پایگاه خبری تئاتر: در سال 1993 که فیلم پر هیجان و اکشن «سرعت» ساخته میشد، کیانو ریوز هنرپیشه مرد نقش اول فیلم در عین بازی کردن در این فیلم که یک سال بعد از آن با توفیق تجاری بزرگی اکران شد، دائماً متن «هملت» نمایش معروف شکسپیر را هم میخواند و خطوط آن را به ذهن میسپرد زیرا قرار بود بلافاصله بعداز اتمام تهیه «Speed» وارد پروسه تولید نسخه تازهای از هملت شود و نقش مورد نظر برای خود را بخواند و آن را ملکه ذهنش کند.
امکان ندارد دو اثر هنری را با این همه تفاوت کنار یکدیگر تصور کنید. «سرعت» با کارگردانی جان دیبونت قصه اتوبوسی است که چون بمب کار گذاشته شده در آن با کم شدن سرعت اتوبوس منفجر میشود، باید با سرعت بتازد و دائماً در حرکت باشد و کیانو ریوز در آن جک تراون یک مأمور امنیتی است که میکوشد با همراهی کاراکتر ساندرا بولاک راهی برای متوقف کردن اتوبوس بدون منفجر شدن آن بیابد. در مورد نمایش هملت نیز احتیاجی به گفتن هیچ چیز نیست.بهاین ترتیب مأموریت دوگانه ریوز و کار همزمان روی دو پروژه فوق، بخشی از سال 1993 وی را اشغال کرد.
آیا هملت و خواندن و تمرین کردن متن دشوار آن میتوانست کمکی برای ریوز جهت اجرای بهتر نقشاش در فیلم سرعت باشد؟ او 30 سال بعداز آن تاریخ در تابستان 2021 با ابهام در این خصوص میگوید: «نمیدانم، شاید هم کمکی نبود اما در این که در آن تاریخ کارهای صبحام با سایر کارهایم فرقی 180 درجهای داشت، کوچکترین تردیدی نبود.»
ستاره اکشن، مدل دهه 1990
امروز در این نکته هیچ تردیدی وجود ندارد که تمرین کردن متون شکسپیر و آن نمایش خاص (هملت) کمک بزرگی به ریوز در راه تبدیل شدن وی به هنرمندی قویتر تلقی میشد. او در آن زمان 29 سال سن داشت و بازی در «لبه رودخانه» ردس ال 1987 و سپس دوگانه «ماجرای عالی بیل وتد» در سالهای 1989 و 1991 و آنگاه بازی در «بودای کوچک» کار فلسفی سال 1993 برناردو برتولوچی و امثال آن، او را در مسیر کسب شهرت و مطرح شدن هرچه بیشتر در هالیوود قرار داده بود. او نمیخواست با فیلم «سرعت» لزوماً تبدیل به ستاره جدید فیلمهای اکشن شود اما دی بونت او را ستاره مدل دهه1990 اینگونه فیلمها توصیف کرده است. مردی که اصلاً عضلاتش بهاندازه ستارههای دهه 1980 مثل سیلوستر استالونه و آرنولد شوارتزنگر و همچنین استیون سیگال در هم پیچیده و قطور نیست اما عقل و هوش بیشترش را برای جبران این مسأله و حل معضلات اجتماعی بهکار گرفته است. اتفاقات بعدی هم تأییدی بر شناسایی شدن ریوز بهعنوان ستاره تازه فیلمهای اکشن بهشمار میآمد و یکی از آنها عرضه فیلم «Chain Reaction» در سال 1996 بود. این فیلم درسهای زیادی به او داد و بویژه در مورد آنچه از وی میخواهند و فاصله زیادی که بین حرفها و اقدامات سران استودیوها و کارگردانان وجود دارد. به گفته ریوز بین سناریویی که از فیلم «عکسالعمل زنجیرهای» بهدست وی دادند و او آن را پسندید و موجب حضورش در فیلم شد و آنچه در نهایت به روی پرده رفت، تفاوت زیادی به چشم میخورد. بر این مبنا وقتی مدیران کمپانی فاکس در همان سال (1996) با ریوز تماس گرفتند و خواستار بازی او در قسمت دوم «سرعت» شدند، وی جواب رد داد. بقیه ماجرا را از زبان خود ریوز میشنویم؛ «آنها حتی دی بانت و بولاک را هم واسطه کردند و نزد من فرستادند اما جواب من تغییر نکرد. گفتم اسم فیلم «سرعت2» است اما اتفاقات در یک کشتی روی دریا میگذرد. این چگونه سرعتی است؟! سپس «ویلیام مکانیک» رئیس آن زمان فاکس شخصاً نزد من آمد و 12میلیون دلار را که برای آن زمان رقم بالایی بود پیشنهاد داد، اما باز هم جواب من منفی بود. به او گفتم اگر در این فیلم بازی کنم به ته اقیانوس خواهم رفت و دیگر سر بر نخواهم آورد.»
تحریم 10 ساله
ریوز در آن تاریخ پیشنهاد بازی در «مخمصه» فیلم پلیسی- گانگستری کلاسیک شده مایکل مان را نیز رد کرد و به نقش کریس شیهر لیس یکی از گانگسترها که در نهایت به ول کیلمر رسید، نه گفت.
او به جبران آن به وینی پگ کانادا رفت و در مرکز هنرهای نمایشی مانی توبا بهمدت یک فصل تئاتر بازی کرد و نقشی که او در آن ظاهر شد، طبعاً هملت بود. به این خاطر کمپانی فاکس بهمدت 10 سال ریوز را تحریم کرد و هیچکار دیگری را به وی نسپرد و فقط برای بازسازی فیلم «روزی که جهان ایستاد» که کار بدی هم از آب درآمد و در سال 2008 اکران شد، به سراغ وی رفت. یا این اوصاف آیا ریوز در صورت بازگشت به سال 1996 دوباره همان تصمیم را میگیرد و به قسمت دوم «سرعت» نه خواهد گفت؟ ریوز که 57 ساله شده است، در پاسخ میگوید: «قطعاً، این یک قصه جالب هالیوودی است و پاسخ نه من پا برجاست. این که فاکس 10 سال مرا بایکوت کرد، چیزی از ارزشها و تواناییهای من نکاست و زندگی هنری من را تغییر اساسی نداد.»
بازگشت قاتل زرخرید
البته رکودها و توقفهایی در زندگی ریوز روی داد و همینطور نزولهایی و بعد از سه گانه به غایت موفق «متریکس» (در سال 1999 و سالهای 2003 و 2004) او مدتی را با فیلمهایی معمولی و نه چندان پرفروش سپری کرد. تا این که با پنجاه و هفتمین فیلم بلندش بهنام «جانویک» به یک نقطه اوج تازه رسید. «جان ویک» که در سال 2014 اکران شد و فروش هنگفتی داشت و قسمتهای دوم و سوم آن نیز در سالهای 2017 و 2019 درآمدهای بالایی را موجب شد، داستان یک قاتل زرخرید سابق است که مدتی است بازنشستگی اختیار کرده ولی پس از این که مشتی خلافکار سگ وی را میکشند، در مقام تلافی برمیآید و آنها را به هلاکت میرساند!
از نیسون تا ریوز
در نگاه نخست بهنظر میرسد که این موضوعی مناسب برای فیلمهای اکشن لیام نیسون باشد که از موفقترین هنرپیشههای آثار اکشن طی 13 سال اخیر بوده و بواقع نیز «جان ویک» با بودجه فیلمهای «B» (درجه دوم) ساخته شد. هرچه بود «جانویک» تبدیل به یکی از بهترین و پرفروشترین فیلمهای کیانو ریوز طی 15 سال اخیر شد و خود وی نیز میداند این فیلم که هیچکس فکر نمیکرد این طور پولسازی کند، او را احیا کرده و دو قسمت بعدی آن نیز ظرفیتهای بالای این پروژه و محبوبیت وی را به اثبات رسانده است، البته هیچکس توقع نداشت که نیسون نیز با فیلم «ربوده شده یک» در سال 2009 که به ساخت دو قسمت بعدی هم کشیده شد، به ستارهای در فیلمهای اکشن تبدیل شود که میبینیم یا از اسکارلت یوهانسون با فیلم «لوسی» در سال 2014 و فیلمهای «اونجرز» در سالهای قبلی و بعدی ستاره اکشن تازهای ساخته شود که میشناسیم.
آرنولد یا فرد استر؟
اصولاً برای کیانو ریوز بسیاری از دستاوردها غیر منتظره بوده است. او صاحب رگ و ریشههای چینی، هاوایی و انگلیسی و متولد شهر بیروت پایتخت لبنان و تبعه کشور کانادا است و با این اوصاف فضای چند ملیتی فیلمهای «جان ویک یک و دو و سه» برای او پدیده عجیب و تازهای نیست. اکثر ماجراها در نیویورک، شهر محبوب سیدنی لومت و محل شکلگیری اتفاقات در فیلمهای متعددی از این سینماگر فقید روی میدهد ولی به قول برخی ناظران، بینندگان حرفهای فیلمهای اکشن با دیدن «جان ویک» به یاد فیلمهای پرحادثه و جنایی دهه 1970 هنگکنگ میافتند و بیش از آن که فیلمهای شوارتزنگر و استالونه در ذهنها تداعی شود، برخی مشخصهها و حال و هوای کارهای رمانتیک و موزیکال جین کلی و فرد استر در اواخر دهه 1940 و طی دهه 1950 به یاد میآیند.
طراحان موفق
کارگردانی «جان ویک»ها با چاد استاهلسکی و دیوید لیچ بوده و آنها در طراحی و تدوین فیلمهای رزمی و اکشنی از این دست مهارت دارند. موضوع وقتی جالبتر میشود که بدانیم استاهلسکی در فیلمهای «نقطه شکست» و سهگانه «متریکس» بهعنوان بدل ریوز در برخی صحنهها ظاهر شده بود و در سالهای بعد از آن کارش به تدوین صحنههای اکشن و رزمی فیلمهای حادثهای و چیزهایی از این دست کشید. این ریوز بود که پس از دریافت و خواندن سناریوی «جانویک» آن را برای استاهلسکی و لیچ فرستاد و آنها نیز موضوع را خوب طراحی کردند و به اجرا درآوردند.
ریوز میگوید آنچه او را به سوی این سه گانه بسیار پرسود کشانده، غم درونی این مرد یعنی کاراکتر اول با بازی وی و اندوهی است که او بابت بخش سپری شده زندگیاش احساس میکند. در ابتدای فیلم نخست مرگ همسر جان ویک را براثر یک بیماری سخت مشاهده میکنیم و فردای آن روز هدیه واپسین همسر ویک به وی، مقابل در خانه او سبز میشود و آن هدیه یک سگ پشمالوی جالب است!
همسرش در نامه آخر خود به او گوشزد کرده که این سگ را یادگار و هدیه آخر او بداند ولی فقط چند روز بعداز این واقعه ناگوار یک گانگستر جوان روسی (الفیالن) ماشین فورد موستانگ او را که مدل 1969 است و وی آن را ترمیم و قدری به روزسازی کرده، سرقت میکند و در این راه سگ محبوب جدید وی را نیز میکشد. تفاوتی که این مرگ با مرگ قبلی دارد، این است که جان ویک میتواند علیه مسببان آن بپاخیزد حال آنکه مرگ همسر وی براثر عارضهای طبیعی چیزی نبود که او بتواند مانع آن شود.
بههمین سبب است که ویک به یاد دوران پر از قتل و خونریزیاش انواع سلاحها را در دست میگیرد و بهجان گانگسترهای روسی و شرکای آنها میافتد تا تسویهحساب کند. ریوز میگوید: «برای من دامنه غم و افسوسی که در این کاراکتر بهچشم میخورد، جالبترین فاکتور بود. او به خودی خود علاقهای به بروز دادن مجدد خشونت از درونش ندارد اما مجبور به انجام این کار میشود و گانگسترها وی را وادار به این واکنش میکنند.»
از رفتن پدر تا مرگ همسر
گذشته دور و نزدیک کیانو ریوز هم عجین با تلاطم و غم است و البته نه غمهایی برخاسته از رویدادهایی که گفتیم. ساموئل، پدر کیانو وقتی وی فقط 3 سال سن داشت، او و مادرش را تنها گذاشت و رفت و کیانو او را آخرین بار در 13 سالگیاش در هاوایی دید. مرگ ریور فینیکس دیگر هنرپیشه هالیوود که ریوز در اوایل دهه 1990 در فیلم «تا زمان مرگ دوستت دارم» با وی همبازی بود و درارتباط با فیلم «آیداهوی خصوصی من» نیز با او رابطه کاری دیگری را تشکیل داده بود، برای ریوز غمانگیز بود و پراندوهتر از آن مرگ فرزند هنوز متولد نشده کیانو در واپسین روزهای بارداری همسرش جنیفر سیم و سپس مرگ خود «سیم» در یک تصادف اتومبیل به فاصله 18 ماه بعداز مرگ نوزاد تولد نیافته این زوج بود.
تماشای کارهای رزمی در تورونتو
ریوز در حال حاضر مایل نیست راجع به آن اتفاقات حرف بزند و به محض این که سؤالاتی در این خصوص مطرح میشود، ترجیح میدهد راجع به فیلمهایی که در آن سالها دید، صحبت کند.او که دوران خردسالی و نوجوانیاش را در تورونتوی کانادا جایی که مادرش کار و کسب درآمد میکرد، گذراند، میگوید: «در تورونتو یک کانال تلویزیونی بود که بعدازظهر هر روز یکشنبه فیلمهای سینمایی رزمی پخش میکرد و من مجذوب توانایی و آمادگی جسمانی بازیگران آن فیلمها شدم. شاید گفته شود که برخی از آن حرکات نمادین و ظاهرسازی بوده است اما نوعی جادو در آنها وجود داشت. پرواز کاراکترها در هوا، ایدهآلهای آنها و البته حس درست و غلط شان و راههای مثبت و منفیای که طی میکردند، مرا به سوی خود میکشید. حال و هوای قهرمانانه شماری از این کاراکترها و سرسختی و خشونتشان مرا سحر میکرد.»
ماهها تمرین ورزشی
سالها بعد همان اشتیاق و علاقه و البته الزامهای کاری وی را متقاعد کرد که برای ایفای نقشاش در تریلوژی «متریکس» ماهها تمرین ورزشی کند و به مرور فنون رزمی بپردازد و حتی برای «جان ویک» نیز سه ماه تمرینات بدنی در دستور کار او قرار گرفت. استاهلسکی و لیچ میدانستند که ریوز از عهده نقش و وظایفش در تریلوژی «جان ویک» بر میآید زیرا خود آنها سالها پیش بهوی آموزشهای رزمی لازم را برای فیلمهای «متریکس» داده بودند، اما آیا عبور وی از سن 50 و سپس 55 سال باعث استفاده از «بدل» بهجای ریوز در صحنههای دشوار اکشن نمیشود؟ «نه، نمیشود. تا وقتی در فیلمها هستم، خودم نیز اکثر صحنههای اکشن را بازی میکنم و نه افراد دیگر. باید در بطن و دل یک فیلم و در قلب و روح آن واقعاً فعال و حاضر بود و همه چیزهای سخت را حس کرد و نه این که از بدلها به طور وسیع استفاده کرد.»
از یادگارهای آیداهو تا «متریکس4»
29 سال بعد از اکران «آیداهوی خصوصی من»، این کالت کلاسیک گاس وان سانت همچنان از مقابل چشمهای ریوز رژه میرود. ریوز در این فیلم پسر شهردار پورتلند در ایالت اورهگون امریکا است و ریور فینیکس فقید، پسر جوانی که زندگی سختی را در خیابانهای همین شهر تجربه کرده است تا به درجه کنونیاش برسد و مرتبت فعلی او در قیاس باکاراکتر ریوز پولدار، نزدیک به صفر است. هر دوی این بازیگران با کسب اجازه از وان سانت در برخی دیالوگهای خود دست بردند و این کاری است که بعداز آن هرگز از ریوز دیده نشده است. در دل تابستان گرم 2021 او میگوید: «هر زمانی ویژگیهای خود را دارد. الان ترجیح میدهم آرام تر باشم، البته اگر جان ویک بگذارد! گاهی آرامش هم خوب است، بخصوص بعد از تندیهای افراطی و درگیریهای شدید فیلمهایی مثل جانویک. بهنفعتان است که سرعتتان را هر از چندگاه کاهش بدهید.»
کیانو ریوز البته به این دستورالعمل نیز برای مدت طولانی عمل نکرده و با حضور در قسمت چهارم «متریکس» که بیش از یک سال است آماده پخش شده و رواج بیماری کرونا اکران آن را از بهار 2020 به اواخر تابستان 2021 موکول کرده، یک بار دیگر به صحنه فیلمهای پر برخورد و بهعرصههای تند و تیز اکشن و مدرن گراییهای مختص متریکس رجعت کرده و باز در کنار «کری آن ماس» خالق هیجان و برخوردها و حرکت روی دیوارهای واژگون شدهای خواهد بود که ابتدا 22 سال پیش ریوز را به درجاتی چشمگیر از شهرت و محبوبیت رساند. برای ریوز و امثال او استراحت و آرامش فقط پدیدههایی موقتی و گذرا هستند.
منبع: Observer- روزنامه ایران
نویسنده: ترجمه: وصال روحانی