدانی! درد ما این بود که هموطن پناهندهی سیاسی که به دنبال انتقام از این نظام بود، به حریم ما تعرض کرد. غصه ما را منتقدان اجتماعی یکشبه زیاد کردند که قصد تدریس اخلاقیات در این جامعه را دارند؛ والا پوشش تو در آن سالهایی که در هیچ سازمان و ارگانی نبودی و حتی در سالهای بعد از آن واقعه، تغییری نکرد. دهها پیشنهاد فیلم و سریال را برای سبک پوششت رد کردی و هیچوقت هم ادعای الگو شدن نداشتی. با همهی آن نامهربانیها و با وجود پیشنهادهای شبکههای فارسیزبان به اصرار خودت بازگشتی. میگفتی من از چه فرار کنم؟! میخواهم همینجا باشم و برای مردمم کار کنم. ضبط گذرنامهها، ماهها ممنوعالخروجی، ماهها احضار و بازجویی و استنطاق، هر روز یک لودگی و تمسخر، هر روز یک تهمت و تیتر و ... تو چقدر صبور و محکم بودی در آن یک سال سخت. کاش آن نامردمان نقابدار مجازی، به اندازهی روحالله زم شرافت داشتند که در شبهای قبل از اعدامش از تو حلالیت طلبید. اما منفعتطلبی آنچنان بر بخشی از این جامعه چنبره زده که اخلاق و انسانیت آخرین چیزی است که به ذهن متبادر میشود.
همسر نامداری در ادامه به تحصیلات این مجری در حوزه روانشناسی اشاره کرد و تعطیلی برنامهای تخصصی که با همین موضوع پخش میشد. عبادی یادآور شد که حتی برای ارائهی ایدهای درباره گزارش فوتبال بانوان هم او را تحمل نکردند و بعد از دو برنامه او را احضار کردند که در صورت تکرار حکم تعلیق میگیرد.
او حمایت از همکار و رفیق را روشی معمول در مسلک آزاده نامداری برشمرد و حمایت از ورزشکاران دختر و استقلالیهای متعصب که همیشه تمجیدشان میکرد. تا یاد کردن از برنامه «نود» در همهی دوشنبههای زندگیات.
در این سه سال روزنهای نبود که جستجو نکرده باشیم تا استعدادت به هدر نرود. دهها مسوول، مدیر، کارگردان و تهیهکننده شاهد هستند و برخی امروز همینجا هستند، اما همه شد وعدههای پوچ، امیدهای واهی و رنجهای پیاپی. کار را به جایی رسانده بودند که دوستان نزدیکت که امروز هم نیامدند را به واسطهی ارتباط و حمایت از تو ممنوع و تحریم میکردند. و ماند حسرت ساخت و پخش برنامهای که با پشتکار همیشگیات در حوزهی روانشناسی آغاز کرده بودی؛ همان ایدهای که برای انجام پیش تولیدش همراه ما به سفر کوتاه شمال نیامدی.»
سجاد عبادی در بخش پایانی صحبتهایش بار دیگر با تاکید بر زندگی عاشقانه با آزاده نامداری، در بخشی از حرفهایش خاطرنشان کرد: خدا را با دلی اندوهگین شاکرم که آنچنان عزت داد تا پچپچههای نامردمانی که حتی در زمان مرگت از دست از شایعه برنمی دارند، ناکام بماند.
محمدرضا شفیعی، تهیهکننده و سیدجواد یحیوی از مجریان سابق تلویزیون از دیگر افرادی بودند که در این مراسم سخنرانی کردند. اجرای مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت آزاده نامداری با اجرای محمد سلوکی همراه بود.
افتتاحیه این مراسم، کلیپی بود که اختصاصا برای گندم، دختر آزاده نامداری، تهیه شده بود که به موجب آن، دوستان وی شامل رضا رشیدپور، الهام پاوهنژاد، بهاران بنیاحمدی و … خطاب به گندم جملاتی گفتند تا در آینده او بتواند مادر جوان از دست رفته خود را بهتر بشناسد.