افخمی در «احضار» قصد دارد كه در ادامه مسیر «او یك فرشته بود» و البته به كمك همان المان‌ها و مشخصه‌ها مهارتش را در نمایش تغییر تدریجی آدم‌ها به واسطه وسوسه‌های نیروهای شیطانی نشان دهد اما این هدف با شكست روبه‌رو شده است.

پایگاه خبری تئاتر: سریال «احضار» كه در ژانر وحشت/ ماورایی ساخته شده، سریال مناسبتی ماه مبارك رمضان 1400 است كه از شبكه یك پخش می‌شود.

آنچه شاید در نگاه اول توقع مخاطبان را از این مجموعه بالا ببرد، پیشینه كارگردانش است. عیلرضا افخمی كارگردانی است كه 16 سال قبل مجموعه تلویزیونی «او یك فرشته بود» یكی از نخستین آثار این ژانر را به مناسبت ماه رمضان ساخت و با استقبال گرمی از سوی مخاطبان وقت تلویزیون روبه‌رو شد. اما «احضار» جدیدترین ساخته او، متاسفانه عقبگردی آشكار حتی نسبت به اولین سریال همین كارگردان یعنی «تب سرد» است؛ عقبگردی كه باعث می‌شود این مجموعه به‌رغم پربیننده بودنش نتواند توقع مخاطبان را برآورده كند.

افخمی در «احضار» قصد دارد كه در ادامه مسیر «او یك فرشته بود» و البته به كمك همان المان‌ها و مشخصه‌ها مهارتش را در نمایش تغییر تدریجی آدم‌ها به واسطه وسوسه‌های نیروهای شیطانی نشان دهد اما این هدف با شكست روبه‌رو شده است.

اصلی‌ترین علت ضعف سریال فیلمنامه آن است. به نظر می‌رسد داستان كم‌ملات‌تر و كم‌جان‌تر از ظرف انتخابی برای روایتش است.

در واقع نویسنده نمی‌تواند به قدر كافی ایده اولیه خود را بسط دهد و آن را به داستانی پرمایه و پركشش تبدیل كند به همین جهت تعلیق‌های درام به قدر كافی گسترش نمی‌یابند و گاه نیز آن‌قدر دم‌دستی و پیش‌پا افتاده‌اند كه در اصل تعلیق محسوب نمی‌شوند. روابط میان كاراكترها، شیوه نگارش دیالوگ‌ها و پردازش ضعیف شخصیت‌ها از ضعف‌های بنیادین كار هستند كه در سریال حفره‌های بزرگی را ایجاد كرده‌اند. 

«احضار» همان‌طور كه از نامش برمی‌آید و طبق توقعی كه سازندگانش در ذهن مخاطب ایجاد كرده‌اند در ژانر وحشت ساخته شده و باید پیرو اسلوب‌ها و قواعد ژانری خود باشد اما كمتر مشخصه‌ای از آثار این ژانر در آن دیده و اجرا می‌شود. این فقدان هم متوجه وجه اجرایی كار است و محتوای آن را تحت‌الشعاع قرار داده است. در واقع حتی بنیادین‌ترین مشخصه‌های ژانر دلهره‌آور/ وحشت نه در فیلمنامه كار طرح‌ریزی شده‌اند و نه در اجرا شسته رفته و متقاعدكننده از آب درآمده‌اند.

شاید در بخش اجرایی گرته‌برداری یا وام‌گیری از سریال‌های غیرایرانی موفق این ژانر می‌توانست كار را از سقوط به سراشیبی نجات دهد.

به عنوان مثال كاراكتر كامرانی كه در اصل متصل به نیروهای اهریمنی است و در ظاهر قرار است یك روح خیرخواه به نظر بیاید نه به لحاظ فرم و ظاهر و نه به لحاظ وجوه درونی و معنوی نمی‌تواند تصویر قانع‌كنندهای را از یك روح ارایه دهد.

به لحاظ جلوه‌های رایانه‌ای نیز شكل و فرم ظاهر شدن و غیب شدن او توی ذوق‌زننده، گل‌درشت و به شدت دم‌دستی است و بیشتر یادآور كارهای ژانر كودك و نوجوان! شیوه معاشرت و برخورد او با دیگر شخصیت‌های كار همچون مینو، مائده، سوسن و... نیز خام‌دستانه و شكل نیافته است و نه‌تنها حس دلهره را به مخاطب القا نمی‌كند بلكه تا حدودی شمایل هجوآمیز به خود گرفته و هرگز بر باور تماشاگر نمی‌نشیند.

همان‌طور كه پیش‌تر اذعان داشتم، فیلمنامه در طراحی و پرداختن به شخصیت‌هایش لنگ می‌زند. این مساله چه در طراحی خود كاراكترها و چه در طرح روابط و مناسبات میان آنها كاملا به چشم می‌آید. در شكل كلی به نظر می‌رسد، نویسنده دچار نوعی عدم شناخت از جوانان امروزی و دغدغه‌های آنهاست.

شخصیت‌های كار به شدت سطحی و بدون عمق طراحی شده‌اند. روابط‌شان با یكدیگر خام و درنیامده باقی مانده و در مواجهه با برخی مسائل از دنیای خود دور و عقبند. این عدم شناخت و آگاهی نویسنده در بخش‌های دیگری نیز دیده می‌شود از جمله در شخصیت‌پردازی مردان نسبتا جوان سریال. اولا تفاوت سن كاراكترهای مرد با دختران جوان سریال كاملا مشهود است و این تفاوت بیشتر از عددی است كه بارها توسط آنها ذكر می‌شود.  نكته دیگر آنكه این مردان در آستانه 40 سالگی(یا بیشتر) چرا رفتارهایی این‌چنین خام‌دستانه و كودكانه دارند؟

چرا این‌قدر در مواجهه با زنان دست‌وپاچلفتی و ناتوانند؟ چرا به اندازه نوجوانی 15-14 ساله به مادر و پدر خود وابسته‌اند؟ و در مقابل مردی چون فرهاد با چنین وابستگی عجیبی به پدرش كه حتی برای كوچك‌ترین اقداماتش باید از دوست خود كمك بگیرد و از خودش اراده‌ای ندارد چرا در دور زدن دو زن به ناگاه این‌چنین ماهر و چیره‌دست می‌شود؟

بیشتر بخوانید:

شیده چرا با پسرش مهرداد آن‌قدر تهاجمی رفتار می‌كند؟ چرا به او دیكته می‌كند كه چه كار بكند و چه كار نكند؟ آیا مردی به سن و سال مهرداد بلد نیست خودش برای زندگی‌اش تصمیم بگیرد؟ بلد نیست چطور به شكلی مودبانه نظر یك خانم را به خود جلب كند و حتما باید گاف بدهد؟

از طرف دیگر مادر و ناپدری مائده چرا آن‌قدر اصرار دارند كه دختر حتما ازدواج كند؟ آن‌هم با مردی با چنین اختلاف سنی قابل ملاحظه‌ای و موارد مشكوكی كه دختر را هم متوجه خود كرده است؟ كاراكترها تعادل ندارند. دور خودشان می‌چرخند و نمی‌دانند چه می‌كنند. این استیصال در بازی‌ها نیز خود را نشان داده و متاسفانه شلختگی‌های روایی و مشكلات بی‌شمار فیلمنامه به ضعف در بازی‌ها انجامیده است تا جایی كه حتی بازیگران قدیمی و كاربلد سریال هم درنهایت بازی‌هایی متوسط را ارایه می‌دهند.

نكته دیگری كه لازم می‌دانم به آن اشاره كنم، پرداختن سریال به مساله همه‌گیری ویروس كروناست. به نظر می‌رسد نویسنده در تردیدی آشكار میان ترسیم كرونا و عدم ترسیم آن در سریال به‌سر می‌برده است. پروتكل‌های بهداشتی در «احضار» آن‌قدر نادیده گرفته می‌شوند كه خود این مجموعه می‌تواند به نحوی در راستای آموزش غلط گام بردارد!

پدر سوسن در قسمت‌های اولیه سریال، كرونا گرفته اما در قرنطینه نیست و اعضای خانواده را دور و برش می‌بینیم، بعد همان افراد كه احتمالا خودشان هم ناقل یا آلوده شده‌اند به جامعه وارد می‌شوند و در جمع افراد دیگر ماسك‌های‌شان را برمی‌دارند! به‌ طور كلی كاراكترها مدام در پی بهانه‌ای برای برداشتن ماسك‌های‌شان هستند.

حتی در جایی مینو از روح كامرانی می‌خواهد كه رصد كند و ببیند مراجعان او كرونا دارند یا نه تا اگر ندارند او دیگر ماسك نزند! كاراكترها نه فاصله اجتماعی را رعایت می‌كنند و نه از در آغوش گرفتن یكدیگر پرهیز. شاید قصد كارگردان آن بوده كه رعایت نصفه‌ونیمه پروتكل‌ها را در جامعه به تصویر بكشد و در حقیقت از نظرگاه انتقادی این مساله را مورد توجه قرار داده اما در شرایط فعلی كه میزان شیوع ویروس به شكل نگران‌كننده‌ای بالاست و یكایك اعضای جامعه در خطر هستند، بهتر آن بود كه جنبه آموزشی كار در اولویت قرار می‌گرفت و دست‌كم اگر داستان سریال قرار است در بازه زمانی شیوع كرونا بگذرد، پروتكل‌ها نیز در آن رعایت می‌شدند.

موسیقی متن «احضار» شاید از معدود فاكتورهای مثبت كار باشد. موسیقی البته از كار جلو زده است. دلیلش احتمالا این است دلهره‌ای كه قرار بوده به واسطه موسیقی به مخاطب القا شود، بزرگ‌تر و بیشتر از میزان ترسی است كه خود روایت به او القا می‌كند. در واقع موسیقی متناسب با سریالی در ژانر وحشت ساخته شده در حالی كه موقعیت‌های ترسناك كار هم اندكند و هم همان موقعیت‌های اندك درنیامده‌اند.

 


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: یاسمن خلیلی فرد