نویسنده می‌خواهد فضای نوآر فیلم‌های هالیوودی را روی صحنه تئاتر ایرانی زنده‌کند. تاثیرفیلم‌های ژانر نئونوآر -مثل آثار «رومن پولانسکی»- مشهوداست. علی‌اکبری به سریال «بریکینگ بد» هم اشاره کرده‌است: «روی تاریکی پشت سرت تمرکز نکن». او ریسک کرده‌ و متن سنگینی با ۱۶ شخصیت و ۳۵صحنه را با کمی جرح‌وتعدیل اجرا کرده‌است.

پایگاه خبری تئاتر: (توجه: نقد حاضر دارای اسپویل است و آن را پس از تماشای تئاتر، مطالعه کنید).

نمایش «پنگوئن‌های افسرده» به نویسندگی و کارگردانی محمد میرعلی‌اکبری در تئاترشهر به صحنه رفته که در ژانر پلیسی و جنایی است. نمایش حاضر به وخیم‌تر‌شدن شکاف‌ طبقاتی در جامعه‌ امروز ایران اشاره‌دارد. جامعه‌ای که در آن، طبقات‌‌پایین در فقر، جرم و جنایت غرق شده‌اند؛ ولی طبقات‌بالا در پول، لذت و خوش‌گذرانی. تولید و مصرف مواد‌مخدر، خمیرمایه پیرنگ این نمایشنامه شده که پر از خیانت، مرگ و جنایت ‌است. میرعلی‌اکبری، علاقه زیادی به تجربه ژانرها و سبک‌های گوناگون در تئاتر دارد که شامل آثاری سوررئالیستی تا کارهایی جنایی و معمایی می‌شود. وی ۲۷ سال است که در تئاتر کار می‌کند؛ اما وقتی او را در روزهای سرد زمستان ملاقات کردم، گلایه‌های زیادی از شکاف‌های طبقاتی و فضای مه‌آلود تئاتر داشت.

حرکت‌کردن روی مرز ناتورالیسم و تئاتریکالیته
ممکن‌نیست مطلقا بگوییم که نمایش «پنگوئن‌های افسرده» کاری ناتورالیستی یا تئاتریکالیته شده‌است. نمایش به خانواده‌هایی اشاره دارد که همگی، مشغول تولید موادمخدر هستند؛ اما علت آن، فقر و چشم‌وهم‌چشمی است. آنها می‌خواهند که خودشان، تحرک طبقاتی را ایجادکنند.

تفاوت ناتورالیسم و رئالیسم در تاکید نویسندگان ناتورالیستی بر «وراثت»، «محیط‌اجتماعی»، «جبراقتصادی» و «نگرش علمی» است. خانواده‌های حاضر در نمایش علی‌اکبری در فقر و بدبختی غرق شده‌ و هیچ راه نجاتی ندارند. همه آنها پس از موفقیت اقتصادی ناشی از فروش موادمخدر به طرز عجیبی وارد جهانی تاریک و گنگستری شده‌اند. جهان عادی آنها پر از فقر و عقده بوده؛ ولی جهان ویژه‌ای که برای خود ساخته‌اند هم پر از ترس و مرگ شده‌است. نویسنده از زبان کوچه‌های شهری استفاده کرده‌ و لحن شخصیت‌ها مثل هم شده‌است. چنین راهکاری، نوعی از تئاتریکالیته را به تصویر کشیده‌است. علی‌اکبری روی مرز ناتورالیسم و تئاتریکالیته حرکت می‌کند و هیچ‌کدام از آنها را بر دیگری، مرجح نمی‌داند.

ژانربازی در تئاتر:
نویسنده می‌خواهد فضای نوآر فیلم‌های هالیوودی را روی صحنه تئاتر ایرانی زنده‌کند. تاثیرفیلم‌های ژانر نئونوآر -مثل آثار «رومن پولانسکی»- مشهوداست. علی‌اکبری به سریال «بریکینگ بد» هم اشاره کرده‌است: «روی تاریکی پشت سرت تمرکز نکن». او ریسک کرده‌ و متن سنگینی با ۱۶ شخصیت و ۳۵صحنه را با کمی جرح‌وتعدیل اجرا کرده‌است. نیاز است کارگردان جسارت داشته‌باشد که علی‌اکبری دارد؛ اما تجربه او کمی کند و کش‌دار شده‌است. نکته مهم دیگر، ارائه بازی‌های یک‌دست و اندازه است که او در این زمینه موفق بوده‌است. بازی در ژانر، کار بسیار سختی است. صنعت سینمای هالیوود به خوبی بازیگران را در ژانرهای مختلف، دسته‌بندی کرده‌است، مثلا «سم نیل»، بیشتر در ژانر علمی-تخیلی حضور داشته‌است. تئاتر ایران اصلا حرفه‌ای نیست؛ چه برسد به اینکه بازیگران ویژه هم پرورش بدهد. علی‌اکبری به ژانر پلیسی و جنایی با زیرشاخه گنگستری توجه ویژه دارد و چون فضای سیاهی در آن حاکم شده؛ پس به‌سوی ژانر نوآر رفته‌است

وخیم‌تر شدن شکاف طبقاتی:
اقتصادی که در قالب «رکود تورمی» پیش‌رفته و «مالیات آشکار» و «مالیات پنهان» از مردم گرفته و از عمد، «ارزش پول ملی» را کاهش داده، دچار گره‌ای کور خواهدشد. هرگاه اقتصادی کوچک و در رکود اسیر شود، پس‌انداز مردم کاهش خواهدیافت و نرخ تشکیل «سرمایه‌ ثابت» منفی می‌شود؛ پس مصرف هم کاهش پیدا می‌کند. ما وقتی حجم مصرف دهک‌های پایین را رصد کنیم، متوجه می‌شویم که مصرف آنها به اندازه‌ای تعدیل یافته که سلامت‌شان در معرض خطر قرار گرفته‌است. اکنون، آنها وارد فاز مرگ و زندگی شده‌‌اند؛ پس برخی خانواده‌های فرودست به سوی سبک زندگی گنگستری خواهند‌شد. رشد اقتصادی در سال‌های اخیر به ضرر اقشار فقیر و به سود ثروتمندان بوده‌است.

طبقات بالا که صاحبان زمین‌واملاک هستند با افزایش قیمت‌ها به درآمد تصاعدی رسیده‌اند؛ اما این تصاعد، برای فردی که مستأجر است در اجاره‌خانه پرداختی‌اش رخ داده‌است. افزایش شدید اجاره‌بها و قیمت مسکن به نفع مالکان و به ضرر مستأجران بوده‌است. اینگونه شده که برخی از فرودستان برای جلوگیری از فروپاشی خانواده‌های خود به سوی کارهای خلاف قانون رفته‌اند. بخش آخر از اتفاقات اقتصادی مورد اشاره را در نمایش «پنگوئن‌های افسرده» شاهدهستیم که جهان ناعادلانه ایران اکنون را نشان می‌دهد. میرعلی اکبری در نمایش «پنگوئن‌های افسرده»، دغدغه و حرف‌هایی برای گفتن دارد که نمایش او را پر از معنا می‌کند. او از فضای فرمالیستی و نیهیلیستی غالب دور شده‌است. علی‌اکبری، کارگردان جسوری است.

متأسفانه طبقات پایین، نمی‌توانند بلیت این نمایش را بخرند و به تماشای آن بنشینند؛ چون تا خرخره زیر فشار هستند. «گئورک لوکاچ» به درستی گفته که «درام معاصر، درامی بورژوازی است». افراد کمی مثل «برتولت برشت» توانستند از درام بورژوازی فرارکنند و تئاتری ارزان تولیدکنند. برشت در اجرای «مادر» توانست حرف طبقات فرودست را بزند و مخاطبانی از طبقات پایین را جذب کند. نظریه‌اش هم مورد توجه روشنفکران طبقه متوسط قرار گرفت. ای کاش، فضایی داشتیم تا اجرای علی‌اکبری در برابر دیدگان فرودستان قرار می‌گرفت.

///.



نویسنده: سید حسین رسولی